۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هگ' به '') |
جز (جایگزینی متن - 'بونه' به 'بهگونه') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
طولانىترين داستان اين كتاب، در 27 صفحه و كوتاهترين داستان آن، در 3 خط مىباشد. | طولانىترين داستان اين كتاب، در 27 صفحه و كوتاهترين داستان آن، در 3 خط مىباشد. | ||
يكى از تشرفات مذكور در كتاب، مربوط به على بن مهزيار است كه در چهار روايت | يكى از تشرفات مذكور در كتاب، مربوط به على بن مهزيار است كه در چهار روايت بهگونههاى مختلف آمده است: در يكى از همين سفرها پيك و قاصد حضرت نزد او آمده و او را با خود مىبرد و وارد چادر و خيمه حضرت مىكند، حضرت به او مىفرمايند: ما خيلى مشتاق ديدار تو بوديم، تو چرا زودتر به اينجا نيامدى؟ | ||
ابن مهزيار از اين لطف و محبت و درعينحال از اين گلايه حضرت تعجب مىكند و مىگويد: اى مولاى من! كسى تاكنون مرا بهسوى شما راهنمايى نكرده است. حضرت سرى تكان داده؛ درحالىكه در روى زمين با انگشت مبارک خود خط مىكشيد و جمله او را چندين بار تكرار كرده، مىفرمايند: آرى كسى نبود تو را راهنمايى كند؟! نه، اين چنين نيست، كسى بود كه تو را راهنمايى كند و لكن شما دنبال ثروتاندوزى و قطع رحم بوديد و به فكر بيچارگان و مستمندان نبوديد و... | ابن مهزيار از اين لطف و محبت و درعينحال از اين گلايه حضرت تعجب مىكند و مىگويد: اى مولاى من! كسى تاكنون مرا بهسوى شما راهنمايى نكرده است. حضرت سرى تكان داده؛ درحالىكه در روى زمين با انگشت مبارک خود خط مىكشيد و جمله او را چندين بار تكرار كرده، مىفرمايند: آرى كسى نبود تو را راهنمايى كند؟! نه، اين چنين نيست، كسى بود كه تو را راهنمايى كند و لكن شما دنبال ثروتاندوزى و قطع رحم بوديد و به فكر بيچارگان و مستمندان نبوديد و... |
ویرایش