۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
جز (جایگزینی متن - 'هگ' به '') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
ج)- بىتفاوتى در مقابل بيچارگان و ضعفاء؛ | ج)- بىتفاوتى در مقابل بيچارگان و ضعفاء؛ | ||
د)- قطع رحم كه | د)- قطع رحم كه گاهى با توجيهات نامربوط كه اينان در خط ما نيستند، برادرم لاابالى است، پدرم طاغوتى است، عمويم فلان مشكل را دارد و امثال اينها همراه است. | ||
طولانىترين داستان اين كتاب، در 27 صفحه و كوتاهترين داستان آن، در 3 خط مىباشد. | طولانىترين داستان اين كتاب، در 27 صفحه و كوتاهترين داستان آن، در 3 خط مىباشد. | ||
يكى از تشرفات مذكور در كتاب، مربوط به على بن مهزيار است كه در چهار روايت | يكى از تشرفات مذكور در كتاب، مربوط به على بن مهزيار است كه در چهار روايت بونههاى مختلف آمده است: در يكى از همين سفرها پيك و قاصد حضرت نزد او آمده و او را با خود مىبرد و وارد چادر و خيمه حضرت مىكند، حضرت به او مىفرمايند: ما خيلى مشتاق ديدار تو بوديم، تو چرا زودتر به اينجا نيامدى؟ | ||
ابن مهزيار از اين لطف و محبت و درعينحال از اين گلايه حضرت تعجب مىكند و مىگويد: اى مولاى من! كسى تاكنون مرا بهسوى شما راهنمايى نكرده است. حضرت سرى تكان داده؛ درحالىكه در روى زمين با انگشت مبارک خود خط مىكشيد و جمله او را چندين بار تكرار كرده، مىفرمايند: آرى كسى نبود تو را راهنمايى كند؟! نه، اين چنين نيست، كسى بود كه تو را راهنمايى كند و لكن شما دنبال ثروتاندوزى و قطع رحم بوديد و به فكر بيچارگان و مستمندان نبوديد و... | ابن مهزيار از اين لطف و محبت و درعينحال از اين گلايه حضرت تعجب مىكند و مىگويد: اى مولاى من! كسى تاكنون مرا بهسوى شما راهنمايى نكرده است. حضرت سرى تكان داده؛ درحالىكه در روى زمين با انگشت مبارک خود خط مىكشيد و جمله او را چندين بار تكرار كرده، مىفرمايند: آرى كسى نبود تو را راهنمايى كند؟! نه، اين چنين نيست، كسى بود كه تو را راهنمايى كند و لكن شما دنبال ثروتاندوزى و قطع رحم بوديد و به فكر بيچارگان و مستمندان نبوديد و... |
ویرایش