۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شش' به 'شش') |
جز (جایگزینی متن - 'هگ' به '') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
بخش اول با عنوان تکامل اندیشه منطقی، بحثی تاریخی را میپروراند و نویسنده چگونگی پیدایش، رشد، تحول و تطور اندیشه منطقی را تا عصر حاضر میکاود. نویسنده به اینکه اندیشهها همواره در ارتباط با بسترهای اجتماعی، انگیزهها و فرایندهای روانی شکلگرفتهاند و تحول یافتهاند کاملاً متفطن بوده و به همین منظور در سیر تاریخی تطور منطق از انواع تحلیلهای جامعهشناختی و روانشناختی استفاده میکند. | بخش اول با عنوان تکامل اندیشه منطقی، بحثی تاریخی را میپروراند و نویسنده چگونگی پیدایش، رشد، تحول و تطور اندیشه منطقی را تا عصر حاضر میکاود. نویسنده به اینکه اندیشهها همواره در ارتباط با بسترهای اجتماعی، انگیزهها و فرایندهای روانی شکلگرفتهاند و تحول یافتهاند کاملاً متفطن بوده و به همین منظور در سیر تاریخی تطور منطق از انواع تحلیلهای جامعهشناختی و روانشناختی استفاده میکند. | ||
بخش دوم، از قسم دوم آغاز میگردد و بحثها بر مبنای موضوع طرح میگردند. در این قسم نویسنده شمایی کلی از اصول منطق اسلامی را ارائه میدهد که به واقع در دیگر قسمهای کتاب | بخش دوم، از قسم دوم آغاز میگردد و بحثها بر مبنای موضوع طرح میگردند. در این قسم نویسنده شمایی کلی از اصول منطق اسلامی را ارائه میدهد که به واقع در دیگر قسمهای کتاب بونهای ضمنی منظور شده است. | ||
قسم سوم و چهارم دربردارنده روششناسی پژوهش علمی است که در قسم سوم به شیوه سلبی از خطاهای فکر و اندیشه پرده میافکند و عمدتاً به علل روانی، اجتماعی و حتی زیستی و وراثتی مؤثر بر شکلگیری خطا در اندیشه اشاره میشود. | قسم سوم و چهارم دربردارنده روششناسی پژوهش علمی است که در قسم سوم به شیوه سلبی از خطاهای فکر و اندیشه پرده میافکند و عمدتاً به علل روانی، اجتماعی و حتی زیستی و وراثتی مؤثر بر شکلگیری خطا در اندیشه اشاره میشود. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
ششمین قسم کتاب به چگونگی کاربرد روش استقرائی در علوم اجتماعی و تاریخ عطف توجه میکند<ref>[http://rim.miu.ac.ir/islamic-comparative-studies-and-religions/item/73-2017-12-25-11-46-38.html ر.ک: اکبری، رضا، پایگاه مرکز پژوهشی جامعة المصطفی مشهد]</ref>. | ششمین قسم کتاب به چگونگی کاربرد روش استقرائی در علوم اجتماعی و تاریخ عطف توجه میکند<ref>[http://rim.miu.ac.ir/islamic-comparative-studies-and-religions/item/73-2017-12-25-11-46-38.html ر.ک: اکبری، رضا، پایگاه مرکز پژوهشی جامعة المصطفی مشهد]</ref>. | ||
نویسنده در آغاز این کتاب، پیرامون هدف همه اندیشمندان و منطقدانان که همان چگونگی | نویسنده در آغاز این کتاب، پیرامون هدف همه اندیشمندان و منطقدانان که همان چگونگی کناریری از خطاست سخن به میان میآورد. این هدف در منطق کلاسیک ارسطویی یا منطق دکارت با الهام از عقاید خاص فلسفی، رنگ پذیرفته است. اسلام نیز تحقق این هدف را در چارچوب اهداف خود جای داده است، لیکن مشکل آن بود که مسلمانان در لابهلای آیات قرآن کریم و احادیث شریفه، به نشانههای منطق اسلام توجه پیدا نکردند و ازآنجاکه به این منطق آگاهی نیافتند، منطق ارسطو، دکارت و بسیاری دیگر را باور کردند. در این کتاب شاهد بحثی تفصیلی هستیم پیرامون این دیدگاههای منطقی تا به شرح بنیانهای منطق اسلامی میرسیم. | ||
پس از آنکه [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] چند زمینهسازی را بیان میکند، بحث نخست خود را پیرامون تحول اندیشه منطق آغاز و سپس به شرح منطق افلاطون و [[ارسطو]] روی میآورد که در یونان پرآوازهترین فلاسفه بودند<ref>ر.ک: روحانی، محمدحسین، ص10</ref>. | پس از آنکه [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] چند زمینهسازی را بیان میکند، بحث نخست خود را پیرامون تحول اندیشه منطق آغاز و سپس به شرح منطق افلاطون و [[ارسطو]] روی میآورد که در یونان پرآوازهترین فلاسفه بودند<ref>ر.ک: روحانی، محمدحسین، ص10</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
[[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] پیدایش این دو منطق را با رویداد سیاسی – اجتماعی مهمی که در یونان پیش آمد در پیوند میداند؛ اگرچه، گروههای فرصتطلب ظهور کردند که برای رسیدن به منافع شخصی خود از هرج و مرج سیاسی و اجتماعی بهره میبردند و سوفسطاییها برجستهترین نمونه این گروهها بودند؛ چراکه آنها میکوشیدند با نام فرهنگ و در پرتو مجادلات میانتهی و تردید در هر مسئله، بساط را از جلوی دیگران برچینند و به مقاصد خود نزدیکشان کنند. نخستین کسی که به رویارویی با این گروه فرصتطلب کمر همت بست «سقراط» بود که با هنر یکیسازی مفاهیم پا به عرصه نهاد و با آن توانست جلوی این گروه را در بازی با الفاظ بگیرد. سپس افلاطون در رویارویی با اهل تشکیک، نظریه جدیدی را به میدان آورد که بر رد معتبر بودن عقل تکیه داشت و آن را «مُثُل افلاطونی» مینامند. افلاطون اعتقاد داشت، آدمی نخست با روحش زیسته است و در آن نسبت به پدیدهها و روح حقایق آشنایی یافته است، ولی با انتقال به این جهان در پیکر دوم خود بسیاری از این حقایق را فراموش کرده است، ولذا به پارهای دلایل نیازمند است تا این پدیدهها را دوباره به یاد آورد<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref>. | [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] پیدایش این دو منطق را با رویداد سیاسی – اجتماعی مهمی که در یونان پیش آمد در پیوند میداند؛ اگرچه، گروههای فرصتطلب ظهور کردند که برای رسیدن به منافع شخصی خود از هرج و مرج سیاسی و اجتماعی بهره میبردند و سوفسطاییها برجستهترین نمونه این گروهها بودند؛ چراکه آنها میکوشیدند با نام فرهنگ و در پرتو مجادلات میانتهی و تردید در هر مسئله، بساط را از جلوی دیگران برچینند و به مقاصد خود نزدیکشان کنند. نخستین کسی که به رویارویی با این گروه فرصتطلب کمر همت بست «سقراط» بود که با هنر یکیسازی مفاهیم پا به عرصه نهاد و با آن توانست جلوی این گروه را در بازی با الفاظ بگیرد. سپس افلاطون در رویارویی با اهل تشکیک، نظریه جدیدی را به میدان آورد که بر رد معتبر بودن عقل تکیه داشت و آن را «مُثُل افلاطونی» مینامند. افلاطون اعتقاد داشت، آدمی نخست با روحش زیسته است و در آن نسبت به پدیدهها و روح حقایق آشنایی یافته است، ولی با انتقال به این جهان در پیکر دوم خود بسیاری از این حقایق را فراموش کرده است، ولذا به پارهای دلایل نیازمند است تا این پدیدهها را دوباره به یاد آورد<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref>. | ||
پس از افلاطون، [[ارسطو]] به عرصه درآمد که پایههای اندیشه سلیم را بنیان نهاد؛ | پس از افلاطون، [[ارسطو]] به عرصه درآمد که پایههای اندیشه سلیم را بنیان نهاد؛ بونهای که سوفسطاییان پس از او دیگر نتوانستند در اندیشهها هرج و مرج ایجاد کنند. | ||
او اشکالی را برای اندیشه مشخص کرد که با قیاس به تفکر دیگر، بر صحت یک تفکر، تکیه داشت و ازآنجاکه ارسطو دریافت این پیوند، در همه امور جریان نمییابد، مجبور شد الفاظ را تقسیم کند و مفاهیم آن را مشخص سازد تا بتواند به تعریف حقیقی پدیدهها دست پیدا کند. | او اشکالی را برای اندیشه مشخص کرد که با قیاس به تفکر دیگر، بر صحت یک تفکر، تکیه داشت و ازآنجاکه ارسطو دریافت این پیوند، در همه امور جریان نمییابد، مجبور شد الفاظ را تقسیم کند و مفاهیم آن را مشخص سازد تا بتواند به تعریف حقیقی پدیدهها دست پیدا کند. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
ایشان تأکید میکنند که اعتماد، کلید عقل است؛ زیرا احساس ضعف، ایمان به خود و تواناییهای او را در مرزبندی فشارها از وی میستاند. این اعتماد را میتوان با توکل بر خداوند عز و جل به دست آورد. برای تأکید این مفهوم، در هنگام بحث روایات و شواهد گوناگونی بیانشده است. | ایشان تأکید میکنند که اعتماد، کلید عقل است؛ زیرا احساس ضعف، ایمان به خود و تواناییهای او را در مرزبندی فشارها از وی میستاند. این اعتماد را میتوان با توکل بر خداوند عز و جل به دست آورد. برای تأکید این مفهوم، در هنگام بحث روایات و شواهد گوناگونی بیانشده است. | ||
[[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] سپس درباره شیوه اسلام در دوری از خطا بحث میکنند و میگویند: دو نیروی عقل و جهل با نفس بشری در چالش هستند و به سبب همین چالش، ریشههایی نفسانی در کار است که آدمی را بهسوی خطا سوق میدهد. ریشههایی چون حب و دوستی، عدم اعتماد و | [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] سپس درباره شیوه اسلام در دوری از خطا بحث میکنند و میگویند: دو نیروی عقل و جهل با نفس بشری در چالش هستند و به سبب همین چالش، ریشههایی نفسانی در کار است که آدمی را بهسوی خطا سوق میدهد. ریشههایی چون حب و دوستی، عدم اعتماد و شتابزدی و شتابکاری<ref>ر.ک: همان، ص15-17</ref>. | ||
نگارنده آنگاه از منطق اجتماعی از آن جهت سخن به میان میآورند که آدمی قادر و مختار است که با فشارهای اجتماعی به رویارویی برخیزد. ایشان سپس عوامل تأثیر اجتماع را عرضه میکنند و سخن خود را با بحث پیرامون تجمعی شروع میکند که سه عامل را در خود دارد: حضور در یک مکان، داشتن هدف جامع و مشترک و وحدت سمت و سو<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. | نگارنده آنگاه از منطق اجتماعی از آن جهت سخن به میان میآورند که آدمی قادر و مختار است که با فشارهای اجتماعی به رویارویی برخیزد. ایشان سپس عوامل تأثیر اجتماع را عرضه میکنند و سخن خود را با بحث پیرامون تجمعی شروع میکند که سه عامل را در خود دارد: حضور در یک مکان، داشتن هدف جامع و مشترک و وحدت سمت و سو<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. |
ویرایش