۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هه' به 'هه') |
جز (جایگزینی متن - 'هگ' به '') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
[[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]] در برابر فرقهها و نحلههایى كه در درون اسلام پديد آمده، حساسيت ويژهاى نشان مىدهد و پس از تشريح نظريات و باورهاى پيروان آنها، همگى را از دم تيغ انتقاد مىگذراند. وى فرقههایى را كه به اسلام اقرار دارند، به 5 گروه تقسيم مىكند: اهل سنت، معتزله، مُرجئه (مُرجئيّه)، شيعه و خوارج، و مىنويسد كه هر يك از اين فرقهها، شاخه شاخه شده و در درون آنها فرقههاى ديگرى پديد آمده است. از ديدگاه [[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]] همه اين فرقهها گمراهند، جز اهل سنت كه وى ايشان را «اهل الحق» و جز ايشان را «اهل البدعة» مىنامد. وى صحابه و پس از آن تابعين و سپس اصحاب حديث و فقيهان، نسل پس از نسل، و عوام پيرو ايشان در خاور و باختر را در شمار اهل سنت مىآورد. وى جز اينان همه فرقهها را «فرق الضّلاله» (گروههاى گمراه) مىنامد و مىنويسد كه ايشان براى اسلام زيانآور بودهاند و خداوند به دست ايشان هيچ خيرى به اسلام نرسانده است، و ايشان حتى يك روستا را از سرزمينهاى كفر فتح نكردهاند و در هيچ جا پرچم اسلام را نيافراشتهاند. و به مسلمانان توصيه مىكند كه دينشان را نگه دارند و بر قرآن و سنن پيامبر وفادار بمانند و هر «نوآورى» را به دور اندازند، زيرا هر نوآورى بدعت است و هر بدعتى گمراهى و هر گمراهى سزاوار آتش دوزخ است. | [[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]] در برابر فرقهها و نحلههایى كه در درون اسلام پديد آمده، حساسيت ويژهاى نشان مىدهد و پس از تشريح نظريات و باورهاى پيروان آنها، همگى را از دم تيغ انتقاد مىگذراند. وى فرقههایى را كه به اسلام اقرار دارند، به 5 گروه تقسيم مىكند: اهل سنت، معتزله، مُرجئه (مُرجئيّه)، شيعه و خوارج، و مىنويسد كه هر يك از اين فرقهها، شاخه شاخه شده و در درون آنها فرقههاى ديگرى پديد آمده است. از ديدگاه [[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]] همه اين فرقهها گمراهند، جز اهل سنت كه وى ايشان را «اهل الحق» و جز ايشان را «اهل البدعة» مىنامد. وى صحابه و پس از آن تابعين و سپس اصحاب حديث و فقيهان، نسل پس از نسل، و عوام پيرو ايشان در خاور و باختر را در شمار اهل سنت مىآورد. وى جز اينان همه فرقهها را «فرق الضّلاله» (گروههاى گمراه) مىنامد و مىنويسد كه ايشان براى اسلام زيانآور بودهاند و خداوند به دست ايشان هيچ خيرى به اسلام نرسانده است، و ايشان حتى يك روستا را از سرزمينهاى كفر فتح نكردهاند و در هيچ جا پرچم اسلام را نيافراشتهاند. و به مسلمانان توصيه مىكند كه دينشان را نگه دارند و بر قرآن و سنن پيامبر وفادار بمانند و هر «نوآورى» را به دور اندازند، زيرا هر نوآورى بدعت است و هر بدعتى گمراهى و هر گمراهى سزاوار آتش دوزخ است. | ||
[[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]] زير عنوان «ذِكر العظائم المخرجة الى الكفر...»، كه در واقع فصلى از نوشته ديگر وى با عنوان النَّصائِح المُنجيَة من الفَضائِح المُخزيَة و القَبائِح المُردَية مِن اَقوال اهل البِدَع بوده است، به تشريح عقايد معتزله، خوارج، مرجئه و شيعه و انتقاد از آنان مىپردازد. در اين ميان نكته توجه انگيز ديگر اين است كه [[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]] ایرانيان را باعث و مسئول گمراهى و خروج بيشتر آن گروهها از اسلام مىشمارد و چنين استدلال مىكند كه ایرانيان داراى كشورى پهناور بودند و بر همه ملتها و امتهاى ديگر برترى و سرورى داشتند، چنانكه خودشان را «آزادگان» و انسانهاى ديگر را «بردگان» مىناميدند؛ اما چون دولت ايشان به دست اعراب؛ يعنى كسانى كه نزد ايشان كمترين خطر را داشتند - برافتاد، سخت بر آنان گران آمد و مصيبت ايشان بالا گرفت؛ از اين رو كوشيدند كه در كار اسلام | [[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]] زير عنوان «ذِكر العظائم المخرجة الى الكفر...»، كه در واقع فصلى از نوشته ديگر وى با عنوان النَّصائِح المُنجيَة من الفَضائِح المُخزيَة و القَبائِح المُردَية مِن اَقوال اهل البِدَع بوده است، به تشريح عقايد معتزله، خوارج، مرجئه و شيعه و انتقاد از آنان مىپردازد. در اين ميان نكته توجه انگيز ديگر اين است كه [[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]] ایرانيان را باعث و مسئول گمراهى و خروج بيشتر آن گروهها از اسلام مىشمارد و چنين استدلال مىكند كه ایرانيان داراى كشورى پهناور بودند و بر همه ملتها و امتهاى ديگر برترى و سرورى داشتند، چنانكه خودشان را «آزادگان» و انسانهاى ديگر را «بردگان» مىناميدند؛ اما چون دولت ايشان به دست اعراب؛ يعنى كسانى كه نزد ايشان كمترين خطر را داشتند - برافتاد، سخت بر آنان گران آمد و مصيبت ايشان بالا گرفت؛ از اين رو كوشيدند كه در كار اسلام حيلرى و بدسگالى كنند. بارها نيز به جنگ با اسلام برخاستند، كه مىتوان به شورش سِنباد، استاذ سيس، مقنع، بابك و ديگران اشاره كرد. سپس بهتر آن ديدند كه به شيوهاى ديگر در كار اسلام حيلرى و با آن نبرد كنند، و بدين سان قومى از ايشان به مسلمانى تظاهر كردند و با اظهار مهرورزى به خاندان پيامبر و نكوهش ستمى كه به [[امام على(ع)|على بن ابىطالب(ع)]] رفته بود، به تشيع گرويدند. | ||
[[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]]، سپس بدعتها و گمراهىهایى را كه (به زعم وى) در درون اين گروهها پديد آمد، برمىشمارد. اسماعيليان و قرمطيان را زاييده آنان مىداند و مىگويد: اين دو طايفه آشكارا از اسلام بيرون شدهاند و بر آيين مجوسيّت ناب و آيين مزدك باور دارند، از سوى ديگر، [[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]] مردم را از نظر اعتقادات و ايمان دينى به 4 گروه تقسيم مىكند: | [[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]]، سپس بدعتها و گمراهىهایى را كه (به زعم وى) در درون اين گروهها پديد آمد، برمىشمارد. اسماعيليان و قرمطيان را زاييده آنان مىداند و مىگويد: اين دو طايفه آشكارا از اسلام بيرون شدهاند و بر آيين مجوسيّت ناب و آيين مزدك باور دارند، از سوى ديگر، [[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]] مردم را از نظر اعتقادات و ايمان دينى به 4 گروه تقسيم مىكند: | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
دشمنى و پيشداورى [[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]] درباره شيعه به نحو بارزى در كتاب نمود دارد. وى با اذعان به خروج فِرَق غالى از زمره مسلمانان، فرقههاى شيعى (به تعبير او، شنيع شيعه) را به سه دسته «جاروديهِ زيديه»، «اماميه» (رافضه) و «غاليه» تقسيم كرده و «كيسانيه» را به عنوان گروهى از «زيديه» برشمرده است. او با تكيه بر پيش فرضهاى خود و چه بسا با استناد به روايات شفاهى، گروههایى از تشيّع را برشمرده و يا عقايدى را به شيعه نسبت داده كه به هيچ وجه مورد پذيرش بزرگان شيعى نبودهاند. به علاوه اينكه ريشه همه كفريات را شيعه و صوفيه مىداند. | دشمنى و پيشداورى [[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]] درباره شيعه به نحو بارزى در كتاب نمود دارد. وى با اذعان به خروج فِرَق غالى از زمره مسلمانان، فرقههاى شيعى (به تعبير او، شنيع شيعه) را به سه دسته «جاروديهِ زيديه»، «اماميه» (رافضه) و «غاليه» تقسيم كرده و «كيسانيه» را به عنوان گروهى از «زيديه» برشمرده است. او با تكيه بر پيش فرضهاى خود و چه بسا با استناد به روايات شفاهى، گروههایى از تشيّع را برشمرده و يا عقايدى را به شيعه نسبت داده كه به هيچ وجه مورد پذيرش بزرگان شيعى نبودهاند. به علاوه اينكه ريشه همه كفريات را شيعه و صوفيه مىداند. | ||
وى مىگويد: همه اماميه و متكلّمان آنها معتقد به تحريف و تبديل لفظى آيات قرآن هستند و علم خدا را نيز مُحدَث مىدانند. از جمله اعتقادات برخى از آنان اين است كه بر حرمت خوردن بعضى گياهان قايلند؛ چرا كه روييده از خون حسین عليهالسلام است. برشمارى فرقه «غرابيه» (آنان كه معتقد به اشتباه پيك الهى در رساندن پيام به پيامبر صلىاللهعليهوآله به جاى على عليهالسلام بودند) و طرح فرقهاى با اعتقاد به نبوّت امامان | وى مىگويد: همه اماميه و متكلّمان آنها معتقد به تحريف و تبديل لفظى آيات قرآن هستند و علم خدا را نيز مُحدَث مىدانند. از جمله اعتقادات برخى از آنان اين است كه بر حرمت خوردن بعضى گياهان قايلند؛ چرا كه روييده از خون حسین عليهالسلام است. برشمارى فرقه «غرابيه» (آنان كه معتقد به اشتباه پيك الهى در رساندن پيام به پيامبر صلىاللهعليهوآله به جاى على عليهالسلام بودند) و طرح فرقهاى با اعتقاد به نبوّت امامان دوازدانه براى شیعیان را اگر برگرفته از دشمنى وى ندانيم، هيچ توجيهى جز عوامزدگى وى ندارد. | ||
در هر صورت، از نویسندهاى كه بيشتر عالمان سرشناس مذهبى و حتى امامان فقهى اهل سنّت و نيز اشاعره را مورد طعن قرار داده، تا جايى كه برخى از عالمان اهل سنّت وى را «ناصبى» و زبان او را براى مسلمانان بسان «شمشير حجّاج» دانستهاند، انتظار بىطرفى نسبت به شیعیان، انتظار بجايى نيست. از فردى كه درباره همه اماميه از گذشته تا عصر خودش بر آن است كه «و القومُ بالجملةِ ذوو اديانٍ فاسدةٍ و عقولٍ مدخولةٍ و عديمو احياءٍ و نعوذُ باللّهِ مِن الضَّلالِ»، انتظارى جز دشمنى نمىرود. | در هر صورت، از نویسندهاى كه بيشتر عالمان سرشناس مذهبى و حتى امامان فقهى اهل سنّت و نيز اشاعره را مورد طعن قرار داده، تا جايى كه برخى از عالمان اهل سنّت وى را «ناصبى» و زبان او را براى مسلمانان بسان «شمشير حجّاج» دانستهاند، انتظار بىطرفى نسبت به شیعیان، انتظار بجايى نيست. از فردى كه درباره همه اماميه از گذشته تا عصر خودش بر آن است كه «و القومُ بالجملةِ ذوو اديانٍ فاسدةٍ و عقولٍ مدخولةٍ و عديمو احياءٍ و نعوذُ باللّهِ مِن الضَّلالِ»، انتظارى جز دشمنى نمىرود. |
ویرایش