۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سوال' به 'سؤال') |
جز (جایگزینی متن - 'هگ' به '') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
نویسنده جاى جاى از اقتباس اعراب از فرهنگ و ادب ایران سخن مىگويد، نيز از طبقه دهقانان و ابقاى آنها بر همان وظايف سابق و تاثيرشان در بقاى ديوانها و در نتيجه بروز بسيارى از مظاهر فرهنگ و تمدن نمونههایى را ذكر مىكند. سپس اين سؤال اساسى را مطرح مىكند كه چرا تاريخ و فرهنگ ایران در اين دوران در هالهاى از ابهام و تاريكى فرومانده است؟ نویسنده در پاسخ تعريب را مهمترين عامل دانسته و مشخص مىدارد كه تعريب؛ يعنى عربى گردانيدن چيزى كه در اصل عربى نبوده، به گونهاى كه از هر لحاظ به زىّ عربى درآيد و اصل و تبار آن فراموش گردد و اضافه مىكند كه منظور از تعريب، تعريب لغت نيست، بلكه مثلاًتعريب اشخاص؛ يعنى نسبت دادن افراد به يك طايفه عرب بر اساس نسبت مولى و بنده است. تعريب ديگر را تعريب در تاريخ برشمرده و مىگويد: منظور اين نيست كه همه كتابها عربى بوده يا به عكس، بلكه روال حاكم بر تاريخها چنان است كه قرائت آنها اين توهم را در خواننده پديد مىآورد كه در آن دورانها در اين سرزمين، نه مردم ديگرى كه در جنب كوچنشينهاى عربى وجودى قابل ذكر مىبوده و نه زبان ديگرى جز زبان عربى در آن گستره بوده، در اين تاريخها همه چيز و همه جا و همه وقت در همان قبايل و سران عرب و تحريكات آنها خلاصه مىشده و عناصر و رويدادهاى ديگر آنچنان در سايه اينان قرار گرفتهاند كه گويى اصلا نبودهاند. | نویسنده جاى جاى از اقتباس اعراب از فرهنگ و ادب ایران سخن مىگويد، نيز از طبقه دهقانان و ابقاى آنها بر همان وظايف سابق و تاثيرشان در بقاى ديوانها و در نتيجه بروز بسيارى از مظاهر فرهنگ و تمدن نمونههایى را ذكر مىكند. سپس اين سؤال اساسى را مطرح مىكند كه چرا تاريخ و فرهنگ ایران در اين دوران در هالهاى از ابهام و تاريكى فرومانده است؟ نویسنده در پاسخ تعريب را مهمترين عامل دانسته و مشخص مىدارد كه تعريب؛ يعنى عربى گردانيدن چيزى كه در اصل عربى نبوده، به گونهاى كه از هر لحاظ به زىّ عربى درآيد و اصل و تبار آن فراموش گردد و اضافه مىكند كه منظور از تعريب، تعريب لغت نيست، بلكه مثلاًتعريب اشخاص؛ يعنى نسبت دادن افراد به يك طايفه عرب بر اساس نسبت مولى و بنده است. تعريب ديگر را تعريب در تاريخ برشمرده و مىگويد: منظور اين نيست كه همه كتابها عربى بوده يا به عكس، بلكه روال حاكم بر تاريخها چنان است كه قرائت آنها اين توهم را در خواننده پديد مىآورد كه در آن دورانها در اين سرزمين، نه مردم ديگرى كه در جنب كوچنشينهاى عربى وجودى قابل ذكر مىبوده و نه زبان ديگرى جز زبان عربى در آن گستره بوده، در اين تاريخها همه چيز و همه جا و همه وقت در همان قبايل و سران عرب و تحريكات آنها خلاصه مىشده و عناصر و رويدادهاى ديگر آنچنان در سايه اينان قرار گرفتهاند كه گويى اصلا نبودهاند. | ||
مؤلف در جستجوى پاسخى خردپذير به بررسى گسيختگى وانقطاع فرهنگى ادبى بين سقوط ساسانيان تا تدوين اولين شعر فارسی (قرن 3ق.) در تاريخ ادبيات ایران پرداخته و نتيجه مىگيرد كه اين دوران نيز دوران انتقال است، نه انقطاع، چرا كه فرهنگ و ادب ایران در فرهنگ و ادب عرب مستحيل گشته تا بعدها | مؤلف در جستجوى پاسخى خردپذير به بررسى گسيختگى وانقطاع فرهنگى ادبى بين سقوط ساسانيان تا تدوين اولين شعر فارسی (قرن 3ق.) در تاريخ ادبيات ایران پرداخته و نتيجه مىگيرد كه اين دوران نيز دوران انتقال است، نه انقطاع، چرا كه فرهنگ و ادب ایران در فرهنگ و ادب عرب مستحيل گشته تا بعدها جلور شود. | ||
نویسنده در ادامه به دورههاى تاريخى ادبى عرب و بررسى آثار و ادبيات ايشان پرداخته و پس از اشاره به تحول عظيم ادبيات عرب در اين دوره و وقوع اين امر در عراق و ایرانشهر مىگويد: اين تحول بيشتر توسط ایرانيان انجام گرفته و بنابراین بايد در زمينه فارسی در خلال پديدههاى تاريخى و در زمينه عربى كه شامل فرهنگ و آثار تمدن ایران قبل از اسلام و | نویسنده در ادامه به دورههاى تاريخى ادبى عرب و بررسى آثار و ادبيات ايشان پرداخته و پس از اشاره به تحول عظيم ادبيات عرب در اين دوره و وقوع اين امر در عراق و ایرانشهر مىگويد: اين تحول بيشتر توسط ایرانيان انجام گرفته و بنابراین بايد در زمينه فارسی در خلال پديدههاى تاريخى و در زمينه عربى كه شامل فرهنگ و آثار تمدن ایران قبل از اسلام و جلواه انديشه و هنر انديشمندان ایرانى در جهان اسلام است، تحقيق شود. مؤلف در جلدهاى مختلف كتاب بر لزوم اين تحقيقات ابرام مىورزد. | ||
مؤلف در قسمتى از كتاب به فتواى علماى ماوراءالنهر در جواب درخواست منصور بن نوح سامانى، مبنى بر تفسير طبرى به فارسی اشاره كرده و آن را نقطه عطفى در تاريخ زبان فارسی و مسبب پرورش اسلام در بالين زبان فارسی مىداند. آنگاه اين روند را با نظر [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] در كيمياى سعادت كه فارسی را براى عوام مىدانست، مقايسه مىكند و اين سخن را نمودار تحولى 150 ساله- از فتواى علماى ماوراءالنهر تا زمان [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] -كه وارد دوران تعصب مىشود، مىداند. | مؤلف در قسمتى از كتاب به فتواى علماى ماوراءالنهر در جواب درخواست منصور بن نوح سامانى، مبنى بر تفسير طبرى به فارسی اشاره كرده و آن را نقطه عطفى در تاريخ زبان فارسی و مسبب پرورش اسلام در بالين زبان فارسی مىداند. آنگاه اين روند را با نظر [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] در كيمياى سعادت كه فارسی را براى عوام مىدانست، مقايسه مىكند و اين سخن را نمودار تحولى 150 ساله- از فتواى علماى ماوراءالنهر تا زمان [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] -كه وارد دوران تعصب مىشود، مىداند. |
ویرایش