۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
جز (جایگزینی متن - 'سوال' به 'سؤال') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
مؤلف در تشريح انگيزه خود در مطالعه پيرامون دوران انتقال از عصر ساسانى به دوران اسلامى، از نخستين پرسشهایى كه در دوران دبستان در ذهن او جوانه زده ياد مىكند و در فصلى از كتاب به گسيختگى تاريخ ادب و فرهنگ ایران اشاره نمود و مىنويسند: «از همان ايامى كه در مدرسه با دو درس از دروس آن، يكى تاريخ و ديگرى تاريخ ادبيات ایران آشنا شدم، نخستين سؤالى كه در ذهن مىگذشت، اين بود كه: چرا تاريخ ادبيات ایران بعد از اسلام، با تاريخ آغاز تدوين شعر فارسی در قرنهاى سوم و چهارم شروع مىشود؛ ولى تاريخ ایران از زمانهاى خيلى كهن، كهنتر از اسلام و حتى پيش از تاريخ مسيح و قبل از تاريخ اسكندر، آغاز مىگردد ؟» به اين ترتيب وى در جستجوى پاسخى بدين | مؤلف در تشريح انگيزه خود در مطالعه پيرامون دوران انتقال از عصر ساسانى به دوران اسلامى، از نخستين پرسشهایى كه در دوران دبستان در ذهن او جوانه زده ياد مىكند و در فصلى از كتاب به گسيختگى تاريخ ادب و فرهنگ ایران اشاره نمود و مىنويسند: «از همان ايامى كه در مدرسه با دو درس از دروس آن، يكى تاريخ و ديگرى تاريخ ادبيات ایران آشنا شدم، نخستين سؤالى كه در ذهن مىگذشت، اين بود كه: چرا تاريخ ادبيات ایران بعد از اسلام، با تاريخ آغاز تدوين شعر فارسی در قرنهاى سوم و چهارم شروع مىشود؛ ولى تاريخ ایران از زمانهاى خيلى كهن، كهنتر از اسلام و حتى پيش از تاريخ مسيح و قبل از تاريخ اسكندر، آغاز مىگردد ؟» به اين ترتيب وى در جستجوى پاسخى بدين سؤال به تحقيق و پژوهشى گسترده مىپردازد. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
مؤلف در آغاز هدف از تألیف كتاب را بيان داشته و درمقدمه -«داستان اين كتاب»- به شرح و طرح نظريات مختلف در رابطه با اين دوران پرداخته است. وى كتاب را مربوط به دورانى از تاريخ و فرهنگ ایران كه پيوندگاه دو دوران ساسانى و اسلامى مىباشد مىداند و اشاره دارد كه وقتى از دوران مورد بحث در كتابها صحبت مىشود، از آن به «دوران فترت و انقطاع» ياد مىكنند؛ در حالى كه به نظر مؤلف زوال دولت ساسانى به معنى زوال ملت ایران نيست و بيان مىدارد كه مراد از انتقال در اينجا، انتقال قدرت سياسى و نظامى دولت ساسانى به دولت خلفا نيست كه در مدت كوتاه صورت گيرد، بلكه انتقال فرهنگ و تمدن ملت ایران است، از عصرى با ويژگىهاى خود به عصر ديگرى كه در اثر برخورد با عوامل ديگر، و در مسير تحول تاريخى خود، ويژگىهاى ديگرى هم يافته است و به شكل ديگر يا زبان ديگر هم درآمده و به همين سبب بسيارى از بخشهاى مهم و اساسى آن در پردهاى از ابهام و تعريب پوشانده مانده است. | مؤلف در آغاز هدف از تألیف كتاب را بيان داشته و درمقدمه -«داستان اين كتاب»- به شرح و طرح نظريات مختلف در رابطه با اين دوران پرداخته است. وى كتاب را مربوط به دورانى از تاريخ و فرهنگ ایران كه پيوندگاه دو دوران ساسانى و اسلامى مىباشد مىداند و اشاره دارد كه وقتى از دوران مورد بحث در كتابها صحبت مىشود، از آن به «دوران فترت و انقطاع» ياد مىكنند؛ در حالى كه به نظر مؤلف زوال دولت ساسانى به معنى زوال ملت ایران نيست و بيان مىدارد كه مراد از انتقال در اينجا، انتقال قدرت سياسى و نظامى دولت ساسانى به دولت خلفا نيست كه در مدت كوتاه صورت گيرد، بلكه انتقال فرهنگ و تمدن ملت ایران است، از عصرى با ويژگىهاى خود به عصر ديگرى كه در اثر برخورد با عوامل ديگر، و در مسير تحول تاريخى خود، ويژگىهاى ديگرى هم يافته است و به شكل ديگر يا زبان ديگر هم درآمده و به همين سبب بسيارى از بخشهاى مهم و اساسى آن در پردهاى از ابهام و تعريب پوشانده مانده است. | ||
نویسنده جاى جاى از اقتباس اعراب از فرهنگ و ادب ایران سخن مىگويد، نيز از طبقه دهقانان و ابقاى آنها بر همان وظايف سابق و تاثيرشان در بقاى ديوانها و در نتيجه بروز بسيارى از مظاهر فرهنگ و تمدن نمونههایى را ذكر مىكند. سپس اين | نویسنده جاى جاى از اقتباس اعراب از فرهنگ و ادب ایران سخن مىگويد، نيز از طبقه دهقانان و ابقاى آنها بر همان وظايف سابق و تاثيرشان در بقاى ديوانها و در نتيجه بروز بسيارى از مظاهر فرهنگ و تمدن نمونههایى را ذكر مىكند. سپس اين سؤال اساسى را مطرح مىكند كه چرا تاريخ و فرهنگ ایران در اين دوران در هالهاى از ابهام و تاريكى فرومانده است؟ نویسنده در پاسخ تعريب را مهمترين عامل دانسته و مشخص مىدارد كه تعريب؛ يعنى عربى گردانيدن چيزى كه در اصل عربى نبوده، به گونهاى كه از هر لحاظ به زىّ عربى درآيد و اصل و تبار آن فراموش گردد و اضافه مىكند كه منظور از تعريب، تعريب لغت نيست، بلكه مثلاًتعريب اشخاص؛ يعنى نسبت دادن افراد به يك طايفه عرب بر اساس نسبت مولى و بنده است. تعريب ديگر را تعريب در تاريخ برشمرده و مىگويد: منظور اين نيست كه همه كتابها عربى بوده يا به عكس، بلكه روال حاكم بر تاريخها چنان است كه قرائت آنها اين توهم را در خواننده پديد مىآورد كه در آن دورانها در اين سرزمين، نه مردم ديگرى كه در جنب كوچنشينهاى عربى وجودى قابل ذكر مىبوده و نه زبان ديگرى جز زبان عربى در آن گستره بوده، در اين تاريخها همه چيز و همه جا و همه وقت در همان قبايل و سران عرب و تحريكات آنها خلاصه مىشده و عناصر و رويدادهاى ديگر آنچنان در سايه اينان قرار گرفتهاند كه گويى اصلا نبودهاند. | ||
مؤلف در جستجوى پاسخى خردپذير به بررسى گسيختگى وانقطاع فرهنگى ادبى بين سقوط ساسانيان تا تدوين اولين شعر فارسی (قرن 3ق.) در تاريخ ادبيات ایران پرداخته و نتيجه مىگيرد كه اين دوران نيز دوران انتقال است، نه انقطاع، چرا كه فرهنگ و ادب ایران در فرهنگ و ادب عرب مستحيل گشته تا بعدها جلوهگر شود. | مؤلف در جستجوى پاسخى خردپذير به بررسى گسيختگى وانقطاع فرهنگى ادبى بين سقوط ساسانيان تا تدوين اولين شعر فارسی (قرن 3ق.) در تاريخ ادبيات ایران پرداخته و نتيجه مىگيرد كه اين دوران نيز دوران انتقال است، نه انقطاع، چرا كه فرهنگ و ادب ایران در فرهنگ و ادب عرب مستحيل گشته تا بعدها جلوهگر شود. |
ویرایش