هياكل النور (متن عربی، ترجمه کهن فارسی، شرح فارسی از عهد آل مظفر): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ن‎گ' به 'ن‌گ'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ل' به 'ه‌ل')
جز (جایگزینی متن - 'ن‎گ' به 'ن‌گ')
خط ۳۴: خط ۳۴:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
«هياكل النور شاخص آثار [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] در پاسخ‎گویى به آراء خردستیز و اندیشه‌سوز امام محمّد و در واقع، دستورنامه حکمت اشراقى است و ادّعانامه شیخ اشراق در پاسخ به غزالى؛ ادّعانامه‌اى برآمده از درنگ و تأمّلى بجا درباره چگونگى تداوم حکمت باستانى ایران در دوران اسلامى که «مبتنى است بر بازاندیشى در تاریخ اندیشه‌ها و آراء فلسفى پیش از خود؛ اندیشیدنى که در گوهر خویش، «در خود» و «براى خود»، استوار بر کشف و آفرینشى است که فراروندهاى اندیشه را در حرکتى تصویر مى‌کند که در انجام، آفرینش مفاهیم تازه و دمیدن روح به مفاهیم کهنه را به‌عنوان لوازم فلسفی‌اندیشى (فلسفیدن) در نظر دارد» و این‎گونه است که تداوم تاریخ حکمت ایرانى را که در دوران اسلامى توسط‍‎ فارابى باز تأسیس شده و با ابن سینا به اوج خود رسیده، «ممکن» مى‌کند و به‌واسطه این امکان، بازخوانى و بازنمود و تجدید و تذکرش را هماره میسّر مى‎دارد. در واقع، برآمده از چنین ایده‌اى است که [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] را برخلاف فارابى، نه مؤسس، بلکه مجدّد فلسفه‌اى مى‎دانند که راز بقاى «ایران باطنى» از وراى مختصات تاریخ و جغرافیاى ظاهرى آن، در تداومش نهفته است؛ فلسفه‌اى که به زعم [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]]، از عهد باستانى تمدّن ایرانى تا دوران اسلامى در بنیان استوار آموزه‌هایش خللى وارد نیامده و او مى‌کوشد از راه برجسته کردن مهم‎ترین دستاوردهایش، براى تأمّل و تفکر در مبادى و لوازم وجودى این تمدّن در دوران اسلامى، تکیه‌گاهى مطمئن به دست دهد؛ تکیه‌گاهى که به او امکان مى‎دهد از صورت ظاهر شرع و تعبّد بردوخته بر جامه ظاهربینان فراتر رود و با نشان دادن وحدت جوهر فلسفى آموزه‌هاى فهلویون پیش از اسلام و تفکر ایرانى در دوران اسلامى، از سویى پایه‌هاى خلافت بنیادگرفته بر ظواهر دین را متزلزل کند و از سوى دیگر بى‌بنیادى ستیز غزالى با اهل حکمت را برنماید»<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص27-28</ref>.
«هياكل النور شاخص آثار [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] در پاسخ‎گویى به آراء خردستیز و اندیشه‌سوز امام محمّد و در واقع، دستورنامه حکمت اشراقى است و ادّعانامه شیخ اشراق در پاسخ به غزالى؛ ادّعانامه‌اى برآمده از درنگ و تأمّلى بجا درباره چگونگى تداوم حکمت باستانى ایران در دوران اسلامى که «مبتنى است بر بازاندیشى در تاریخ اندیشه‌ها و آراء فلسفى پیش از خود؛ اندیشیدنى که در گوهر خویش، «در خود» و «براى خود»، استوار بر کشف و آفرینشى است که فراروندهاى اندیشه را در حرکتى تصویر مى‌کند که در انجام، آفرینش مفاهیم تازه و دمیدن روح به مفاهیم کهنه را به‌عنوان لوازم فلسفی‌اندیشى (فلسفیدن) در نظر دارد» و این‌گونه است که تداوم تاریخ حکمت ایرانى را که در دوران اسلامى توسط‍‎ فارابى باز تأسیس شده و با ابن سینا به اوج خود رسیده، «ممکن» مى‌کند و به‌واسطه این امکان، بازخوانى و بازنمود و تجدید و تذکرش را هماره میسّر مى‎دارد. در واقع، برآمده از چنین ایده‌اى است که [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] را برخلاف فارابى، نه مؤسس، بلکه مجدّد فلسفه‌اى مى‎دانند که راز بقاى «ایران باطنى» از وراى مختصات تاریخ و جغرافیاى ظاهرى آن، در تداومش نهفته است؛ فلسفه‌اى که به زعم [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]]، از عهد باستانى تمدّن ایرانى تا دوران اسلامى در بنیان استوار آموزه‌هایش خللى وارد نیامده و او مى‌کوشد از راه برجسته کردن مهم‎ترین دستاوردهایش، براى تأمّل و تفکر در مبادى و لوازم وجودى این تمدّن در دوران اسلامى، تکیه‌گاهى مطمئن به دست دهد؛ تکیه‌گاهى که به او امکان مى‎دهد از صورت ظاهر شرع و تعبّد بردوخته بر جامه ظاهربینان فراتر رود و با نشان دادن وحدت جوهر فلسفى آموزه‌هاى فهلویون پیش از اسلام و تفکر ایرانى در دوران اسلامى، از سویى پایه‌هاى خلافت بنیادگرفته بر ظواهر دین را متزلزل کند و از سوى دیگر بى‌بنیادى ستیز غزالى با اهل حکمت را برنماید»<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص27-28</ref>.


[[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]] در هياكل النور به دفاع از همان آموزه‌هایى برمى‌خیزد که غزالى در تهافت الفلاسفة مایه کفر و ضلالت خردگرایان گنوستیک ایرانى/اسلامى برشمرده است؛ افکاری مانند ابدى و ازلى بودن فیض الهى، روحانى بودن معاد، کلّى بودن علم الهى از جهان و...<ref>ر.ک: همان، ص32-33</ref>.
[[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]] در هياكل النور به دفاع از همان آموزه‌هایى برمى‌خیزد که غزالى در تهافت الفلاسفة مایه کفر و ضلالت خردگرایان گنوستیک ایرانى/اسلامى برشمرده است؛ افکاری مانند ابدى و ازلى بودن فیض الهى، روحانى بودن معاد، کلّى بودن علم الهى از جهان و...<ref>ر.ک: همان، ص32-33</ref>.
خط ۴۵: خط ۴۵:
«به نظر [[دوانی، علی|دوانى]]، [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] این رساله را به این دلیل هياكل النور نامیده که در آن از احوال انوار مجرّده سخن گفته و در واقع، الفاظ‍‎ و عبارت‎هاى آن به طلسم‎هاى یادکرده آن حکما مانند است. مراجعه به فحواى منابع کهن نیز، ادّعاى دوانى را به‌لحاظ‍‎ تاریخى تأیید مى‌کند. بااین‌حال، به نظر مى‎رسد که سخن [[دشتکی، منصور بن محمد|غیاث‎الدّین منصور دشتکى]] در این‌باره، با توجه به الگوى اصلى هستی‌شناسى [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]]، به واقعیت نزدیک‎تر باشد؛ چه، او ضمن اشاره به اینکه واژه «هیکل» در اصل به بناهاى بزرگ و به‌ویژه به بت‌خانه‌ها و خانه ترسایان اطلاق می‌شود، از معنى دیگر آن، یعنى «تعویذ و دعا» نیز یاد کرده و علّت نام‌گذارى این رساله توسط‍‎ [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] به هياكل النور و بخش‎بندى هفت‌گانه آن را در این معناى اخیر بازجسته است. افزون بر این، به نظر مى‎رسد که شیخ اشراق از به‌کارگیرى اصطلاح «هياكل النور» قصد دیگرى نیز داشته است؛ جمع میان آموزه‌هاى ایرانى و اسلامى در باب توحید اشراقى و نبوّت سامى و نشان دادن همسانى و ارتباط‍‎ «خورنه» اوستایى و «سکینه» قرآنى»<ref>ر.ک: همان، ص38-39</ref>.
«به نظر [[دوانی، علی|دوانى]]، [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] این رساله را به این دلیل هياكل النور نامیده که در آن از احوال انوار مجرّده سخن گفته و در واقع، الفاظ‍‎ و عبارت‎هاى آن به طلسم‎هاى یادکرده آن حکما مانند است. مراجعه به فحواى منابع کهن نیز، ادّعاى دوانى را به‌لحاظ‍‎ تاریخى تأیید مى‌کند. بااین‌حال، به نظر مى‎رسد که سخن [[دشتکی، منصور بن محمد|غیاث‎الدّین منصور دشتکى]] در این‌باره، با توجه به الگوى اصلى هستی‌شناسى [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]]، به واقعیت نزدیک‎تر باشد؛ چه، او ضمن اشاره به اینکه واژه «هیکل» در اصل به بناهاى بزرگ و به‌ویژه به بت‌خانه‌ها و خانه ترسایان اطلاق می‌شود، از معنى دیگر آن، یعنى «تعویذ و دعا» نیز یاد کرده و علّت نام‌گذارى این رساله توسط‍‎ [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] به هياكل النور و بخش‎بندى هفت‌گانه آن را در این معناى اخیر بازجسته است. افزون بر این، به نظر مى‎رسد که شیخ اشراق از به‌کارگیرى اصطلاح «هياكل النور» قصد دیگرى نیز داشته است؛ جمع میان آموزه‌هاى ایرانى و اسلامى در باب توحید اشراقى و نبوّت سامى و نشان دادن همسانى و ارتباط‍‎ «خورنه» اوستایى و «سکینه» قرآنى»<ref>ر.ک: همان، ص38-39</ref>.


عبارات آغازین شارح در قسمت سوم کتاب این‎گونه است: «الحمد للّه حمد الشّاكرين و الصّلاة على محمّد و آله الطّاهرين. امّا بعد، چون علم حکمت که عبارت است از معرفت اعیان موجودات ممکنه که به‌ترتیب از واجب الوجود صادر شده‌اند، یعنى جواهر روحانى و جسمانى مثل عقول و نفوس و اجسام اولى مثل افلاک و عناصر و اجسام ثانیه مثل موالید ثلاثه، یعنى معادن و نبات و حیوان و حصول کمالات بر نفوس بشرى که سعادات ابدى است، موقوف است بر معرفت اعیان موجودات صادره از واجب الوجود و کلام مجید که: '''وَ ما خَلَقْتُ‎ الْجِنَّ‎ وَ الْإِنْسَ‎ إِلاّ لِيعْبُدُونِ‎''' (الذاريات: 56)؛ أي ليعرفون و دعاء النبي(ع): «اللّهم أرني الأشياء كما هي»، بر این معنى اشارت مى‌کند و چون هیاکل نورى که از مصنّفات حکیم الهى شیخ شهاب‌الدین - قدّس اللّه سرّه العزيز - مختصرى است مشتمل بر قواعد حکمت، [پس] به رسم مطالعه خدایگان عالم ملک، ملوك الأمراء و الأعاظم، سلطان الأتراك، خلاصه أدوار الأفلاك، المظفر على الأعداء المؤيد من السّماء، مبارز الدّنيا و الدّين، غياث الإسلام و المسلمين خلّد اللّه ملكه، به پارسى ترجمه کرده شد و الفاظ‍‎ هیاکل را بى‎تغییر و تبدیل آورده و از کتب دیگر مثل اشارات و تلویحات فواید مطابق آن مواضع که محتاج است، به زیادى شرح کرده می‌شود. إن‌شاءاللّه موافق رضا [ى] او باشد. ذلك المبتغى و إلى اللّه المرجعى و اللّه المستعان و عليه التكلان»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص171-172</ref>.
عبارات آغازین شارح در قسمت سوم کتاب این‌گونه است: «الحمد للّه حمد الشّاكرين و الصّلاة على محمّد و آله الطّاهرين. امّا بعد، چون علم حکمت که عبارت است از معرفت اعیان موجودات ممکنه که به‌ترتیب از واجب الوجود صادر شده‌اند، یعنى جواهر روحانى و جسمانى مثل عقول و نفوس و اجسام اولى مثل افلاک و عناصر و اجسام ثانیه مثل موالید ثلاثه، یعنى معادن و نبات و حیوان و حصول کمالات بر نفوس بشرى که سعادات ابدى است، موقوف است بر معرفت اعیان موجودات صادره از واجب الوجود و کلام مجید که: '''وَ ما خَلَقْتُ‎ الْجِنَّ‎ وَ الْإِنْسَ‎ إِلاّ لِيعْبُدُونِ‎''' (الذاريات: 56)؛ أي ليعرفون و دعاء النبي(ع): «اللّهم أرني الأشياء كما هي»، بر این معنى اشارت مى‌کند و چون هیاکل نورى که از مصنّفات حکیم الهى شیخ شهاب‌الدین - قدّس اللّه سرّه العزيز - مختصرى است مشتمل بر قواعد حکمت، [پس] به رسم مطالعه خدایگان عالم ملک، ملوك الأمراء و الأعاظم، سلطان الأتراك، خلاصه أدوار الأفلاك، المظفر على الأعداء المؤيد من السّماء، مبارز الدّنيا و الدّين، غياث الإسلام و المسلمين خلّد اللّه ملكه، به پارسى ترجمه کرده شد و الفاظ‍‎ هیاکل را بى‎تغییر و تبدیل آورده و از کتب دیگر مثل اشارات و تلویحات فواید مطابق آن مواضع که محتاج است، به زیادى شرح کرده می‌شود. إن‌شاءاللّه موافق رضا [ى] او باشد. ذلك المبتغى و إلى اللّه المرجعى و اللّه المستعان و عليه التكلان»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص171-172</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش