هياكل النور (متن عربی، ترجمه کهن فارسی، شرح فارسی از عهد آل مظفر)
هياكل النور (متن عربی، ترجمه کهن فارسی، شرح فارسی از عهد آل مظفر) | |
---|---|
پدیدآوران | سهروردی، یحیی بن حبش (نویسنده) کريمي زنجانياصل، محمد (مصحح و مقدمهنويس) |
عنوانهای دیگر | هياکل النور متن عربي؛ ترجمه کهن فارسی؛ شرح فارسی از عهد آل مظفر |
ناشر | نشر نقطه |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1379ش , |
شابک | 964-474-015-7 |
موضوع | فلسفه اسلامى - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | عربیفارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BBR 763 /آ3 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
هياكل النور (متن عربی، ترجمه کهن فارسی، شرح فارسی از عهد آل مظفر)، مجموعه متن عربی رساله فلسفی هياكل النور شیخ شهابالدین سهروردی، ترجمه کهن فارسی از آن و شرحی ناشناس از عهد آل مظفر بر این اثر است که در یک جلد جمع شده و بهصورت کتاب به چاپ رسیده است. تصحیح این اثر از محمد کریمی زنجانی اصل است و همو مقدمهای به فارسی بر آن نوشته است.
ساختار
کتاب دارای مقدمه مصحح و محتوای مطالب در سه بخش اصلی، متن عربی رساله هياكل النور، ترجمه کهن فارسی از آن و شرح فارسی این اثر در عهد آل مظفر است.
گزارش محتوا
«هياكل النور شاخص آثار سهروردى در پاسخگویى به آراء خردستیز و اندیشهسوز امام محمّد و در واقع، دستورنامه حکمت اشراقى است و ادّعانامه شیخ اشراق در پاسخ به غزالى؛ ادّعانامهاى برآمده از درنگ و تأمّلى بجا درباره چگونگى تداوم حکمت باستانى ایران در دوران اسلامى که «مبتنى است بر بازاندیشى در تاریخ اندیشهها و آراء فلسفى پیش از خود؛ اندیشیدنى که در گوهر خویش، «در خود» و «براى خود»، استوار بر کشف و آفرینشى است که فراروندهاى اندیشه را در حرکتى تصویر مىکند که در انجام، آفرینش مفاهیم تازه و دمیدن روح به مفاهیم کهنه را بهعنوان لوازم فلسفیاندیشى (فلسفیدن) در نظر دارد» و اینگونه است که تداوم تاریخ حکمت ایرانى را که در دوران اسلامى توسط فارابى باز تأسیس شده و با ابن سینا به اوج خود رسیده، «ممکن» مىکند و بهواسطه این امکان، بازخوانى و بازنمود و تجدید و تذکرش را هماره میسّر مىدارد. در واقع، برآمده از چنین ایدهاى است که سهروردى را برخلاف فارابى، نه مؤسس، بلکه مجدّد فلسفهاى مىدانند که راز بقاى «ایران باطنى» از وراى مختصات تاریخ و جغرافیاى ظاهرى آن، در تداومش نهفته است؛ فلسفهاى که به زعم سهروردى، از عهد باستانى تمدّن ایرانى تا دوران اسلامى در بنیان استوار آموزههایش خللى وارد نیامده و او مىکوشد از راه برجسته کردن مهمترین دستاوردهایش، براى تأمّل و تفکر در مبادى و لوازم وجودى این تمدّن در دوران اسلامى، تکیهگاهى مطمئن به دست دهد؛ تکیهگاهى که به او امکان مىدهد از صورت ظاهر شرع و تعبّد بردوخته بر جامه ظاهربینان فراتر رود و با نشان دادن وحدت جوهر فلسفى آموزههاى فهلویون پیش از اسلام و تفکر ایرانى در دوران اسلامى، از سویى پایههاى خلافت بنیادگرفته بر ظواهر دین را متزلزل کند و از سوى دیگر بىبنیادى ستیز غزالى با اهل حکمت را برنماید»[۱].
سهروردی در هياكل النور به دفاع از همان آموزههایى برمىخیزد که غزالى در تهافت الفلاسفة مایه کفر و ضلالت خردگرایان گنوستیک ایرانى/اسلامى برشمرده است؛ افکاری مانند ابدى و ازلى بودن فیض الهى، روحانى بودن معاد، کلّى بودن علم الهى از جهان و...[۲].
«هياكل النور متنى فلسفى و مختصر، امّا از دیدگاه اشراقى بس ژرف است و مشتمل بر هفت هیکل بدین شرح: مقدّمهاى نزدیک به صد کلمه. هیکل یکم درباره جسم در حدود نود کلمه که در آن ضمن بحث از ویژگیهاى جسم، برخلاف رأى متکلّمان و در ادامه سخنش در مقالت سوم از قسم اوّل حكمة الإشراق و رسالههاى دیگرش مانند الواح عمادى و پرتونامه، ترکب جسم از اجزای لا یتجزّى را مردود دانسته است. هیکل دوم در اثبات تجرّد نفس و آنچه از قواى ظاهر و باطن بدان تعلّق دارد. در این هیکل، سهروردى آشکارا استقلال و موجود بودن نفس پیش از بدن را انکار کرده و آن را حادث به حدوث بدن دانسته است. در این زمینه نیز میان دیدگاههاى او در این هیکل و کتاب حكمة الإشراق همانندى وجود دارد؛ بهویژه در زمینه: برهانهایى که بر وجود نفس اقامه مىکند (غافل نبودن از خود در هیچ حالى، پیوسته و دایم بودن دانایى و عدم وابستگى آن به بدن، قدرت ادراک معانى مجرّد)، قواى نفسانى مشتمل بر پنج حسّ ظاهر و باطن (لمس و سمع و بصر و ذوق و شم، حسّ مشترک و خیال و وهم و عقل و حافظه) و طبیعت نفس. همچنین، میان آرای سهروردى در این زمینهها و دیدگاههاى ابن سینا، بهویژه در رساله اضحویه همانندیهاى شگرفى وجود دارد. هیکل سوم درباره برخى مبادى مشائیان، یعنى سه حالت وجوب و امکان و امتناع است که در آن با بحث از رابطه ضرورى میان علّت و معلول و محتوم عقلى دانستن ظهور معلول در صورت حصول علّت کامله، زمینه را براى ارائه هیکل چهارم درباره توحید به معنى اشراقى و نه عددى آن آماده مىکند. محتوای پنج فصل هیکل اخیر عبارتند از: اثبات توحید نور، تشکیک و مدرّج بودن نور، بیان قاعده صدور، قاعده الواحد، موجودات صادره از نور الأنوار و در بیان سه جهان عقل و نفس و جسم، جاودانگى جهان که فیض لا یزال خداوند متعال است. هیکل پنجم در بیان حرکت دورى است در دو فصل:
- حرکت فلک خودجوش و از نفس ازلى او است؛
- خود فلک و حرکت آن، فیض ازلى الهى است، پس آغاز و انجام ندارد.
هیکل ششم نیز در اثبات جاودانگى روان آدمى است که پس از مرگ از بدن جدا شده و به جهان نور مىپیوندد و سخن شیخ در آن به رأى فارابى در این زمینه بسیار ماننده است و سرانجام هیکل هفتم به بیان نبوات و معجزات و کرامات و منامات و بیان چگونگى پیوند روان آدمى با جهان نور در حالت خواب یا جنون مىپردازد. سهروردى از مطالب دو هیکل اخیر در مقالت پنجم از قسم دوم حكمة الإشراق بهتفصیل بحث کرده است. شیخ اشراق در فصل پنجم از هیکل چهارم، به اثبات نخستین اصل تکفیرکرده غزالى پرداخته و جاودانگى جهان را همچون فیض لا یزال خداوندى در نظر مىگیرد؛ چنانکه در هیکل پنجم نیز حرکت عالم را خودجوش و ابدى و دورى - نه مستقیم - ذکر مىکند. در هیکل ششم او بر نهج جریان کلّى گنوستیسیسم ایرانى/اسلامى، به بحث و اثبات مسئله روحانى بودن پدیدههاى اخروى مىپردازد و سرانجام، سومین اصل مورد توجه غزالى را در فصل سوم از هیکل چهارم مورد توجه قرار داده و آگاهى خداوند به جزئیات امور را از راه کلّى قانون ملّیت، ممکن مىداند. او همچنین، براى نوع آدمى از لحاظ کلّى به ملکى قائل است که در اصطلاح شرع آن را «روح القدس» یا «جبرئیل» خوانند و در کتاب تقدیساتش «سروش» نامیده شده و بر اساس اخبار منتسب به هرمس، از آن به «طباع تام» نیز یاد میشود؛ ملکى با ذاتى نورانى و آفریدهشده پیش از تولّد و آفرینش خاکى، که از هنگام تولّد حامى و همراه آدمى است و به هنگام مرگ نیز بدو مىپیوندد»[۳].
«به نظر دوانى، سهروردى این رساله را به این دلیل هياكل النور نامیده که در آن از احوال انوار مجرّده سخن گفته و در واقع، الفاظ و عبارتهاى آن به طلسمهاى یادکرده آن حکما مانند است. مراجعه به فحواى منابع کهن نیز، ادّعاى دوانى را بهلحاظ تاریخى تأیید مىکند. بااینحال، به نظر مىرسد که سخن غیاثالدّین منصور دشتکى در اینباره، با توجه به الگوى اصلى هستیشناسى سهروردى، به واقعیت نزدیکتر باشد؛ چه، او ضمن اشاره به اینکه واژه «هیکل» در اصل به بناهاى بزرگ و بهویژه به بتخانهها و خانه ترسایان اطلاق میشود، از معنى دیگر آن، یعنى «تعویذ و دعا» نیز یاد کرده و علّت نامگذارى این رساله توسط سهروردى به هياكل النور و بخشبندى هفتگانه آن را در این معناى اخیر بازجسته است. افزون بر این، به نظر مىرسد که شیخ اشراق از بهکارگیرى اصطلاح «هياكل النور» قصد دیگرى نیز داشته است؛ جمع میان آموزههاى ایرانى و اسلامى در باب توحید اشراقى و نبوّت سامى و نشان دادن همسانى و ارتباط «خورنه» اوستایى و «سکینه» قرآنى»[۴].
عبارات آغازین شارح در قسمت سوم کتاب اینگونه است: «الحمد للّه حمد الشّاكرين و الصّلاة على محمّد و آله الطّاهرين. امّا بعد، چون علم حکمت که عبارت است از معرفت اعیان موجودات ممکنه که بهترتیب از واجب الوجود صادر شدهاند، یعنى جواهر روحانى و جسمانى مثل عقول و نفوس و اجسام اولى مثل افلاک و عناصر و اجسام ثانیه مثل موالید ثلاثه، یعنى معادن و نبات و حیوان و حصول کمالات بر نفوس بشرى که سعادات ابدى است، موقوف است بر معرفت اعیان موجودات صادره از واجب الوجود و کلام مجید که: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِيعْبُدُونِ (الذاريات: 56)؛ أي ليعرفون و دعاء النبي(ع): «اللّهم أرني الأشياء كما هي»، بر این معنى اشارت مىکند و چون هیاکل نورى که از مصنّفات حکیم الهى شیخ شهابالدین - قدّس اللّه سرّه العزيز - مختصرى است مشتمل بر قواعد حکمت، [پس] به رسم مطالعه خدایگان عالم ملک، ملوك الأمراء و الأعاظم، سلطان الأتراك، خلاصه أدوار الأفلاك، المظفر على الأعداء المؤيد من السّماء، مبارز الدّنيا و الدّين، غياث الإسلام و المسلمين خلّد اللّه ملكه، به پارسى ترجمه کرده شد و الفاظ هیاکل را بىتغییر و تبدیل آورده و از کتب دیگر مثل اشارات و تلویحات فواید مطابق آن مواضع که محتاج است، به زیادى شرح کرده میشود. إنشاءاللّه موافق رضا [ى] او باشد. ذلك المبتغى و إلى اللّه المرجعى و اللّه المستعان و عليه التكلان»[۵].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدا و اصطلاحات فارسی انتهای اثر ذکر شده است. صفحات 205 تا 208 حاوی رونوشت صفحاتی از نسخههای خطی کتاب است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.