۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ىگ' به 'ىگ') |
جز (جایگزینی متن - 'نگ' به 'نگ') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
دومین شخص معرفیشده، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] است. وی، نخستین فیلسوفى است که دین را در عرصههاى گوناگونش در چارچوب فلسفى ارائه نمود و اولین کسى است که منطق یونانى را بهطور کامل و منظم، به جهان اسلام تقدیم کرد. تلاشهاى او در این زمینه بیشتر روى آثار منطقى ارسطو متمرکز بود. گستردگى کار او در علوم حقیقى و عقلى و شرح او بر آثار [[ارسطو]] و افلاطون، سبب شد تا در میان فلاسفه، گوى سبقت را ببرد و به «معلم ثانى» ملقب شود. این [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] است که فهم خود را از مابعدالطبیعه [[ارسطو]] مدیون نوشته «أغراض مابعدالطبيعة» [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] مىداند. فلسفهاى که او ارائه کرد و در فیلسوفان بعد از خودش مانند [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] تأثیرگذار بود، از یکسو افلاطونى - فلوطینى است و از سوى دیگر، [[ارسطو|ارسطویى]] است. این مطلب بهوضوح در کتاب «الجمع بين رأيي الحكيمين» مشهود است؛ چراکه در جمع اقوال، از مبانى نوافلاطونیان مایه میگذارد. او نهتنها در فهم درست فلسفه یونان بر فیلسوفان متأخر از خود مؤثر بوده، بلکه آرایى که خود در مسائل فلسفى مطرح کرده است، در آنان اثرگذار بود<ref>ر.ک: همان، ص71</ref>. | دومین شخص معرفیشده، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] است. وی، نخستین فیلسوفى است که دین را در عرصههاى گوناگونش در چارچوب فلسفى ارائه نمود و اولین کسى است که منطق یونانى را بهطور کامل و منظم، به جهان اسلام تقدیم کرد. تلاشهاى او در این زمینه بیشتر روى آثار منطقى ارسطو متمرکز بود. گستردگى کار او در علوم حقیقى و عقلى و شرح او بر آثار [[ارسطو]] و افلاطون، سبب شد تا در میان فلاسفه، گوى سبقت را ببرد و به «معلم ثانى» ملقب شود. این [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] است که فهم خود را از مابعدالطبیعه [[ارسطو]] مدیون نوشته «أغراض مابعدالطبيعة» [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] مىداند. فلسفهاى که او ارائه کرد و در فیلسوفان بعد از خودش مانند [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] تأثیرگذار بود، از یکسو افلاطونى - فلوطینى است و از سوى دیگر، [[ارسطو|ارسطویى]] است. این مطلب بهوضوح در کتاب «الجمع بين رأيي الحكيمين» مشهود است؛ چراکه در جمع اقوال، از مبانى نوافلاطونیان مایه میگذارد. او نهتنها در فهم درست فلسفه یونان بر فیلسوفان متأخر از خود مؤثر بوده، بلکه آرایى که خود در مسائل فلسفى مطرح کرده است، در آنان اثرگذار بود<ref>ر.ک: همان، ص71</ref>. | ||
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]، سومین فیلسوفی است که به معرفی وی پرداخته شده است. از نظر او، دانشها در تقسیم اولى به «دانشهاى مقطعى» که روزگارانى به کار آیند و در برههاى کاربردشان را از دست مىدهند و یا روزگارانى نیاز بدانها مورد غفلت واقع مىشود و بعد مورد توجه قرار مىگیرد و به «دانشهاى ثابتى» که نسبت به همه زمانها داراى کاربرد هستند تقسیم مىشوند. این قسم دانشها برازنده نام حکمتند. از نظر او «دانشهاى حکمى» به «اصول» و «فروع» یا توابع تقسیم مىشوند؛ دانشهاى فرعى علومى مانند پزشکى، کشاورزى و علوم جزئى مربوط به تنجیم را در بر مىگیرند. وی دانشهاى اصلى را به «دانشهاى ابزارى»، یعنى علم منطق، که وسیله براى رسیدن به دانشهاى دیگرند و «دانشهاى غیر ابزارى» که هدف از آن رسیدن به امور عالم حاضر و قبل از آن است، تقسیم مىکند. «دانشهاى غیر ابزارى»، از نظر وی در اولین تقسیم به دانش «نظرى»، که تنها هدفش تزکیه جان است به معلوماتى که برایش حاصل مىشود و به دانش «عملى»، که هدفش عمل بر وفق معلومات نیز مىباشد، تقسیم مىشود؛ ازاینرو، «دانشهاى نظرى»، موجوداتى را که افعال یا حالات ما نیستند، مورد بررسى قرار مىدهند و «دانشهاى عملى»، افعال و حالات ما را بررسى مىکنند، تا بهترینها در ما تحقق بیابند یا از ما صادر گردند. او برخلاف متعارف، «دانشهاى نظرى» را به «طبیعى»، «ریاضى»، «الهى» و «کلى» تقسیم مىکند و معیار را در این تقسیمبندى، بهترتیب ممزوج بودن شىء، از نظر تعریف و قوام، با ماده معین و یا ماده غیر معین و یا غیر ممزوج بودن با ماده و یا گاهى ممزوج و گاهى غیر ممزوج بودن با ماده، قرار مىدهد. وى «دانشهاى عملى» را نیز به چهار بخش تقسیم مىکند: «علم اخلاق»، که هدف آن رسیدن انسان به سعادت دنیا و آخرت است، «علم تدبیر منزل»، «علم تدبیر مدینه» و «علم | [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]، سومین فیلسوفی است که به معرفی وی پرداخته شده است. از نظر او، دانشها در تقسیم اولى به «دانشهاى مقطعى» که روزگارانى به کار آیند و در برههاى کاربردشان را از دست مىدهند و یا روزگارانى نیاز بدانها مورد غفلت واقع مىشود و بعد مورد توجه قرار مىگیرد و به «دانشهاى ثابتى» که نسبت به همه زمانها داراى کاربرد هستند تقسیم مىشوند. این قسم دانشها برازنده نام حکمتند. از نظر او «دانشهاى حکمى» به «اصول» و «فروع» یا توابع تقسیم مىشوند؛ دانشهاى فرعى علومى مانند پزشکى، کشاورزى و علوم جزئى مربوط به تنجیم را در بر مىگیرند. وی دانشهاى اصلى را به «دانشهاى ابزارى»، یعنى علم منطق، که وسیله براى رسیدن به دانشهاى دیگرند و «دانشهاى غیر ابزارى» که هدف از آن رسیدن به امور عالم حاضر و قبل از آن است، تقسیم مىکند. «دانشهاى غیر ابزارى»، از نظر وی در اولین تقسیم به دانش «نظرى»، که تنها هدفش تزکیه جان است به معلوماتى که برایش حاصل مىشود و به دانش «عملى»، که هدفش عمل بر وفق معلومات نیز مىباشد، تقسیم مىشود؛ ازاینرو، «دانشهاى نظرى»، موجوداتى را که افعال یا حالات ما نیستند، مورد بررسى قرار مىدهند و «دانشهاى عملى»، افعال و حالات ما را بررسى مىکنند، تا بهترینها در ما تحقق بیابند یا از ما صادر گردند. او برخلاف متعارف، «دانشهاى نظرى» را به «طبیعى»، «ریاضى»، «الهى» و «کلى» تقسیم مىکند و معیار را در این تقسیمبندى، بهترتیب ممزوج بودن شىء، از نظر تعریف و قوام، با ماده معین و یا ماده غیر معین و یا غیر ممزوج بودن با ماده و یا گاهى ممزوج و گاهى غیر ممزوج بودن با ماده، قرار مىدهد. وى «دانشهاى عملى» را نیز به چهار بخش تقسیم مىکند: «علم اخلاق»، که هدف آن رسیدن انسان به سعادت دنیا و آخرت است، «علم تدبیر منزل»، «علم تدبیر مدینه» و «علم قانونگذارى»<ref>ر.ک: همان، ص126-127</ref>. | ||
چهارمین فیلسوف معرفیشده، [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] است. شخصیت علمى [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]، از ابعاد گوناگون، داراى اهمیت است. [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]]، در کتاب «تبيين كذب المفتري في ما نسب إلی الإمام أبيالحسن الأشعري» و [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطى]] در ارجوزهاى به همین مناسبت، به او لقب «مجدد» دادهاند. احتمالا خود [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]، درباره خود، چنین مىاندیشید و نام کتاب خود را احیاکننده علوم دین گذاشت. اهمیت وى در آن روزگار، در رونق و گسترش مذهب رسمى اشعریه شافعیه و رد بر مخالفین، انکارناپذیر است. وى بر علیه اسماعیلیان، که بزرگترین خطر براى حکومت عباسیان بودهاند، بسیار تاخته است؛ همه اینها، در جا افتادن شخصیت وى و رسیدن به مقام حجتالاسلامى، بىتأثیر نبوده است. وجه دیگر اهمیت وى، تأثیر در تفکر مغربزمین است؛ بهویژه در شک دکارتى، که مبناى فلسفه جدید غرب است و همچنین در مباحث هیوم و فیلسوفان تحلیلى، بهویژه بحث علیت<ref>ر.ک: همان، ص172</ref>. | چهارمین فیلسوف معرفیشده، [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] است. شخصیت علمى [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]، از ابعاد گوناگون، داراى اهمیت است. [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]]، در کتاب «تبيين كذب المفتري في ما نسب إلی الإمام أبيالحسن الأشعري» و [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطى]] در ارجوزهاى به همین مناسبت، به او لقب «مجدد» دادهاند. احتمالا خود [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]، درباره خود، چنین مىاندیشید و نام کتاب خود را احیاکننده علوم دین گذاشت. اهمیت وى در آن روزگار، در رونق و گسترش مذهب رسمى اشعریه شافعیه و رد بر مخالفین، انکارناپذیر است. وى بر علیه اسماعیلیان، که بزرگترین خطر براى حکومت عباسیان بودهاند، بسیار تاخته است؛ همه اینها، در جا افتادن شخصیت وى و رسیدن به مقام حجتالاسلامى، بىتأثیر نبوده است. وجه دیگر اهمیت وى، تأثیر در تفکر مغربزمین است؛ بهویژه در شک دکارتى، که مبناى فلسفه جدید غرب است و همچنین در مباحث هیوم و فیلسوفان تحلیلى، بهویژه بحث علیت<ref>ر.ک: همان، ص172</ref>. |
ویرایش