۱۵٬۲۴۴
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یی' به 'یی') |
جز (جایگزینی متن - '↵↵| ' به ' | ') |
||
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات کتاب | ||
| تصویر =NUR59230J1.jpg | | تصویر =NUR59230J1.jpg | ||
| عنوان =الإفحام | | عنوان =الإفحام لأفئدة الباطنية الطغام | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره = | ||
| موضوع = | | موضوع = | ||
| ناشر =منشاة المعارف | | ناشر =منشاة المعارف | ||
| مکان نشر =مصر - اسکندریه | | مکان نشر =مصر - اسکندریه | ||
| سال نشر = | | سال نشر = | ||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE59230AUTOMATIONCODE | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE59230AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ = | | چاپ = | ||
| شابک = | | شابک = | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =59230 | ||
| کتابخوان همراه نور =59230 | |||
| کد پدیدآور =02183 | | کد پدیدآور =02183 | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|باطنیه (ابهام زدایی)}} | |||
'''الإفحام | '''الإفحام لأفئدة الباطنية الطغام'''، اثر [[مؤید، یحیی بن حمزه|یحیی بن حمزه علوی]] (متوفی 745ق)، کتابی است یکجلدی به زبان عربی با موضوع کلام اسلامی. هدف نویسنده از نوشتن این کتاب، توضیح و رد عقاید اسماعیلیه باطنیه است. نویسنده کتاب را در هفت إفحام (دلیل) قرار داده که هرکدام در فصلی مستقل مطرح شده است. این مباحث درباره مباحث مربوط به خدا و نبوت و امامت است. همچنین درباره تأویل نصوص قرآن و إبطال نظر و إبطال تعلیم نیز صحبت میکند. تا به بحث هفتم از آن برسیم که در آن از قیامت و احوال معاد و سایر امور اخروی صحبت میشود. | ||
این اثر به تحقیق [[عون، فیصل بدیر|فیصل بدیر عون]] و با مراجعه دکتر [[نشار، علی سامی|علی سامی نشار]] توسط منشأة المعارف اسکندریه چاپ شده است. | این اثر به تحقیق [[عون، فیصل بدیر|فیصل بدیر عون]] و با مراجعه دکتر [[نشار، علی سامی|علی سامی نشار]] توسط منشأة المعارف اسکندریه چاپ شده است. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۲: | ||
نویسنده در استدلال اول، توضیح میدهد که گروه باطنیه، در واقع اساساً به وجود خداوند اقرار ندارند زیرا آنان به دو إله قائلند که بر یکی لقب «سابق» و بر دیگری لقب «تالی» میدهند. آنان معتقدند که «سابق» علت «تالی» است بهگونهای که «تالی» معلول آن واقع میشود؛ یعنی در صدر این استدلال درباره حدوث عالم نزد باطنیه اینگونه آمده که حدوث این جهان اینگونه تمام میشود که سابق عالم را بهواسطه تالی خلق مینماید زیرا «سابق» کامل است و «تالی» ناقص. همچنین در این استدلال توضیح داده شده که سابق، زمان ندارد، ازلی است و از چیزی به وجود نیامده است. خلاصه اینکه «سابق» مخلوق نیست ولی «تالی» از سابق به وجود آمده و ازاینروست که حادث است. آنان معتقدند، پسازاین پروسه، «نفس» از «تالی» حادث میگردد و این نفس از طریق حرکتش حرارت و از سکونش برودت را به وجود میآورد و کیفیات اربعه که مصدر کون و فساد هستند از این حرکت و سکون حادث میشوند و اینگونه است که عالم حادث میگردد. این عقاید آنان شباهت زیادی با نظریه فلاسفه در فیض و صدور دارد. «سابق» در نظر اسماعیلیه در جایگاه عقل محض است و «تالی» در جایگاه عقل اول که نفس پسازآن به وجود میآید و....<ref>همان، ص25-26</ref> | نویسنده در استدلال اول، توضیح میدهد که گروه باطنیه، در واقع اساساً به وجود خداوند اقرار ندارند زیرا آنان به دو إله قائلند که بر یکی لقب «سابق» و بر دیگری لقب «تالی» میدهند. آنان معتقدند که «سابق» علت «تالی» است بهگونهای که «تالی» معلول آن واقع میشود؛ یعنی در صدر این استدلال درباره حدوث عالم نزد باطنیه اینگونه آمده که حدوث این جهان اینگونه تمام میشود که سابق عالم را بهواسطه تالی خلق مینماید زیرا «سابق» کامل است و «تالی» ناقص. همچنین در این استدلال توضیح داده شده که سابق، زمان ندارد، ازلی است و از چیزی به وجود نیامده است. خلاصه اینکه «سابق» مخلوق نیست ولی «تالی» از سابق به وجود آمده و ازاینروست که حادث است. آنان معتقدند، پسازاین پروسه، «نفس» از «تالی» حادث میگردد و این نفس از طریق حرکتش حرارت و از سکونش برودت را به وجود میآورد و کیفیات اربعه که مصدر کون و فساد هستند از این حرکت و سکون حادث میشوند و اینگونه است که عالم حادث میگردد. این عقاید آنان شباهت زیادی با نظریه فلاسفه در فیض و صدور دارد. «سابق» در نظر اسماعیلیه در جایگاه عقل محض است و «تالی» در جایگاه عقل اول که نفس پسازآن به وجود میآید و....<ref>همان، ص25-26</ref> | ||
دومین استدلال، مربوط به نبوت است؛ غالب مذاهب باطنیه (بهتبع برخی فلاسفه اسلامی مانند | دومین استدلال، مربوط به نبوت است؛ غالب مذاهب باطنیه (بهتبع برخی فلاسفه اسلامی مانند ابن سینا) معتقدند: نبوت چیزی جز اتصال عقل انسان (پیامبر) به عقل فعال از طریق قوه متخیله نیست. در این حالت است که پیامبر، حقیقت اشیاء را درک میکند ولی او حقایق را فیذاتها درک نمیکند بلکه به شکل مثالات محاکی درمییابد و به این جهت باید این مثالات را به موارد رمزی در واقع تأویل ببرد.<ref>همان، ص26</ref> | ||
نویسنده در سومین استدلال اختصاصاً به رد مذهب اسماعیلیه در باب امامت میپردازد؛ از نظر آنان امام، برای هر دورانی امری ضروری است و این امام، قائممقام تمام شئون پیامبر از تأویل ظاهر قرآن و تفسیر برخی آیات که برداشت از آن به اختلافات آشکار میانجامد و... است. امام باید منافع و آفات مردم را برایشان توضیح دهد و اختلافات میان مردم را بزداید. اسماعیلیه امام را در عصمت و اطلاع از کنه حقایق امور مانند پیامبر میدانند و فرق امام و نبی را در نزول وحی فقط بر پیامبر میدانند. باطنیان معتقدند که دو امام نمیتوانند در زمان واحد امامت داشته باشند. اسماعیلیه به وجود مراتب در طریقهشان قائلند: از نظر آنان حجت یا باب از لحاظ منزلت و مرتبه پس از امام میآید؛ هیچ امامی بدون حجت و هیچ حجتی بدون امام نیست. دومین مرتبه، داعی الدعاة است. داعی البلاغ، داعی مطلق، داعی مأذون، داعی محصور، جناح راست و چپ، مکاسر، مکالب و مستجیب، مراتب بعدی در دعوت اسماعیلی را تشکیل میدهند.<ref>همان، ص26-28</ref> | نویسنده در سومین استدلال اختصاصاً به رد مذهب اسماعیلیه در باب امامت میپردازد؛ از نظر آنان امام، برای هر دورانی امری ضروری است و این امام، قائممقام تمام شئون پیامبر از تأویل ظاهر قرآن و تفسیر برخی آیات که برداشت از آن به اختلافات آشکار میانجامد و... است. امام باید منافع و آفات مردم را برایشان توضیح دهد و اختلافات میان مردم را بزداید. اسماعیلیه امام را در عصمت و اطلاع از کنه حقایق امور مانند پیامبر میدانند و فرق امام و نبی را در نزول وحی فقط بر پیامبر میدانند. باطنیان معتقدند که دو امام نمیتوانند در زمان واحد امامت داشته باشند. اسماعیلیه به وجود مراتب در طریقهشان قائلند: از نظر آنان حجت یا باب از لحاظ منزلت و مرتبه پس از امام میآید؛ هیچ امامی بدون حجت و هیچ حجتی بدون امام نیست. دومین مرتبه، داعی الدعاة است. داعی البلاغ، داعی مطلق، داعی مأذون، داعی محصور، جناح راست و چپ، مکاسر، مکالب و مستجیب، مراتب بعدی در دعوت اسماعیلی را تشکیل میدهند.<ref>همان، ص26-28</ref> | ||
خط ۶۱: | خط ۵۹: | ||
نسخه مورد اعتماد در کتاب، تصویر نسخه موجود در کتابخانه متوکلیه یمن در الجامع الکبیر صنعاء است که دو مرتبه به تاریخهای 27 رجب 817ق و نزدیکی 10 ربیعالاول 822ق نوشته شده است.<ref>همان، ص31</ref> | نسخه مورد اعتماد در کتاب، تصویر نسخه موجود در کتابخانه متوکلیه یمن در الجامع الکبیر صنعاء است که دو مرتبه به تاریخهای 27 رجب 817ق و نزدیکی 10 ربیعالاول 822ق نوشته شده است.<ref>همان، ص31</ref> | ||
محقق، کلماتی را که برای توضیح یافتن متن به آن افزوده، در میان [ ] قرار داده است. او برخی کلماتی را که به نظرش در متن زائد بوده و معنایی نداشتهاند را در میان ( ) قرار داده است. وی همچنین به تصحیح برخی خطاهای موجود در نسخه خطی در آیات قرآنی و تخریج آیات موجود در کتاب پرداخته است. او علامت (!!) را در دو جا در کتاب به کار برده است؛ درجایی که مؤلف از سخن خصم متعجب شده و در جملههایی که به نظر محقق، غیر تام بودهاند. در برخی جاها مؤلف عبارات را بهصورت خاصی نوشته مثلاً در عبارت «لا یخلوا» که الف جمع، همواره در صیغه جمع یا مفرد در عبارات کتاب هست. یا لفظ «جزو» بهجای «جزر» همچنین «دعوا» بهجای دعوی، «بدایة» بهجای «بدائه» و....<ref>همان، ص31-32</ref> | محقق، کلماتی را که برای توضیح یافتن متن به آن افزوده، در میان [ ] قرار داده است. او برخی کلماتی را که به نظرش در متن زائد بوده و معنایی نداشتهاند را در میان () قرار داده است. وی همچنین به تصحیح برخی خطاهای موجود در نسخه خطی در آیات قرآنی و تخریج آیات موجود در کتاب پرداخته است. او علامت (!!) را در دو جا در کتاب به کار برده است؛ درجایی که مؤلف از سخن خصم متعجب شده و در جملههایی که به نظر محقق، غیر تام بودهاند. در برخی جاها مؤلف عبارات را بهصورت خاصی نوشته مثلاً در عبارت «لا یخلوا» که الف جمع، همواره در صیغه جمع یا مفرد در عبارات کتاب هست. یا لفظ «جزو» بهجای «جزر» همچنین «دعوا» بهجای دعوی، «بدایة» بهجای «بدائه» و....<ref>همان، ص31-32</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references/> | ||
== | ==منابع مقاله== | ||
مقدمه کتاب. | مقدمه کتاب. | ||
== وابستهها == | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||