۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یه' به 'یه') |
جز (جایگزینی متن - 'یی' به 'یی') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
قسم سوم و چهارم دربردارنده روششناسی پژوهش علمی است که در قسم سوم به شیوه سلبی از خطاهای فکر و اندیشه پرده میافکند و عمدتاً به علل روانی، اجتماعی و حتی زیستی و وراثتی مؤثر بر شکلگیری خطا در اندیشه اشاره میشود. | قسم سوم و چهارم دربردارنده روششناسی پژوهش علمی است که در قسم سوم به شیوه سلبی از خطاهای فکر و اندیشه پرده میافکند و عمدتاً به علل روانی، اجتماعی و حتی زیستی و وراثتی مؤثر بر شکلگیری خطا در اندیشه اشاره میشود. | ||
در چهارمین قسم، روند خطاشناسی اندیشه پیجویی میشود؛ با این تفاوت که در قسمهای پیشین خطاها ناشی از مسببات بودند و در این قسم به خطاهای ناشی از خود روش پژوهش، توجه میشود. به دیگر تعبیر گاهی پژوهشگر به نتایج و پاسخهای غلطی دست | در چهارمین قسم، روند خطاشناسی اندیشه پیجویی میشود؛ با این تفاوت که در قسمهای پیشین خطاها ناشی از مسببات بودند و در این قسم به خطاهای ناشی از خود روش پژوهش، توجه میشود. به دیگر تعبیر گاهی پژوهشگر به نتایج و پاسخهای غلطی دست مییابد، نه به این دلیل که روش پژوهش، طرح مسئله یا استراتژیهای تحقیق ناکارآمد است؛ اما در برخی موقعیتها خود روش، طرح مسئله و استراتژی منتخب از اساس قابل خدشه و ناکارآمد است و این قسم، مورد آخر را نشانه گرفته است. | ||
قسم پنجم و هفتم دربردارنده روشهای استقرا و قیاس - که دو استراتژی اصلی و دارای پیشینهای به قدمت تفکر بشر است - میباشد و به نقد و بررسی آنها میپردازد. | قسم پنجم و هفتم دربردارنده روشهای استقرا و قیاس - که دو استراتژی اصلی و دارای پیشینهای به قدمت تفکر بشر است - میباشد و به نقد و بررسی آنها میپردازد. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
پس از افلاطون، [[ارسطو]] به عرصه درآمد که پایههای اندیشه سلیم را بنیان نهاد؛ بهگونهای که سوفسطاییان پس از او دیگر نتوانستند در اندیشهها هرج و مرج ایجاد کنند. | پس از افلاطون، [[ارسطو]] به عرصه درآمد که پایههای اندیشه سلیم را بنیان نهاد؛ بهگونهای که سوفسطاییان پس از او دیگر نتوانستند در اندیشهها هرج و مرج ایجاد کنند. | ||
او اشکالی را برای اندیشه مشخص کرد که با قیاس به تفکر دیگر، بر صحت یک تفکر، تکیه داشت و ازآنجاکه ارسطو دریافت این پیوند، در همه امور جریان | او اشکالی را برای اندیشه مشخص کرد که با قیاس به تفکر دیگر، بر صحت یک تفکر، تکیه داشت و ازآنجاکه ارسطو دریافت این پیوند، در همه امور جریان نمییابد، مجبور شد الفاظ را تقسیم کند و مفاهیم آن را مشخص سازد تا بتواند به تعریف حقیقی پدیدهها دست پیدا کند. | ||
اگرچه منطق ارسطویی در ساماندهی اندیشه بشری سهیم بود، لیکن چندین کاستی را با خود داشت؛ کاستیهایی از قبیل: به فراموشی سپردن نقاط منفی بشر در گمراه کردن اندیشه، فراوانی مطلقاندیشی و کلیگویی و...<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>. | اگرچه منطق ارسطویی در ساماندهی اندیشه بشری سهیم بود، لیکن چندین کاستی را با خود داشت؛ کاستیهایی از قبیل: به فراموشی سپردن نقاط منفی بشر در گمراه کردن اندیشه، فراوانی مطلقاندیشی و کلیگویی و...<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>. |
ویرایش