۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'حا' به 'حا') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور = | ||
| کتابخوان همراه نور =11433 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۶۱: | خط ۶۲: | ||
گفتار چهاردهم كه خود چند گفتار دارد، از آمدن لشكريان غُز<ref>منابع بيزانسى تركان غز را UZ و منابع روسى آنان را Tork نوشتهاند كه از اولى، نام «آغوز» و از دومى نام «ترك» پديد آمده است. ر.ک: «آغوزها»، وحيد، دوره دهم، شماره دهم، ص 1134. نویسنده برهان قاطع در اینباره مينويسد: «غز» صنفى از تركان غارتگر بودهاند كه در زمان سلطان سنجر قوت گرفتند و خراسان را به تصرف درآوردند و او را گرفتند و در قفس كردند». به نقل از علياكبر دهخدا، لغتنامه، مدخل «غُز»</ref> به کرمان و زد و خوردها و مهاجرتهاى آنان و ماجراى آمدن قحطى به کرمان در آن روزگار و كشته شدن ملك تورانشاه بر دست ظافر محمد اميرك و پادشاهى محمدشاه بن بهرامشاه گزارش ميدهد. اين بخش با گفتارى درباره روند حاكم شدن مبارکشاه و فرجام كار او پايان مييابد. نسبنامه (شجرهنامه) سلجوقيان کرمان نيز در همين فصل جاى گرفته و پس از آن فصل دوم با عنوان «حكومت غز در کرمان» آغاز شده است. | گفتار چهاردهم كه خود چند گفتار دارد، از آمدن لشكريان غُز<ref>منابع بيزانسى تركان غز را UZ و منابع روسى آنان را Tork نوشتهاند كه از اولى، نام «آغوز» و از دومى نام «ترك» پديد آمده است. ر.ک: «آغوزها»، وحيد، دوره دهم، شماره دهم، ص 1134. نویسنده برهان قاطع در اینباره مينويسد: «غز» صنفى از تركان غارتگر بودهاند كه در زمان سلطان سنجر قوت گرفتند و خراسان را به تصرف درآوردند و او را گرفتند و در قفس كردند». به نقل از علياكبر دهخدا، لغتنامه، مدخل «غُز»</ref> به کرمان و زد و خوردها و مهاجرتهاى آنان و ماجراى آمدن قحطى به کرمان در آن روزگار و كشته شدن ملك تورانشاه بر دست ظافر محمد اميرك و پادشاهى محمدشاه بن بهرامشاه گزارش ميدهد. اين بخش با گفتارى درباره روند حاكم شدن مبارکشاه و فرجام كار او پايان مييابد. نسبنامه (شجرهنامه) سلجوقيان کرمان نيز در همين فصل جاى گرفته و پس از آن فصل دوم با عنوان «حكومت غز در کرمان» آغاز شده است. | ||
رسيدن ملك دينار به ولايت کرمان، آمدن خواجه جمال گريدى نزد او و روى آوردن ملك دينار به گرفتن خبيص، خواستگارى او از خاتون کرمانى (دختر ملك طغرل و عمه محمدشاه)، سركشى فرزندان مجاهد و درگيرى آنان با ملك، آمدن محمدشاه از فارس به بم، موافقت سابقعلى با او براى فرستادن لشكر جنگى به خبيص، روى كردن دينار به كوبنان و جيرفت و هرمز و گرفتن قلعه منوجان، عزل شدن خواجه جمال از وزارت و گمارده شدن | رسيدن ملك دينار به ولايت کرمان، آمدن خواجه جمال گريدى نزد او و روى آوردن ملك دينار به گرفتن خبيص، خواستگارى او از خاتون کرمانى (دختر ملك طغرل و عمه محمدشاه)، سركشى فرزندان مجاهد و درگيرى آنان با ملك، آمدن محمدشاه از فارس به بم، موافقت سابقعلى با او براى فرستادن لشكر جنگى به خبيص، روى كردن دينار به كوبنان و جيرفت و هرمز و گرفتن قلعه منوجان، عزل شدن خواجه جمال از وزارت و گمارده شدن ناصحالدين به جاى وى، كشته شدن تاجالدين، ديدار ملك دينار با پادشاه جزيره قيس و همدستى غُز براى كشتن او، درونمايه بخش نخست اين فصل به شمار میآید. | ||
ديگر گفتار بخش دوم، با گزارشى درباره درگذشت ملك دينار بر اثر سرسام<ref>سرسام، گونهاى از بيمارى است كه موجب باد كردن بينى و آشكار شدن سوراخهاى آن و رنج بردن سرسام گرفته از نور و روشنايى میشود. آنندراج، به نقل از علياكبر دهخدا، لغتنامه، «سرسام»</ref> و نشستن پسرش، علاءالدين فرخشاه در جاى او و گزارشى درباره آرامگاه ملك دينار، پناهندگى فرخشاه به خوارزم و روى آوردن ارسلان خان (نوه خوارزمشاه) به کرمان، درگذشت فرخشاه در اين شهر و آوارگى قوم غُز در بيابان آغاز میشود و به پادشاهى عجمشاه، پسر كوچك ملك دينار و رويدادهاى روزگار وى و روى كار آمدن «ملوك ايج» پايان مييابد. | ديگر گفتار بخش دوم، با گزارشى درباره درگذشت ملك دينار بر اثر سرسام<ref>سرسام، گونهاى از بيمارى است كه موجب باد كردن بينى و آشكار شدن سوراخهاى آن و رنج بردن سرسام گرفته از نور و روشنايى میشود. آنندراج، به نقل از علياكبر دهخدا، لغتنامه، «سرسام»</ref> و نشستن پسرش، علاءالدين فرخشاه در جاى او و گزارشى درباره آرامگاه ملك دينار، پناهندگى فرخشاه به خوارزم و روى آوردن ارسلان خان (نوه خوارزمشاه) به کرمان، درگذشت فرخشاه در اين شهر و آوارگى قوم غُز در بيابان آغاز میشود و به پادشاهى عجمشاه، پسر كوچك ملك دينار و رويدادهاى روزگار وى و روى كار آمدن «ملوك ايج» پايان مييابد. | ||
فرستادگان قوم ايج (ايگ) در دوران حاجب عمر، به انگيزه تأكيد بر پيمانهاى خود، دوبار به کرمان رفتند. | فرستادگان قوم ايج (ايگ) در دوران حاجب عمر، به انگيزه تأكيد بر پيمانهاى خود، دوبار به کرمان رفتند. ناصحالدين آنان را به جنگ با غُز و گرفتن اين شهر برانگيخت. اين گفتار، گزارشى بلند درباره رويارويى اين دو گروه و كشمكشها و نبردهاى آنان است. گفتار كوتاهى نيز درباره «ساير احوال تا 619 قمرى»؛ يعنى دوران حكومت قتلق سلطان بر کرمان، در پايان اين فصل وجود دارد. | ||
==وضعيت كتاب == | ==وضعيت كتاب == |
ویرایش