۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هع' به 'هع') |
جز (جایگزینی متن - 'هو' به 'هو') |
||
| خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
شرحهای متعددی بر هياكل النور نوشته شده است؛ از آن جمله میتوان شواكل الحور (تندیسهایى از سیهچشمان) به قلم جلالالدّین دوانى (م 908ق) به زبان عربى و در آغاز هشتمین دهه سده نهم هجرى نام برد<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص13</ref>. | شرحهای متعددی بر هياكل النور نوشته شده است؛ از آن جمله میتوان شواكل الحور (تندیسهایى از سیهچشمان) به قلم جلالالدّین دوانى (م 908ق) به زبان عربى و در آغاز هشتمین دهه سده نهم هجرى نام برد<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص13</ref>. | ||
نهاية الظهور که نسخهاى از آن به خط مؤلّفش در کتابخانه ملّى موجود است، شاهدى است بر رواج و پایندگى آموزههاى شیخ اشراق در شبه قاره هند. درعینحال، نگریستن در منابع مورد استفاده [[اخگر حیدرآبادی، قاسم علی|قاسمعلى اخگر]] در تألیف نهاية الظهور، از آن راههاى سهگانهاى که رواج آموزههاى اشراقى در هند را موجب شدند، تصویر روشنى پیش روى ما مىنهد؛ راههایى که عبارت باشند از: توجه به آثار [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] و شرحهاى نگاشته بر آن، آثار نگاشته آذر کیوان و پیروانش و توجّه به آثار حکماى مکتب اصفهان و | نهاية الظهور که نسخهاى از آن به خط مؤلّفش در کتابخانه ملّى موجود است، شاهدى است بر رواج و پایندگى آموزههاى شیخ اشراق در شبه قاره هند. درعینحال، نگریستن در منابع مورد استفاده [[اخگر حیدرآبادی، قاسم علی|قاسمعلى اخگر]] در تألیف نهاية الظهور، از آن راههاى سهگانهاى که رواج آموزههاى اشراقى در هند را موجب شدند، تصویر روشنى پیش روى ما مىنهد؛ راههایى که عبارت باشند از: توجه به آثار [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] و شرحهاى نگاشته بر آن، آثار نگاشته آذر کیوان و پیروانش و توجّه به آثار حکماى مکتب اصفهان و بهویژه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]. بهواسطه حضور شاگردان مدرسههاى دوانى و دشتکى در هند، از اواخر سده دهم هجرى، حكمة الإشراق سهروردى مورد توجّه خاصى قرار گرفته بود... بدین ترتیب، هياكل النور شیخ اشراق به کار «صلح کلّ» اکبرى نیز بیامد و بخشى از تقدیر تاریخى تفکر در این سرزمین را رقم زد<ref>ر.ک: همان، ص20-21</ref>. پس این کتاب از جمله اسناد ارزشمند رواج آموزههاى حکمى در حیدرآباد هند در نیمه دوم سده چهاردهم هجرى است که شاهدى صادق تواند بود بر روابط عرفانى و فلسفى ایران و شبه قاره هند<ref>ر.ک: همان، ص24</ref>. | ||
در این رساله، مؤلّف در دو جا از آثار دیگر خود یاد مىکند: نخست در برگ 47 که از رساله «الكشف الأعظم في الاسم الأعظم» نام مىبرد و دو دیگر در برگ 114 است که از تفسیر سوره توحید خود یاد مىکند<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>. | در این رساله، مؤلّف در دو جا از آثار دیگر خود یاد مىکند: نخست در برگ 47 که از رساله «الكشف الأعظم في الاسم الأعظم» نام مىبرد و دو دیگر در برگ 114 است که از تفسیر سوره توحید خود یاد مىکند<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>. | ||
| خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
# آثار ترجمهشده فیلسوفان یونانى، مانند [[ارسطو]] و [[جالینوس]]؛ | # آثار ترجمهشده فیلسوفان یونانى، مانند [[ارسطو]] و [[جالینوس]]؛ | ||
# نوشتههاى فیلسوفان مسلمان مشّائى، همچون [[فارابی، محمد بن محمد|ابونصر فارابى]] (م 339ق)، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] (م 428ق) و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدّین طوسى]] (م 676ق)؛ | # نوشتههاى فیلسوفان مسلمان مشّائى، همچون [[فارابی، محمد بن محمد|ابونصر فارابى]] (م 339ق)، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] (م 428ق) و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدّین طوسى]] (م 676ق)؛ | ||
# آثار حکیمان مکتب اصفهان و | # آثار حکیمان مکتب اصفهان و بهویژه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] (م 1040ق) و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألّهین شیرازى]] (م 1050ق)؛ | ||
# آثار متکلّمانى مانند [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] (م 606ق) و [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلّى]] (م 726ق)؛ | # آثار متکلّمانى مانند [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] (م 606ق) و [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلّى]] (م 726ق)؛ | ||
# تفسیرهاى قرآنى، مانند [[تفسیر نسفی|تفسیر ابوحفص نسفى]] (م 518ق)؛ | # تفسیرهاى قرآنى، مانند [[تفسیر نسفی|تفسیر ابوحفص نسفى]] (م 518ق)؛ | ||
| خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
اسرار لاهوتیه او جز به انکشاف الهام پرده ظهور نگشاید و انوار قیومیت او جز به اشعات وحى پرتو شعشعانى ننماید... | اسرار لاهوتیه او جز به انکشاف الهام پرده ظهور نگشاید و انوار قیومیت او جز به اشعات وحى پرتو شعشعانى ننماید... | ||
اگرچه بعضى از علما به شرح این کتاب پرداختهاند، [امّا] چون به تازى است، عامّة الناس را | اگرچه بعضى از علما به شرح این کتاب پرداختهاند، [امّا] چون به تازى است، عامّة الناس را بهرهور فیض نساختهاند و این شرحى است در پارسى که متوسّطان علم را به وارسى حقیقت از پایه معرفت ادنى به اوج معرفت اعلى برد و از مجهله قیل و قال به مسلک حقیقت حال رساند و این علمى است که حاصل نشود جز به تلطیف سرّ و تحدّس احوال و تنزّه خیال و مشتمل است به حکمت بحثیه که آن منهج مشّائین است و حکمت ذوقیه که آن طریق اشراقیین است و جمیع انبیا و اولیا و حکما مثل آغاثاذیمون و هرمس و انباذقلس و فیثاغورس و سقراط و افلاطون همه بر این [طریق] رفتهاند و افاضل امم سابقه و ملل متخالفه به سبب حصول تشبّه بالمبادى و تخلّق به اخلاق البارى تعالى و تجرّد از مادّه، انتقاش معارف الهیه و کونیه بر قلب خود کردهاند و بهقدر طاقت بشریه تحصیل سعادت ابدیه نمودهاند»<ref>متن کتاب، ص49-50</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
ویرایش