۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هع' به 'هع') |
جز (جایگزینی متن - 'هها' به 'هها') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
'''معادشناسی'''، ترجمه بخش معاد از کتاب «[[الإلهيات علی هدی الكتاب و السنة و العقل]]»، اثر [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله جعفر سبحانی]] (متولد 1308ش) است که برگردان آن توسط [[شیروانی، علی|علی شیروانی]] (متولد 1343) صورت گرفته است. | '''معادشناسی'''، ترجمه بخش معاد از کتاب «[[الإلهيات علی هدی الكتاب و السنة و العقل]]»، اثر [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله جعفر سبحانی]] (متولد 1308ش) است که برگردان آن توسط [[شیروانی، علی|علی شیروانی]] (متولد 1343) صورت گرفته است. | ||
«[[الإلهيات علی هدی الكتاب و السنة و العقل]]»، مشتمل بر یک دوره کلام اسلامی از مبدأشناسی تا معادشناسی است و از جایگاه ویژهای برخوردار است؛ زیرا مجموعهای است که [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله سبحانی]] پس از سالهای متمادی تدریس و نگارش کتابهای متعدد در موضوع عقاید اسلامی، آن را بهعنوان متن درسی در رشته عقاید و کلام برای مجامع فرهنگی و بهویژه | «[[الإلهيات علی هدی الكتاب و السنة و العقل]]»، مشتمل بر یک دوره کلام اسلامی از مبدأشناسی تا معادشناسی است و از جایگاه ویژهای برخوردار است؛ زیرا مجموعهای است که [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله سبحانی]] پس از سالهای متمادی تدریس و نگارش کتابهای متعدد در موضوع عقاید اسلامی، آن را بهعنوان متن درسی در رشته عقاید و کلام برای مجامع فرهنگی و بهویژه حوزههای علمیه سامان دادهاند و سالهاست که محور درسهای عقاید در حوزه علمیه قم است<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، ص11</ref>. | ||
==انگیزه ترجمه== | ==انگیزه ترجمه== | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
===بخش اول=== | ===بخش اول=== | ||
[[شیروانی، علی|دکتر شیروانی]] در بخش اول، به «مروری بر مباحث معاد» پرداخته است. او سه دلیلِ عبث بودن دنیا بدون معاد، معاد مقتضای عدل الهی و معاد مقتضای رحمت الهی را از عوامل ضرورت معاد مطرح مینماید و درباره هرکدام توضیحی مختصر ارائه میدهد<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. سپس از انگیزه منکرین معاد سخن به میان میآورد. او در این رابطه میگوید: پیروی از هوا و هوس، زمینه انکار معاد و استبعاد وقوع آن را در ذهن باطلگرایان فراهم میسازد و با | [[شیروانی، علی|دکتر شیروانی]] در بخش اول، به «مروری بر مباحث معاد» پرداخته است. او سه دلیلِ عبث بودن دنیا بدون معاد، معاد مقتضای عدل الهی و معاد مقتضای رحمت الهی را از عوامل ضرورت معاد مطرح مینماید و درباره هرکدام توضیحی مختصر ارائه میدهد<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. سپس از انگیزه منکرین معاد سخن به میان میآورد. او در این رابطه میگوید: پیروی از هوا و هوس، زمینه انکار معاد و استبعاد وقوع آن را در ذهن باطلگرایان فراهم میسازد و با بهانههای گوناگون از پذیرش آن خودداری میکنند<ref>ر.ک: همان، ص18</ref>. | ||
او درباره مرگ میگوید: مرگ، نیستی و نابودی نیست، بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر است و حیات انسان پس از مرگ بهگونهای دیگر ادامه مییابد<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>. حیات پس از مرگ ابتدا در برزخ ادامه مییابد. آیات قرآن و روایات متواتری بر این مدعا گواهی میدهند که انسان پس از مرگ بهیکباره وارد عالم قیامت کبرا نمیشود، بلکه میان دنیا و آخرت، دورهای میگذارند که برزخ نامیده میشود<ref>ر.ک: همان، ص22</ref>. در برزخ نیز همچون قیامت سؤال و مؤاخذه وجود دارد؛ لیک این سؤال و مؤاخذه، اختصاص به مؤمنان و ظالمان دارد و شامل مستضعفان و متوسطان نمیشود. [[کلینی، محمد بن یعقوب|کلینی]] در اینباره از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نقل نموده که آن حضرت فرموده: در قبر تنها از کسانی سؤال و مؤاخذه خواهد شد که دارای ایمان محض یا کفر محض باشند و دیگران به حال خود رها میشوند<ref>ر.ک: همان، ص28</ref>. | او درباره مرگ میگوید: مرگ، نیستی و نابودی نیست، بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر است و حیات انسان پس از مرگ بهگونهای دیگر ادامه مییابد<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>. حیات پس از مرگ ابتدا در برزخ ادامه مییابد. آیات قرآن و روایات متواتری بر این مدعا گواهی میدهند که انسان پس از مرگ بهیکباره وارد عالم قیامت کبرا نمیشود، بلکه میان دنیا و آخرت، دورهای میگذارند که برزخ نامیده میشود<ref>ر.ک: همان، ص22</ref>. در برزخ نیز همچون قیامت سؤال و مؤاخذه وجود دارد؛ لیک این سؤال و مؤاخذه، اختصاص به مؤمنان و ظالمان دارد و شامل مستضعفان و متوسطان نمیشود. [[کلینی، محمد بن یعقوب|کلینی]] در اینباره از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نقل نموده که آن حضرت فرموده: در قبر تنها از کسانی سؤال و مؤاخذه خواهد شد که دارای ایمان محض یا کفر محض باشند و دیگران به حال خود رها میشوند<ref>ر.ک: همان، ص28</ref>. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
مباحث بعدی بخش اول کتاب، به سیمای قیامت در قرآن اختصاص یافته است. این بخش از کتاب، برگرفته از درس پنجاه از کتاب آموزش عقاید [[مصباح یزدی، محمدتقی|آیتالله مصباح یزدی]] است. | مباحث بعدی بخش اول کتاب، به سیمای قیامت در قرآن اختصاص یافته است. این بخش از کتاب، برگرفته از درس پنجاه از کتاب آموزش عقاید [[مصباح یزدی، محمدتقی|آیتالله مصباح یزدی]] است. | ||
در این بخش آمده است: با مراجعه به قرآن دانسته میشود که برپا شدن قیامت، مقارن با تحولات بزرگی در نظام این جهان است؛ بهگونهای که بساط این عالم برچیده شده و عالم دیگری برپا میگردد. آنگاه همه انسانها از آغاز تا پایان خلقت زنده میگردند و نتایج اعمال خود را میبینند. قرآن، این واقعه بزرگ را با این ویژگیها مطرح نموده است: دگرگونی زمین، | در این بخش آمده است: با مراجعه به قرآن دانسته میشود که برپا شدن قیامت، مقارن با تحولات بزرگی در نظام این جهان است؛ بهگونهای که بساط این عالم برچیده شده و عالم دیگری برپا میگردد. آنگاه همه انسانها از آغاز تا پایان خلقت زنده میگردند و نتایج اعمال خود را میبینند. قرآن، این واقعه بزرگ را با این ویژگیها مطرح نموده است: دگرگونی زمین، کوهها و دریاها؛ دگرگونی آسمان و ستارگان؛ شیپور مرگ (نفخه صور اول)؛ شیپور حیات (نفخه صور دوم)؛ ظهور حاکمیت خدا و قطع سببها و نسبها؛ دادگاه عدل الهی؛ بهسوی بهشت یا دوزخ<ref>ر.ک: همان، ص29-37</ref>. | ||
شفاعت، بحث پایانی این بخش از کتاب است. نویسنده میگوید: بنا بر آنچه از آیات قرآن و روایات معصومین(ع) استفاده میشود، اگر انسان با ایمان از دنیا برود، هرچند اعمالش چندان رضایتبخش نباشد، به عذاب ابدی گرفتار نشده، سرانجام وارد بهشت خواهد شد<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>. عقیده به شفاعت نباید مستلزم، نقصی در خداوند سبحان باشد؛ لذا خداوند، خط بطلان بر شفاعتی که مشرکان به آن باور داشتند کشیده است و فرموده: «جز خدا سرپرست و شفاعتگری نخواهد داشت» (انعام: 51، 70؛ سجده: 4؛ زمر: 44). در کنار نفی چنین شفاعتی، شفاعت به اذن خدا اثبات شده است: «هیچ شفاعتکنندهای نیست، مگر بعد از اذن الهی» (یونس: 3؛ بقره: 255 و...)<ref>ر.ک: همان، ص42</ref>. | شفاعت، بحث پایانی این بخش از کتاب است. نویسنده میگوید: بنا بر آنچه از آیات قرآن و روایات معصومین(ع) استفاده میشود، اگر انسان با ایمان از دنیا برود، هرچند اعمالش چندان رضایتبخش نباشد، به عذاب ابدی گرفتار نشده، سرانجام وارد بهشت خواهد شد<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>. عقیده به شفاعت نباید مستلزم، نقصی در خداوند سبحان باشد؛ لذا خداوند، خط بطلان بر شفاعتی که مشرکان به آن باور داشتند کشیده است و فرموده: «جز خدا سرپرست و شفاعتگری نخواهد داشت» (انعام: 51، 70؛ سجده: 4؛ زمر: 44). در کنار نفی چنین شفاعتی، شفاعت به اذن خدا اثبات شده است: «هیچ شفاعتکنندهای نیست، مگر بعد از اذن الهی» (یونس: 3؛ بقره: 255 و...)<ref>ر.ک: همان، ص42</ref>. |
ویرایش