هياكل النور (متن عربی، ترجمه کهن فارسی، شرح فارسی از عهد آل مظفر): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه‎ت' به 'ه‌ت'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ص' به 'ه‌ص')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ت' به 'ه‌ت')
خط ۴۱: خط ۴۱:
# حرکت فلک خودجوش و از نفس ازلى او است؛
# حرکت فلک خودجوش و از نفس ازلى او است؛
# خود فلک و حرکت آن، فیض ازلى الهى است، پس آغاز و انجام ندارد.
# خود فلک و حرکت آن، فیض ازلى الهى است، پس آغاز و انجام ندارد.
هیکل ششم نیز در اثبات جاودانگى روان آدمى است که پس از مرگ از بدن جدا شده و به جهان نور مى‎پیوندد و سخن شیخ در آن به رأى فارابى در این زمینه بسیار ماننده است و سرانجام هیکل هفتم به بیان نبوات و معجزات و کرامات و منامات و بیان چگونگى پیوند روان آدمى با جهان نور در حالت خواب یا جنون مى‎پردازد. [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] از مطالب دو هیکل اخیر در مقالت پنجم از قسم دوم حكمة الإشراق به‎تفصیل بحث کرده است. شیخ اشراق در فصل پنجم از هیکل چهارم، به اثبات نخستین اصل تکفیرکرده غزالى پرداخته و جاودانگى جهان را همچون فیض لا یزال خداوندى در نظر مى‎گیرد؛ چنان‎که در هیکل پنجم نیز حرکت عالم را خودجوش و ابدى و دورى - ‎نه مستقیم - ‎ذکر مى‎کند. در هیکل ششم او بر نهج جریان کلّى گنوستیسیسم ایرانى/اسلامى، به بحث و اثبات مسئله روحانى بودن پدیده‎هاى اخروى مى‎پردازد و سرانجام، سومین اصل مورد توجه غزالى را در فصل سوم از هیکل چهارم مورد توجه قرار داده و آگاهى خداوند به جزئیات امور را از راه کلّى قانون ملّیت، ممکن مى‎داند. او همچنین، براى نوع آدمى از لحاظ‍‎ کلّى به ملکى قائل است که در اصطلاح شرع آن را «روح القدس» یا «جبرئیل» خوانند و در کتاب تقدیساتش «سروش» نامیده شده و بر اساس اخبار منتسب به هرمس، از آن به «طباع تام» نیز یاد مى‎شود؛ ملکى با ذاتى نورانى و آفریده‌شده پیش از تولّد و آفرینش خاکى، که از هنگام تولّد حامى و همراه آدمى است و به هنگام مرگ نیز بدو مى‎پیوندد»<ref>ر.ک: همان، ص33-36</ref>.
هیکل ششم نیز در اثبات جاودانگى روان آدمى است که پس از مرگ از بدن جدا شده و به جهان نور مى‎پیوندد و سخن شیخ در آن به رأى فارابى در این زمینه بسیار ماننده است و سرانجام هیکل هفتم به بیان نبوات و معجزات و کرامات و منامات و بیان چگونگى پیوند روان آدمى با جهان نور در حالت خواب یا جنون مى‎پردازد. [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] از مطالب دو هیکل اخیر در مقالت پنجم از قسم دوم حكمة الإشراق به‌تفصیل بحث کرده است. شیخ اشراق در فصل پنجم از هیکل چهارم، به اثبات نخستین اصل تکفیرکرده غزالى پرداخته و جاودانگى جهان را همچون فیض لا یزال خداوندى در نظر مى‎گیرد؛ چنان‎که در هیکل پنجم نیز حرکت عالم را خودجوش و ابدى و دورى - ‎نه مستقیم - ‎ذکر مى‎کند. در هیکل ششم او بر نهج جریان کلّى گنوستیسیسم ایرانى/اسلامى، به بحث و اثبات مسئله روحانى بودن پدیده‎هاى اخروى مى‎پردازد و سرانجام، سومین اصل مورد توجه غزالى را در فصل سوم از هیکل چهارم مورد توجه قرار داده و آگاهى خداوند به جزئیات امور را از راه کلّى قانون ملّیت، ممکن مى‎داند. او همچنین، براى نوع آدمى از لحاظ‍‎ کلّى به ملکى قائل است که در اصطلاح شرع آن را «روح القدس» یا «جبرئیل» خوانند و در کتاب تقدیساتش «سروش» نامیده شده و بر اساس اخبار منتسب به هرمس، از آن به «طباع تام» نیز یاد مى‎شود؛ ملکى با ذاتى نورانى و آفریده‌شده پیش از تولّد و آفرینش خاکى، که از هنگام تولّد حامى و همراه آدمى است و به هنگام مرگ نیز بدو مى‎پیوندد»<ref>ر.ک: همان، ص33-36</ref>.


«به نظر [[دوانی، علی|دوانى]]، [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] این رساله را به این دلیل هياكل النور نامیده که در آن از احوال انوار مجرّده سخن گفته و در واقع، الفاظ‍‎ و عبارت‎هاى آن به طلسم‎هاى یادکرده آن حکما مانند است. مراجعه به فحواى منابع کهن نیز، ادّعاى دوانى را به‎لحاظ‍‎ تاریخى تأیید مى‎کند. بااین‎حال، به نظر مى‎رسد که سخن [[دشتکی، منصور بن محمد|غیاث‎الدّین منصور دشتکى]] در این‎باره، با توجه به الگوى اصلى هستى‎شناسى [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]]، به واقعیت نزدیک‎تر باشد؛ چه، او ضمن اشاره به اینکه واژه «هیکل» در اصل به بناهاى بزرگ و به‌ویژه به بت‎خانه‎ها و خانه ترسایان اطلاق مى‎شود، از معنى دیگر آن، یعنى «تعویذ و دعا» نیز یاد کرده و علّت نام‎گذارى این رساله توسط‍‎ [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] به هياكل النور و بخش‎بندى هفت‎گانه آن را در این معناى اخیر بازجسته است. افزون بر این، به نظر مى‎رسد که شیخ اشراق از به‌کارگیرى اصطلاح «هياكل النور» قصد دیگرى نیز داشته است؛ جمع میان آموزه‎هاى ایرانى و اسلامى در باب توحید اشراقى و نبوّت سامى و نشان دادن همسانى و ارتباط‍‎ «خورنه» اوستایى و «سکینه» قرآنى»<ref>ر.ک: همان، ص38-39</ref>.
«به نظر [[دوانی، علی|دوانى]]، [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] این رساله را به این دلیل هياكل النور نامیده که در آن از احوال انوار مجرّده سخن گفته و در واقع، الفاظ‍‎ و عبارت‎هاى آن به طلسم‎هاى یادکرده آن حکما مانند است. مراجعه به فحواى منابع کهن نیز، ادّعاى دوانى را به‎لحاظ‍‎ تاریخى تأیید مى‎کند. بااین‎حال، به نظر مى‎رسد که سخن [[دشتکی، منصور بن محمد|غیاث‎الدّین منصور دشتکى]] در این‎باره، با توجه به الگوى اصلى هستى‎شناسى [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]]، به واقعیت نزدیک‎تر باشد؛ چه، او ضمن اشاره به اینکه واژه «هیکل» در اصل به بناهاى بزرگ و به‌ویژه به بت‎خانه‎ها و خانه ترسایان اطلاق مى‎شود، از معنى دیگر آن، یعنى «تعویذ و دعا» نیز یاد کرده و علّت نام‎گذارى این رساله توسط‍‎ [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] به هياكل النور و بخش‎بندى هفت‎گانه آن را در این معناى اخیر بازجسته است. افزون بر این، به نظر مى‎رسد که شیخ اشراق از به‌کارگیرى اصطلاح «هياكل النور» قصد دیگرى نیز داشته است؛ جمع میان آموزه‎هاى ایرانى و اسلامى در باب توحید اشراقى و نبوّت سامى و نشان دادن همسانى و ارتباط‍‎ «خورنه» اوستایى و «سکینه» قرآنى»<ref>ر.ک: همان، ص38-39</ref>.


عبارات آغازین شارح در قسمت سوم کتاب این‎گونه است: «الحمد للّه حمد الشّاكرين و الصّلاة على محمّد و آله الطّاهرين. امّا بعد، چون علم حکمت که عبارت است از معرفت اعیان موجودات ممکنه که به‎ترتیب از واجب الوجود صادر شده‌اند، یعنى جواهر روحانى و جسمانى مثل عقول و نفوس و اجسام اولى مثل افلاک و عناصر و اجسام ثانیه مثل موالید ثلاثه، یعنى معادن و نبات و حیوان و حصول کمالات بر نفوس بشرى که سعادات ابدى است، موقوف است بر معرفت اعیان موجودات صادره از واجب الوجود و کلام مجید که: '''وَ ما خَلَقْتُ‎ الْجِنَّ‎ وَ الْإِنْسَ‎ إِلاّ لِيعْبُدُونِ‎''' (الذاريات: 56)؛ أي ليعرفون و دعاء النبي(ع): «اللّهم أرني الأشياء كما هي»، بر این معنى اشارت مى‎کند و چون هیاکل نورى که از مصنّفات حکیم الهى شیخ شهاب‎الدین - قدّس اللّه سرّه العزيز - مختصرى است مشتمل بر قواعد حکمت، [پس] به رسم مطالعه خدایگان عالم ملک، ملوك الأمراء و الأعاظم، سلطان الأتراك، خلاصه أدوار الأفلاك، المظفر على الأعداء المؤيد من السّماء، مبارز الدّنيا و الدّين، غياث الإسلام و المسلمين خلّد اللّه ملكه، به پارسى ترجمه کرده شد و الفاظ‍‎ هیاکل را بى‎تغییر و تبدیل آورده و از کتب دیگر مثل اشارات و تلویحات فواید مطابق آن مواضع که محتاج است، به زیادى شرح کرده مى‎شود. إن‎شاءاللّه موافق رضا [ى] او باشد. ذلك المبتغى و إلى اللّه المرجعى و اللّه المستعان و عليه التكلان»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص171-172</ref>.
عبارات آغازین شارح در قسمت سوم کتاب این‎گونه است: «الحمد للّه حمد الشّاكرين و الصّلاة على محمّد و آله الطّاهرين. امّا بعد، چون علم حکمت که عبارت است از معرفت اعیان موجودات ممکنه که به‌ترتیب از واجب الوجود صادر شده‌اند، یعنى جواهر روحانى و جسمانى مثل عقول و نفوس و اجسام اولى مثل افلاک و عناصر و اجسام ثانیه مثل موالید ثلاثه، یعنى معادن و نبات و حیوان و حصول کمالات بر نفوس بشرى که سعادات ابدى است، موقوف است بر معرفت اعیان موجودات صادره از واجب الوجود و کلام مجید که: '''وَ ما خَلَقْتُ‎ الْجِنَّ‎ وَ الْإِنْسَ‎ إِلاّ لِيعْبُدُونِ‎''' (الذاريات: 56)؛ أي ليعرفون و دعاء النبي(ع): «اللّهم أرني الأشياء كما هي»، بر این معنى اشارت مى‎کند و چون هیاکل نورى که از مصنّفات حکیم الهى شیخ شهاب‎الدین - قدّس اللّه سرّه العزيز - مختصرى است مشتمل بر قواعد حکمت، [پس] به رسم مطالعه خدایگان عالم ملک، ملوك الأمراء و الأعاظم، سلطان الأتراك، خلاصه أدوار الأفلاك، المظفر على الأعداء المؤيد من السّماء، مبارز الدّنيا و الدّين، غياث الإسلام و المسلمين خلّد اللّه ملكه، به پارسى ترجمه کرده شد و الفاظ‍‎ هیاکل را بى‎تغییر و تبدیل آورده و از کتب دیگر مثل اشارات و تلویحات فواید مطابق آن مواضع که محتاج است، به زیادى شرح کرده مى‎شود. إن‎شاءاللّه موافق رضا [ى] او باشد. ذلك المبتغى و إلى اللّه المرجعى و اللّه المستعان و عليه التكلان»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص171-172</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش