۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هم' به 'هم') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'یب' به 'یب') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
در مقصد نخست، مباحث مربوط به توحید، در چهار مرحله زیر، مطرح گردیده است: | در مقصد نخست، مباحث مربوط به توحید، در چهار مرحله زیر، مطرح گردیده است: | ||
مرحله اول، بیان توحید ذاتی که همان مقام احدیت | مرحله اول، بیان توحید ذاتی که همان مقام احدیت میباشد و مرحله دوم، توحید صفاتی که مقام واحدیت است و مراد از آنها، این است که خداوند، ترکیب در ذات و تکثر در صفات نداشته و متجزی به ابعاض نبوده و به اعراض متکیف نمیشود و ذاتش، حقیقتا بسیط بوده و صفات او، مانند صفات مخلوقات نبوده، وگرنه محدود و معدود میشد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص31</ref>. | ||
مرحله سوم، توحید الوهی بوده و مراد از آن، این است که واجبی غیر از او نبوده و هر معبودی غیر از او، مضمحل است؛ چون او صرف الوجود و محض الحق بوده و صرف و محض شیء، تکرر و تکثرپذیر نیست و اگر شریکی در وجوب داشت، به دلیل امتناع تکرر آن، ممتنع بود که آنهم صرف الوجود باشد. به اعتقاد نویسنده، مشرکین در این سه مرحله، منکر توحید | مرحله سوم، توحید الوهی بوده و مراد از آن، این است که واجبی غیر از او نبوده و هر معبودی غیر از او، مضمحل است؛ چون او صرف الوجود و محض الحق بوده و صرف و محض شیء، تکرر و تکثرپذیر نیست و اگر شریکی در وجوب داشت، به دلیل امتناع تکرر آن، ممتنع بود که آنهم صرف الوجود باشد. به اعتقاد نویسنده، مشرکین در این سه مرحله، منکر توحید نمیباشند؛ بهعنوان مثال، ثنویهای که معتقد به تعدد واجب هستند (خالق خیر که یزدان نامیده شده و خالق شر که اهرمن نام گرفته است)، برای خداوند، شریکی در افعال قائلند و یا سایر فرق مشرکین که متعبد به پرسش اصنام، خورشید، ماه، آتش و... هستند، برای خداوند، شریک در عبادت قائل شدهاند، اما خداوند را بهعنوان خالق و رازق شناخته و شریکی برای او در این امور، قائل نیستند. نویسنده در تأیید این گفته خود، به دو آیه 61 سوره عنکبوت: '''وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يؤْفَكونَ''' (اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و آفتاب و ماه، را رام کرده است، خواهند گفت: خدای یکتا؛ پس از چه روی عقیدت دیگرگون میکنند) و آیه 63 همان سوره: '''وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَيقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكثَرُهُمْ لَا يعْقِلُونَ''' (اگر از آنها بپرسی چه کسی از آسمان باران فرستاد و زمین مرده را بدان زنده ساخت، خواهند گفت: خدای یکتا؛ بگو سپاس خدای راست، ولی بیشترینشان درنمییابند)، استناد کرده و به این نکته اشاره دارد که مقتضای اعتقاد ایشان، آن است که معبودهایی که میپرستند، شفعای آنان نزد خداوند بوده و خالق و رازق ایشان نیستند و توبیخ شدن ایشان توسط انبیا به این قول که: '''أ تعبدون ما تنحتون''' (الصافات: 95) (آیا چیزی که خود آن را ساختهاید را میپرستید) برای آن است که آنها این معبودها را، بدون اذن از طرف خداوند، بهعنوان شفعاء قرار دادهاند و به این دلیل که معبودهای خود را شریک و واسطه بین خود و خداوند قرار دادهاند، مشرک در طاعت و عبادت خداوند شدهاند<ref>ر.ک: همان، ص37-38</ref>. | ||
مرحله چهارم، توحید افعالی بوده و مراد از آن، این است که خداوند در صدور افعال خود، محتاج غیر نبوده و شریکی برای وی در افاضه وجود و اعدام موجود، وجود نداشته و هر فعلی، مستند به مشیت و ایجاد اوست و فعل هر فاعلی، در اراده و امداد، نیازمند به اوست. نویسنده در این خصوص، به انتقاد از مجبره پرداخته؛ زیرا معتقدند که تمامی افعال، از طرف خداوند بوده و عبدبهمنزله آلت | مرحله چهارم، توحید افعالی بوده و مراد از آن، این است که خداوند در صدور افعال خود، محتاج غیر نبوده و شریکی برای وی در افاضه وجود و اعدام موجود، وجود نداشته و هر فعلی، مستند به مشیت و ایجاد اوست و فعل هر فاعلی، در اراده و امداد، نیازمند به اوست. نویسنده در این خصوص، به انتقاد از مجبره پرداخته؛ زیرا معتقدند که تمامی افعال، از طرف خداوند بوده و عبدبهمنزله آلت میباشد؛ چراکه بنا بر این قول، تکالیف و فرستادن رسل، کاری باطل و عذاب عاصی و ثواب مطیع، قبیح خواهد بود. مفوضه نیز قائلند که تمامی افعال از طرف بندگان بوده و نسبت و استنادی به خداوند، ندارند. حاصل قول این دو گروه، آن است که خداوند، جهان هستی را خلق نموده و سپس امور آن را وانهاده است.<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>. | ||
نویسنده در پایان این بحث، به روایتی از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] که فرمودند: «لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين» اشاره نموده و آن را چنین معنا کرده است که فعل از عبدو قدرت دادن از طرف خداوند بوده و در صورت امساک افاضه قدرت از طرف او، فعلی صورت نخواهد گرفت<ref>ر.ک: همان، ص41-42</ref>. | نویسنده در پایان این بحث، به روایتی از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] که فرمودند: «لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين» اشاره نموده و آن را چنین معنا کرده است که فعل از عبدو قدرت دادن از طرف خداوند بوده و در صورت امساک افاضه قدرت از طرف او، فعلی صورت نخواهد گرفت<ref>ر.ک: همان، ص41-42</ref>. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
مقصد دوم، پیرامون رسالت و نبوت بوده و در چهار مرحله، بهترتیب زیر، تنظیم شده است: | مقصد دوم، پیرامون رسالت و نبوت بوده و در چهار مرحله، بهترتیب زیر، تنظیم شده است: | ||
در مرحله نخست، به بیان و توضیح فرق میان رسول و نبی پرداخته شده و به این نکته اشاره شده است که جبرئیل بر رسول نازل شده و توسط او دیده شده و صدایش شنیده میشود، اما نبی، فقط صدای او را شنیده، ولی او را | در مرحله نخست، به بیان و توضیح فرق میان رسول و نبی پرداخته شده و به این نکته اشاره شده است که جبرئیل بر رسول نازل شده و توسط او دیده شده و صدایش شنیده میشود، اما نبی، فقط صدای او را شنیده، ولی او را نمیبیند<ref>ر.ک: همان، ص49</ref>. | ||
در مرحله دوم، به توضیح وجه نیاز به رسولان و پیامبران الهی(ع) اشاره گردیده<ref>ر.ک: همان، ص51-56</ref> و در مرحله سوم، به اثبات نبوت پیامبر اسلام(ص) پرداخته شده و مهمترین دلیل آن، دعوت آن حضرت دانسته شده است؛ چه، اگر عقل سلیم، خود باشد و فارغ از هر چیز دیگر، صحت و بطلان مدعا را از روی اصل دعوی میشناسد..<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | در مرحله دوم، به توضیح وجه نیاز به رسولان و پیامبران الهی(ع) اشاره گردیده<ref>ر.ک: همان، ص51-56</ref> و در مرحله سوم، به اثبات نبوت پیامبر اسلام(ص) پرداخته شده و مهمترین دلیل آن، دعوت آن حضرت دانسته شده است؛ چه، اگر عقل سلیم، خود باشد و فارغ از هر چیز دیگر، صحت و بطلان مدعا را از روی اصل دعوی میشناسد..<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
در مرحله نخست، معنای مراد از لفظ امام در موضوع مورد بحث، تبیین شده است. امام در اینجا، به معنای کسی است که اقتدای به او، همانند اقتدای به پیامبر(ص) واجب بوده و همان گونه که پیامبر(ص) خلیفه خدا در زمین است، امام نیز خلیفه پیامبر(ص) بوده و واجب الاطاعه است.<ref>ر.ک: همان، ص75-77</ref>. | در مرحله نخست، معنای مراد از لفظ امام در موضوع مورد بحث، تبیین شده است. امام در اینجا، به معنای کسی است که اقتدای به او، همانند اقتدای به پیامبر(ص) واجب بوده و همان گونه که پیامبر(ص) خلیفه خدا در زمین است، امام نیز خلیفه پیامبر(ص) بوده و واجب الاطاعه است.<ref>ر.ک: همان، ص75-77</ref>. | ||
در مرحله دوم، وجه نیاز به امام، مورد بحث و بررسی قرار گرفته<ref>ر.ک: همان، ص79-81</ref> و مرحله سوم به بیان این امر اختصاص یافته است که حجت خدا بر خلق و خلیفه او در زمین، پس از پیامبر(ص)، [[امام على(ع)|حضرت علی بن ابیطالب(ع)]] | در مرحله دوم، وجه نیاز به امام، مورد بحث و بررسی قرار گرفته<ref>ر.ک: همان، ص79-81</ref> و مرحله سوم به بیان این امر اختصاص یافته است که حجت خدا بر خلق و خلیفه او در زمین، پس از پیامبر(ص)، [[امام على(ع)|حضرت علی بن ابیطالب(ع)]] میباشد<ref>ر.ک: همان، ص83-102</ref>. | ||
خاتمه: به بیان مناقب [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] اختصاص یافته است.<ref>ر.ک: همان، ص103</ref>. | خاتمه: به بیان مناقب [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] اختصاص یافته است.<ref>ر.ک: همان، ص103</ref>. |
ویرایش