تفريغ الفؤاد لمعرفة المبدأ و المعاد

    از ویکی‌نور
    ‏تفريغ الفؤاد لمعرفة المبدأ و المعاد
    تفريغ الفؤاد لمعرفة المبدأ و المعاد
    پدیدآوراننراقی، ابوالقاسم بن محمد (نویسنده) مؤسسه الامام الهادی علیه‌السلام (مصحح)
    ناشرپيام امام هادي (علیه‌السلام)
    مکان نشرايران - قم
    سال نشرمجلد1: 1428ق ,
    موضوعاصول دين

    توحيد

    خدا شناسی

    معاد

    کلام شيعه اماميه - قرن 14
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏BP‎‏ ‎‏211‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏4‎‏ت‎‏7
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf


    تفريغ الفؤاد لمعرفة المبدأ و المعاد، اثر نجم‌الدین ابوالقاسم بن محمد بن مولی احمد کاشانی نراقی (متوفی 1319ق)، رساله‌ای است پیرامون مسائل اصول دین و مباحث مربوط به عقاید اسلامی شامل مبدأ، نبوت، امامت و معاد که توسط مؤسسه امام هادی(ع)، تحقیق، تصحیح و منتشر شده است.

    تمامی تراجم‌نویسان و شرح‌حال‌نگارانی که به شرح زندگی‌نامه علامه نراقی پرداخته‌اند، بدون شک و تردید، کتاب حاضر را جزء آثار وی برشمرده‌اند که از جمله آنها عبارتند از:

    1. رضا استادی در کتاب «گروهی از دانشمندان شیعه»؛
    2. سید احمد حسینی اشکوری در کتاب «فهرست نسخه‌های عکسی مرکز احیای میراث اسلامی»؛
    3. عزیزالله حسینی کاشانی در کتاب «کشکول امامت»؛
    4. افشین عاطفی در کتاب «بزرگان کا‎ان»؛
    5. رضا خسروی در کتاب «بزرگان کاشان»[۱].

    ساختار

    کتاب با دو مقدمه از ناشر و نویسنده آغاز گردیده و مطالب در دو جزء و هر جزء در دو سه مقصد، تنظیم شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه ناشر، ابتدا زندگی‌نامه مفصلی از نویسنده ارائه گردیده و سپس، به موضوع کتاب، نسبت آن به مؤلف، نسخ خطی کتاب و اقدامات تحقیقی صورت‌گرفته در آن، اشاره گردیده است.[۲].

    در مقدمه مؤلف، توضیحاتی پیرامون موضوع کتاب، ارائه شده است.[۳].

    جزء اول، متضمن مباحث مربوط به معرفت و شناخت مبدأ بوده و محتوی سه مقصد و یک خاتمه به شرح ذیل است: در مقصد نخست، مباحث مربوط به توحید، در چهار مرحله زیر، مطرح گردیده است:

    مرحله اول، بیان توحید ذاتی که همان مقام احدیت می‌باشد و مرحله دوم، توحید صفاتی که مقام واحدیت است و مراد از آن‌ها، این است که خداوند، ترکیب در ذات و تکثر در صفات نداشته و متجزی به ابعاض نبوده و به اعراض متکیف نمی‌شود و ذاتش، حقیقتا بسیط بوده و صفات او، مانند صفات مخلوقات نبوده، وگرنه محدود و معدود می‌شد[۴].

    مرحله سوم، توحید الوهی بوده و مراد از آن، این است که واجبی غیر از او نبوده و هر معبودی غیر از او، مضمحل است؛ چون او صرف الوجود و محض الحق بوده و صرف و محض شیء، تکرر و تکثرپذیر نیست و اگر شریکی در وجوب داشت، به دلیل امتناع تکرر آن، ممتنع بود که آن‌هم صرف الوجود باشد. به اعتقاد نویسنده، مشرکین در این سه مرحله، منکر توحید نمی‌باشند؛ به‌عنوان مثال، ثنویه‌ای که معتقد به تعدد واجب هستند (خالق خیر که یزدان نامیده شده و خالق شر که اهرمن نام گرفته است)، برای خداوند، شریکی در افعال قائلند و یا سایر فرق مشرکین که متعبد به پرسش اصنام، خورشید، ماه، آتش و... هستند، برای خداوند، شریک در عبادت قائل شده‌اند، اما خداوند را به‌عنوان خالق و رازق شناخته و شریکی برای او در این امور، قائل نیستند. نویسنده در تأیید این گفته خود، به دو آیه 61 سوره عنکبوت:وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يؤْفَكونَ (اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده و آفتاب و ماه، را رام کرده است، خواهند گفت: خدای یکتا؛ پس از چه روی عقیدت دیگرگون می‌کنند) و آیه 63 همان سوره:وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَيقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكثَرُهُمْ لَا يعْقِلُونَ (اگر از آنها بپرسی چه کسی از آسمان باران فرستاد و زمین مرده را بدان زنده ساخت، خواهند گفت: خدای یکتا؛ بگو سپاس خدای راست، ولی بیشترینشان درنمی‌یابند)، استناد کرده و به این نکته اشاره دارد که مقتضای اعتقاد ایشان، آن است که معبودهایی که می‌پرستند، شفعای آنان نزد خداوند بوده و خالق و رازق ایشان نیستند و توبیخ شدن ایشان توسط انبیا به این قول که:أ تعبدون ما تنحتون (الصافات: 95) (آیا چیزی که خود آن را ساخته‌اید را می‌پرستید) برای آن است که آنها این معبودها را، بدون اذن از طرف خداوند، به‌عنوان شفعاء قرار داده‌اند و به این دلیل که معبودهای خود را شریک و واسطه بین خود و خداوند قرار داده‌اند، مشرک در طاعت و عبادت خداوند شده‌اند[۵].

    مرحله چهارم، توحید افعالی بوده و مراد از آن، این است که خداوند در صدور افعال خود، محتاج غیر نبوده و شریکی برای وی در افاضه وجود و اعدام موجود، وجود نداشته و هر فعلی، مستند به مشیت و ایجاد اوست و فعل هر فاعلی، در اراده و امداد، نیازمند به اوست. نویسنده در این خصوص، به انتقاد از مجبره پرداخته؛ زیرا معتقدند که تمامی افعال، از طرف خداوند بوده و عبدبه‌منزله آلت می‌باشد؛ چراکه بنا بر این قول، تکالیف و فرستادن رسل، کاری باطل و عذاب عاصی و ثواب مطیع، قبیح خواهد بود. مفوضه نیز قائلند که تمامی افعال از طرف بندگان بوده و نسبت و استنادی به خداوند، ندارند. حاصل قول این دو گروه، آن است که خداوند، جهان هستی را خلق نموده و سپس امور آن را وانهاده است.[۶].

    نویسنده در پایان این بحث، به روایتی از امام صادق(ع) که فرمودند: «لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين» اشاره نموده و آن را چنین معنا کرده است که فعل از عبدو قدرت دادن از طرف خداوند بوده و در صورت امساک افاضه قدرت از طرف او، فعلی صورت نخواهد گرفت[۷].

    در خاتمه، به اهمیت توحید و آثار مترتب بر آن، اشاره گردیده است.[۸].

    مقصد دوم، پیرامون رسالت و نبوت بوده و در چهار مرحله، به‌ترتیب زیر، تنظیم شده است:

    در مرحله نخست، به بیان و توضیح فرق میان رسول و نبی پرداخته شده و به این نکته اشاره شده است که جبرئیل بر رسول نازل شده و توسط او دیده شده و صدایش شنیده می‌شود، اما نبی، فقط صدای او را شنیده، ولی او را نمی‌بیند[۹].

    در مرحله دوم، به توضیح وجه نیاز به رسولان و پیامبران الهی(ع) اشاره گردیده[۱۰] و در مرحله سوم، به اثبات نبوت پیامبر اسلام(ص) پرداخته شده و مهم‎ترین دلیل آن، دعوت آن حضرت دانسته شده است؛ چه، اگر عقل سلیم، خود باشد و فارغ از هر چیز دیگر، صحت و بطلان مدعا را از روی اصل دعوی می‌شناسد..[۱۱].

    مرحله چهارم، به بیان وجوه اعجاز قرآن کریم اختصاص یافته که از جمله آنها، فصاحت و بلاغت این کتاب آسمانی بوده و برای آن، شواهد بسیاری ذکر شده است.[۱۲].

    در مقصد سوم، در سه مرحله به شرح زیر، به موضوعات مربوط به امامت، پرداخته شده است: در مرحله نخست، معنای مراد از لفظ امام در موضوع مورد بحث، تبیین شده است. امام در اینجا، به معنای کسی است که اقتدای به او، همانند اقتدای به پیامبر(ص) واجب بوده و همان گونه که پیامبر(ص) خلیفه خدا در زمین است، امام نیز خلیفه پیامبر(ص) بوده و واجب الاطاعه است.[۱۳].

    در مرحله دوم، وجه نیاز به امام، مورد بحث و بررسی قرار گرفته[۱۴] و مرحله سوم به بیان این امر اختصاص یافته است که حجت خدا بر خلق و خلیفه او در زمین، پس از پیامبر(ص)، حضرت علی بن ابی‎طالب(ع) می‌باشد[۱۵].

    خاتمه: به بیان مناقب امیرالمؤمنین(ع) اختصاص یافته است.[۱۶].

    جزء دوم کتاب، محتوی مسائل مربوط به معاد و کیفیت ظهور حضرت حجت(عج) بوده و در سه مقصد، به‌ترتیب زیر، سامان یافته است:

    نویسنده در مقصد نخست، در سه مرحله زیر، به بیان کیفیت مرگ و احوال برزخ پرداخته است:

    در مرحله نخست، به چیستی مرگ و فنای همه موجودات ماسوی‌الله و فرشتگان و موکلان مأمور قبض روح مخلوقات اشاره گردیده[۱۷] و در مرحله دوم، به مسائل و موضوعات مربوط به روح، پرداخته شده است.[۱۸]. مرحله سوم نیز به چگونگی مرگ اهل برزخ، اختصاص یافته است.[۱۹].

    مقصد دوم، در رابطه با برانگیختن مردگان و نشور بوده و در شش مرحله، به موضوعات زیر، پرداخته شده است: بازگشت ارواح به احسام عنصری؛ حضور و حساب؛ میزان؛ صراط؛ شفاعت و خلود[۲۰].

    آخرین مقصد، به مسئله ظهور امام حجت(عج) که از آن، به قیامت صغری تعبیر شده، اختصاص یافته است. نویسنده در این مقصد، به پنج موضوع زیر پرداخته است: نسبت حضرت حجت(عج) و چگونگی ولادت آن حضرت؛ غیبت حضرت مهدی(عج)؛ آیات مربوط به ظهور آن حضرت؛ چگونگی ظهور و سیرت ایشان و موضوع رجعت پس از ظهور آن حضرت[۲۱].

    وضعیت کتاب

    از جمله اقدمات تحقیقی صورت‌گرفته در کتاب، عبارتند از:

    1. اشاره به آیات قرآن و ذکر اسم سوره و شماره آیه؛
    2. استخراج احادیث و روایات از منابع اصلی آن، چه از طریق شیعه و چه از طریق اهل سنت و ثبت اختلافات در پاورقی‌ها؛
    3. استخراج اقوال و ذکر مصادر و منابع آنها؛
    4. توضیح و تشریح بعضی از لغات ذکرشده در متن به‌منظور فهم بهتر آنها با استفاده از کتب لغت معتبر و تخصصی.
    5. استفاده از روش تلفیق بین دو نسخه و ثبت نسخه راجح در متن و مرجوح در پاورقی.
    6. تلخیص بعضی از عبارات؛
    7. افزودن فهارس فنی در انتهای کتاب به‌منظور تسهیل محققین و پژوهشگران در یافتن موارد دلخواه که عبارتند از فهرست‎های: آیات قرآن؛ اسامی پیامبر(ص) و اهل‎‌بیت(ع) و کنیه‌ها و القاب ایشان؛ اسامی انبیا(ع)؛ اسامی فرشتگان؛ اعلام؛ کنیه‌ها؛ القاب؛ احادیث و اشعار.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه ناشر، ص19-‎20
    2. ر.ک: همان، ص9-‎23
    3. ر.ک: مقدمه مؤلف، ص25-‎26
    4. ر.ک: متن کتاب، ص31
    5. ر.ک: همان، ص37-‎38
    6. ر.ک: همان، ص41
    7. ر.ک: همان، ص41-‎42
    8. ر.ک: همان، ص43-‎46
    9. ر.ک: همان، ص49
    10. ر.ک: همان، ص51-‎56
    11. ر.ک: همان، ص57
    12. ر.ک: همان، ص61-‎72
    13. ر.ک: همان، ص75-‎77
    14. ر.ک: همان، ص79-‎81
    15. ر.ک: همان، ص83-‎102
    16. ر.ک: همان، ص103
    17. ر.ک: همان، ص109-‎112
    18. ر.ک: همان، ص113-‎115
    19. ر.ک: همان، ص117
    20. ر.ک: همان، ص121-‎158
    21. ر.ک: همان، ص161-‎218

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها