۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هک' به 'هک') |
جز (جایگزینی متن - 'هص' به 'هص') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
'''پاتانجلی''' یا '''باتنجل الهندی في الخلاص من الارتباك'''، که به دست [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونی]] به عربی برگردانده شده است، اثری است با موضوع فلسفه و عرفان و بهویژه درباره عرفان پاتنجلی هندی. دکتر [[صدوقیسها، منوچهر|منوچهر صدوقی سها]] این اثر را تصحیح کرده است. | '''پاتانجلی''' یا '''باتنجل الهندی في الخلاص من الارتباك'''، که به دست [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونی]] به عربی برگردانده شده است، اثری است با موضوع فلسفه و عرفان و بهویژه درباره عرفان پاتنجلی هندی. دکتر [[صدوقیسها، منوچهر|منوچهر صدوقی سها]] این اثر را تصحیح کرده است. | ||
عنوان رساله | عنوان رساله بهصورت «باتنجل الهندی في الخلاص من الأمثال» هم ضبط شده که به دلیل بی معنی بودن کلمه امثال، به استدراک از فهرست آثار استاد رئیس که ریخته خامه شخص شخیص آن بزرگ است (چاپ آقای دکتر محقق) به کلمه «الارتباك» تصحیح شده و مصحح نیز این مورد را برگزیده است<ref>ر.ک: مقدمه فارسی کتاب، صفحه شانزده</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
ج)- مصحح، تحقیق این کتاب را به قصد چاپ مجدد، با تشویقات دکتر مهدی محقق و استاد جعفری انجام داده است و در اواخر سال 1368 خورشیدی آن را به اتمام رسانده است<ref>ر.ک: همان، صفحات شش و هفت</ref>. | ج)- مصحح، تحقیق این کتاب را به قصد چاپ مجدد، با تشویقات دکتر مهدی محقق و استاد جعفری انجام داده است و در اواخر سال 1368 خورشیدی آن را به اتمام رسانده است<ref>ر.ک: همان، صفحات شش و هفت</ref>. | ||
د)- پاتانجلی که رسالهای است اولا به تصوّف و ثانیا به فلسفه هندی، چنانکه از افادت استاد رئیس به اوایل آن برمیآید، از جمله ذخایر حکمای هند میبوده است به زبان سانسکریت و همچون سایر کتب کذایی آنان موزون و حاوی مسائلی فنّی در باب ادب و چون آن را در شمار سایر ذخایر حرفا به حرف بهر او (استاد رئیس) خوانده بودهاند و او بدان احاطت یافته بوده است، ضمیر او اجازت نکرده بوده است که راغبین بدان را از آن محروم بگذارد و هم از اینجا میبوده است که آن را تعریب فرموده است، امّا نه به ترجمت محض، بل بهگونهای دیگر که خود میآورد به چند مقام و بالاخصّ به همان اوایل رساله از پی تمهید عذری و این است آنکه:... لذلك اضطررت في النّقل إلی خلط النّصّ بذلك التّفسير المزيد و إجراء الكلام علی ما يشبه السؤال و الجواب و إلی إسقاط ما يتعلّق بالنّحو و اللّغة و هذا عذر قدّمته لتفاوت حجم الكتاب في اللّغتين عند المقايسة بينهما حتّی لا يظنّ ظانّ أنّ ذلك لإخلال بمعنی بل يتحقّق أنّه للتّنقيح عمّا يعود» [یعنی از این جهت ناچار شدم نقل مطلب را با تفسیری که به آن میافزایم بیامیزم و همچنین کلام را | د)- پاتانجلی که رسالهای است اولا به تصوّف و ثانیا به فلسفه هندی، چنانکه از افادت استاد رئیس به اوایل آن برمیآید، از جمله ذخایر حکمای هند میبوده است به زبان سانسکریت و همچون سایر کتب کذایی آنان موزون و حاوی مسائلی فنّی در باب ادب و چون آن را در شمار سایر ذخایر حرفا به حرف بهر او (استاد رئیس) خوانده بودهاند و او بدان احاطت یافته بوده است، ضمیر او اجازت نکرده بوده است که راغبین بدان را از آن محروم بگذارد و هم از اینجا میبوده است که آن را تعریب فرموده است، امّا نه به ترجمت محض، بل بهگونهای دیگر که خود میآورد به چند مقام و بالاخصّ به همان اوایل رساله از پی تمهید عذری و این است آنکه:... لذلك اضطررت في النّقل إلی خلط النّصّ بذلك التّفسير المزيد و إجراء الكلام علی ما يشبه السؤال و الجواب و إلی إسقاط ما يتعلّق بالنّحو و اللّغة و هذا عذر قدّمته لتفاوت حجم الكتاب في اللّغتين عند المقايسة بينهما حتّی لا يظنّ ظانّ أنّ ذلك لإخلال بمعنی بل يتحقّق أنّه للتّنقيح عمّا يعود» [یعنی از این جهت ناچار شدم نقل مطلب را با تفسیری که به آن میافزایم بیامیزم و همچنین کلام را بهصورتی مانند سؤال و جواب مطرح کنم و مطالب نحوی و لغوی و... را رها کنم و عذرم را در اینجا پیشاپیش میگویم تا بهخاطر تفاوت حجم کتاب در زبانهای عربی و هندی کسی نپندارد که این کار از سر اخلال به معنا بوده است...]<ref>ر.ک: همان، صفحات هفت و هشت</ref>. | ||
ه)- از کلمات ابوریحان چنین نتیجه گرفته میشود که: | ه)- از کلمات ابوریحان چنین نتیجه گرفته میشود که: | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
# [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان]] پس از احاطه و فهم کتاب، آن را به عربی ترجمه کرده که دوستداران آن که زبان سانسکریت نمیدانند بتوانند از آن بهره ببرند؛ | # [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان]] پس از احاطه و فهم کتاب، آن را به عربی ترجمه کرده که دوستداران آن که زبان سانسکریت نمیدانند بتوانند از آن بهره ببرند؛ | ||
# بیرونی، مسائل فنی و ادبی را مطرح نکرده و از این جهت کتاب را خلاصه هم کرده است؛ | # بیرونی، مسائل فنی و ادبی را مطرح نکرده و از این جهت کتاب را خلاصه هم کرده است؛ | ||
# وی بهخاطر تبیین بهتر مطالب، نکاتی را به آن افزوده و یا محتوا را | # وی بهخاطر تبیین بهتر مطالب، نکاتی را به آن افزوده و یا محتوا را بهصورت پرسش و پاسخ مطرح کرده است<ref>ر.ک: همان، صفحات هشت و نه</ref>. | ||
و)- پاتانجلی و فیالحقیقه، تصوّف هندی در تصوّف ما بلاشک مؤثّر افتاده است؛ چنانکه استاد رئیس میفرماید: «و إلی طريق پاتانجل ذهبت الصّوفية في الاشتغال بالحق و قالوا... و يوجد في كلامهم ما يدلّ علی القول بالاتحاد» و از میانه فضلای معاصرین ما نیز مرحوم [[نفیسی، سعید|سعید نفیسی]] آورده است به کتاب سرچشمه تصوّف در ایران که: فلسفه وحدت وجود در تصوّف ایران و هند، مأخوذ از فلسفه هندی «پتنجالی: Patanjali است<ref>ر.ک: همان، صفحه هجده</ref>. | و)- پاتانجلی و فیالحقیقه، تصوّف هندی در تصوّف ما بلاشک مؤثّر افتاده است؛ چنانکه استاد رئیس میفرماید: «و إلی طريق پاتانجل ذهبت الصّوفية في الاشتغال بالحق و قالوا... و يوجد في كلامهم ما يدلّ علی القول بالاتحاد» و از میانه فضلای معاصرین ما نیز مرحوم [[نفیسی، سعید|سعید نفیسی]] آورده است به کتاب سرچشمه تصوّف در ایران که: فلسفه وحدت وجود در تصوّف ایران و هند، مأخوذ از فلسفه هندی «پتنجالی: Patanjali است<ref>ر.ک: همان، صفحه هجده</ref>. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
ز)- مصحح، از کسانی که نامشان را ذکر کرده (حجتالاسلام مهدوی، استاد جعفری، دکتر [[اذکایی، پرویز|اذکائی]]، دکتر [[جلالی نایینی، محمدرضا|سید محمدرضا جلالی نائینی]] و...) و مسئولین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که یاریگرانش در نشر بودهاند و سید جلیل شاهری لنگرودی، مصحح و فاطمه آقاجانی، حروفنگار کتاب، تشکر کرده است<ref>ر.ک: همان، صفحه بیستوهفت</ref>. | ز)- مصحح، از کسانی که نامشان را ذکر کرده (حجتالاسلام مهدوی، استاد جعفری، دکتر [[اذکایی، پرویز|اذکائی]]، دکتر [[جلالی نایینی، محمدرضا|سید محمدرضا جلالی نائینی]] و...) و مسئولین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که یاریگرانش در نشر بودهاند و سید جلیل شاهری لنگرودی، مصحح و فاطمه آقاجانی، حروفنگار کتاب، تشکر کرده است<ref>ر.ک: همان، صفحه بیستوهفت</ref>. | ||
[[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونی]] درباره کتاب چنین میگوید: همتهای مردم در دنیا مختلف است و سعی من بلکه وجود من وقف بر فایدهرسانی به دیگران نهاده است. لذت استفاده، از من گذشته است و این امر را از بزرگترین سعادتها میدانم. هرکه واقف بر حال باشد، مرا بر زحماتی که برای ترجمه این اثر از هندی به عربی کشیدهام سرزنش نمیکند و کسی که برخلاف آن باشد، نسبتهایی مانند جهالت و شقاوت به من میدهد و البته هرکسی، آنچه را داراست که نیت میکند. در میان نقل کتابهای حساب و نجوم هندی، به کتابی برخورد کردم که خواص آنان در حکمت و روش زاهدانشان در عبادت را نشان میداد و چون از محتوای آن آگاه شدم، سعی کردم مطالعه آن را با راغبین در این امر به اشتراک بگذارم؛ زیرا بخل در دانش از بدترین ظلمها و گناهان است و هیچ سیاهی بر سفیدی نمیآید (نوشتن)، مگر اینکه فایدهای دارد که شناخت آن، جلب خیر یا دفع شر میکند. گفتارهای این قوم، خالی از تناسخ و حلول و اتحاد و تولد (نه بر حکم ولادت) نیست؛ ازاینرو هنگامی که سخنانشان را شنیدم، از آن، ترکیبی از عقاید قدمای یونانیان و مسیحیان و صوفیه را برداشت کردم. بههرحال تمامی اینان معتقدند که نفس انسانی که در عالم، به علایقش وابستگی دارد، به بقا نمیرسد، مگر اینکه نهایت سعی و اجتهاد را در این راه بهکار بگیرد. حال اگر از این حد نهایی، اندکی هم کوتاه بیاید، محکوم به بقای در عالم است و در آنجا در میان موجودات مردد میان خیر و شر است تا زمانی که تهذیب و تصفیه و خالص شود. کتابهای اینان | [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونی]] درباره کتاب چنین میگوید: همتهای مردم در دنیا مختلف است و سعی من بلکه وجود من وقف بر فایدهرسانی به دیگران نهاده است. لذت استفاده، از من گذشته است و این امر را از بزرگترین سعادتها میدانم. هرکه واقف بر حال باشد، مرا بر زحماتی که برای ترجمه این اثر از هندی به عربی کشیدهام سرزنش نمیکند و کسی که برخلاف آن باشد، نسبتهایی مانند جهالت و شقاوت به من میدهد و البته هرکسی، آنچه را داراست که نیت میکند. در میان نقل کتابهای حساب و نجوم هندی، به کتابی برخورد کردم که خواص آنان در حکمت و روش زاهدانشان در عبادت را نشان میداد و چون از محتوای آن آگاه شدم، سعی کردم مطالعه آن را با راغبین در این امر به اشتراک بگذارم؛ زیرا بخل در دانش از بدترین ظلمها و گناهان است و هیچ سیاهی بر سفیدی نمیآید (نوشتن)، مگر اینکه فایدهای دارد که شناخت آن، جلب خیر یا دفع شر میکند. گفتارهای این قوم، خالی از تناسخ و حلول و اتحاد و تولد (نه بر حکم ولادت) نیست؛ ازاینرو هنگامی که سخنانشان را شنیدم، از آن، ترکیبی از عقاید قدمای یونانیان و مسیحیان و صوفیه را برداشت کردم. بههرحال تمامی اینان معتقدند که نفس انسانی که در عالم، به علایقش وابستگی دارد، به بقا نمیرسد، مگر اینکه نهایت سعی و اجتهاد را در این راه بهکار بگیرد. حال اگر از این حد نهایی، اندکی هم کوتاه بیاید، محکوم به بقای در عالم است و در آنجا در میان موجودات مردد میان خیر و شر است تا زمانی که تهذیب و تصفیه و خالص شود. کتابهای اینان بهصورت منظوم نوشته شده..<ref>ر.ک: مقدمه عربی، ص2-3</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش