۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یآ' به 'یآ') |
جز (جایگزینی متن - 'هت' به 'هت') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
از نسبت کرمانی برمیآید که اصل او از کرمان بوده و احتمالاً بعدها ارتباط خود را با آن منطقه، به ظن قوی در مقام ادارهکننده امور دعوت، حفظ کرده است. | از نسبت کرمانی برمیآید که اصل او از کرمان بوده و احتمالاً بعدها ارتباط خود را با آن منطقه، به ظن قوی در مقام ادارهکننده امور دعوت، حفظ کرده است. | ||
کرمانی نماینده تفکر اسماعیلی در | کرمانی نماینده تفکر اسماعیلی در پیشرفتهترین صورت نظری آن بود که تا روزگار او، در خلال بیش از یک قرن، عمیقاً بسط یافته بود. بدین گونه، وی بر جریانهای متنوع پیش از خود در متون اسماعیلی، از جمله بر اندیشه نوافلاطونی اسلاف عمدهاش، مانند ابویعقوب سجستانی، احاطه داشت و آنها را با اندیشههایی هماهنگ با فلسفه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] تلفیقکرده بود. | ||
درباره شخصیت کرمانی بیش از آنچه در توضیحها و اشارههای پراکنده در نوشتههای خود او آمده است، اطلاعی در دست نیست. به نظر میرسد این محدودیت حتی در مورد طیّبیان اسماعیلی متأخر یمن نیز - که به تکریم و حتی تقدیس کرمانی پرداختهاند - صدق میکند و دانستههای ایشان درباره وی و آثارش ظاهراً چندان وسیعتر از اطلاعات کنونی ما نبوده است. | درباره شخصیت کرمانی بیش از آنچه در توضیحها و اشارههای پراکنده در نوشتههای خود او آمده است، اطلاعی در دست نیست. به نظر میرسد این محدودیت حتی در مورد طیّبیان اسماعیلی متأخر یمن نیز - که به تکریم و حتی تقدیس کرمانی پرداختهاند - صدق میکند و دانستههای ایشان درباره وی و آثارش ظاهراً چندان وسیعتر از اطلاعات کنونی ما نبوده است. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
واپسین تاریخی که از زندگی او در دست داریم 411ق، است؛ یعنی، زمانی که بازنگری نهایی اثر عمدهاش، «راحة العقل» را در عراق به پایان برد. باآنکه در «الرسالة الوضيئه» او ذکر سلسله خلفای فاطمی تا نام دو خلیفه پس از الحاکم ادامه یافته، | واپسین تاریخی که از زندگی او در دست داریم 411ق، است؛ یعنی، زمانی که بازنگری نهایی اثر عمدهاش، «راحة العقل» را در عراق به پایان برد. باآنکه در «الرسالة الوضيئه» او ذکر سلسله خلفای فاطمی تا نام دو خلیفه پس از الحاکم ادامه یافته، موجهتر این است که نامهای مذکور را افزوده کاتبان بعدی بدانیم. بهاحتمال بسیار، او در همان حدود سال 411 درگذشته است. | ||
==مذهب فقهی کرمانی== | ==مذهب فقهی کرمانی== | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
کرمانی تعالیم دعوت اسماعیلی را از فلسفه متمایز میدانست و در آثار خود به ردّ آرای فیلسوفان میپرداخت. به نظر او، متکلمان معتزلی نیز در این عقیده خطا که حقایق دین را میتوان صرفاً با تکیه بر عقل دریافت، با فیلسوفان شریکند. به نظر او با اکتفا بر عقل عملاً نیاز به نبوت و تعلیم نادیده میماند و لزوم پیروی از احکام شرع منتفی میشود. | کرمانی تعالیم دعوت اسماعیلی را از فلسفه متمایز میدانست و در آثار خود به ردّ آرای فیلسوفان میپرداخت. به نظر او، متکلمان معتزلی نیز در این عقیده خطا که حقایق دین را میتوان صرفاً با تکیه بر عقل دریافت، با فیلسوفان شریکند. به نظر او با اکتفا بر عقل عملاً نیاز به نبوت و تعلیم نادیده میماند و لزوم پیروی از احکام شرع منتفی میشود. | ||
نظر کرمانی درباره جایگاه جهانشناختی عقل نیز با اسلاف اسماعیلیاش متفاوت بود. برخلاف سجستانی - که از دیدگاهی نوافلاطونی، مبادی ابداع الهی را عقل کلی و نفس کلی میدانست - کرمانی متأثر از فارابی بود و به طرحی از نظام عالم اعتقاد داشت که اساس آن را عقول دهگانه تشکیل میدهند. عقول به نحو متوالی از عقل اول پدید میآیند. عقل اول، علّت نخستین و محرّک نخستین است و عقل دوم چیزی است که کرمانی آن را نفس خوانده، ولی آن را غیر از نفس کلی نوافلاطونیان و البته جدا از نفوس انسانی دانسته است. وی عقل اول و دوم را که مبدأ بسط عالمند، به زبان دین با قلم و لوح یکی شمرده است. در این سلسله هریک از عقلهای سوم تا دهم، | نظر کرمانی درباره جایگاه جهانشناختی عقل نیز با اسلاف اسماعیلیاش متفاوت بود. برخلاف سجستانی - که از دیدگاهی نوافلاطونی، مبادی ابداع الهی را عقل کلی و نفس کلی میدانست - کرمانی متأثر از فارابی بود و به طرحی از نظام عالم اعتقاد داشت که اساس آن را عقول دهگانه تشکیل میدهند. عقول به نحو متوالی از عقل اول پدید میآیند. عقل اول، علّت نخستین و محرّک نخستین است و عقل دوم چیزی است که کرمانی آن را نفس خوانده، ولی آن را غیر از نفس کلی نوافلاطونیان و البته جدا از نفوس انسانی دانسته است. وی عقل اول و دوم را که مبدأ بسط عالمند، به زبان دین با قلم و لوح یکی شمرده است. در این سلسله هریک از عقلهای سوم تا دهم، بهترتیب، با یکی از افلاک متناظرند. | ||
اما کرمانی همچون اسماعیلیان پیشین و برخلاف فلاسفه اسلامی بر آن بود که خدا را نمیتوان جزئی از این نظام دانست. خدا نه علت نخستین است و نه بههیچوجه مستقیماً در کار جهان مداخله میکند. چیزی که مستقیماً از ابداع الهی پدید آمده، عقل اول است که واجد خصوصیات مبدأ آفرینش در برهانهای فلسفی است. جایگاه خالق و علت همه علل بهصورتی که برای انسان شناختنی است و فیلسوفان آن را تصویر میکنند، با عقل اول در نظام کرمانی مطابقت دارد. این عقل واسطهای است میان خدای ناشناختنی و جهان مخلوق؛ بنابراین، آنچه انسان میتواند بشناسد، در حقیقت نه خدا، بلکه صرفاً عقل اول است. | اما کرمانی همچون اسماعیلیان پیشین و برخلاف فلاسفه اسلامی بر آن بود که خدا را نمیتوان جزئی از این نظام دانست. خدا نه علت نخستین است و نه بههیچوجه مستقیماً در کار جهان مداخله میکند. چیزی که مستقیماً از ابداع الهی پدید آمده، عقل اول است که واجد خصوصیات مبدأ آفرینش در برهانهای فلسفی است. جایگاه خالق و علت همه علل بهصورتی که برای انسان شناختنی است و فیلسوفان آن را تصویر میکنند، با عقل اول در نظام کرمانی مطابقت دارد. این عقل واسطهای است میان خدای ناشناختنی و جهان مخلوق؛ بنابراین، آنچه انسان میتواند بشناسد، در حقیقت نه خدا، بلکه صرفاً عقل اول است. |
ویرایش