پرش به محتوا

کرمانی، احمد بن عبدالله: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎آ' به 'ی‌آ'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎و' به 'ه‌و')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎آ' به 'ی‌آ')
خط ۴۰: خط ۴۰:


==اصل و ریشه کرمانی==
==اصل و ریشه کرمانی==
از نسبت کرمانی برمی‎آید که اصل او از کرمان بوده و احتمالاً بعدها ارتباط خود را با آن منطقه، به ظن قوی در مقام اداره‎کننده امور دعوت، حفظ کرده است.  
از نسبت کرمانی برمی‌آید که اصل او از کرمان بوده و احتمالاً بعدها ارتباط خود را با آن منطقه، به ظن قوی در مقام اداره‎کننده امور دعوت، حفظ کرده است.  


کرمانی نماینده تفکر اسماعیلی در پیشرفته‎ترین صورت نظری آن بود که تا روزگار او، در خلال بیش از یک قرن، عمیقاً بسط یافته بود. بدین گونه، وی بر جریان‎های متنوع پیش از خود در متون اسماعیلی، از جمله بر اندیشه نوافلاطونی اسلاف عمده‌اش، مانند ابویعقوب سجستانی، احاطه داشت و آن‎ها را با اندیشه‎هایی هماهنگ با فلسفه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‎سینا]] تلفیق‎کرده بود.  
کرمانی نماینده تفکر اسماعیلی در پیشرفته‎ترین صورت نظری آن بود که تا روزگار او، در خلال بیش از یک قرن، عمیقاً بسط یافته بود. بدین گونه، وی بر جریان‎های متنوع پیش از خود در متون اسماعیلی، از جمله بر اندیشه نوافلاطونی اسلاف عمده‌اش، مانند ابویعقوب سجستانی، احاطه داشت و آن‎ها را با اندیشه‎هایی هماهنگ با فلسفه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‎سینا]] تلفیق‎کرده بود.  
خط ۴۷: خط ۴۷:


==ارتباط او با خلفای فاطمی==
==ارتباط او با خلفای فاطمی==
او در عراق، به‌ویژه در بغداد و بصره، فعال بوده و احتمالاً سرانجام به ریاست دعوت در سراسر آن منطقه رسیده است. لقب «حجة العراقَين» که در متون اسماعیلی به وی داده‌اند، بر مقام رهبری دعوت او در دو قلمرو عراق اصلی و جنوب غربی ایران دلالت دارد. تاریخ‎های راجع به فعالیت‎های او، فقط از خلال کتاب‌ها و رساله‎هایش - که همگی به الحاکم تقدیم شده‌اند - ‎به دست می‎آید؛ این تاریخ‎ها بین سال‎های 399 تا 411 هستند.
او در عراق، به‌ویژه در بغداد و بصره، فعال بوده و احتمالاً سرانجام به ریاست دعوت در سراسر آن منطقه رسیده است. لقب «حجة العراقَين» که در متون اسماعیلی به وی داده‌اند، بر مقام رهبری دعوت او در دو قلمرو عراق اصلی و جنوب غربی ایران دلالت دارد. تاریخ‎های راجع به فعالیت‎های او، فقط از خلال کتاب‌ها و رساله‎هایش - که همگی به الحاکم تقدیم شده‌اند - ‎به دست می‌آید؛ این تاریخ‎ها بین سال‎های 399 تا 411 هستند.


آوازه آثار و فعالیت‎های تبلیغی کرمانی در عراق، توجه حاکمان فاطمی مصر را جلب کرده بود و احتمالاً وقتی او در اواخر 405، عراق را به مقصد مصر ترک کرد، از ختكين الضّيف، داعي الدعاة جدید فاطمی، دعوتی دریافت کرده بود.  
آوازه آثار و فعالیت‎های تبلیغی کرمانی در عراق، توجه حاکمان فاطمی مصر را جلب کرده بود و احتمالاً وقتی او در اواخر 405، عراق را به مقصد مصر ترک کرد، از ختكين الضّيف، داعي الدعاة جدید فاطمی، دعوتی دریافت کرده بود.  
خط ۶۷: خط ۶۷:
کرمانی تعالیم دعوت اسماعیلی را از فلسفه متمایز می‌دانست و در آثار خود به ردّ آرای فیلسوفان می‌پرداخت. به نظر او، متکلمان معتزلی نیز در این عقیده خطا که حقایق دین را می‌توان صرفاً با تکیه بر عقل دریافت، با فیلسوفان شریکند. به نظر او با اکتفا بر عقل عملاً نیاز به نبوت و تعلیم نادیده می‌ماند و لزوم پیروی از احکام شرع منتفی می‌شود.
کرمانی تعالیم دعوت اسماعیلی را از فلسفه متمایز می‌دانست و در آثار خود به ردّ آرای فیلسوفان می‌پرداخت. به نظر او، متکلمان معتزلی نیز در این عقیده خطا که حقایق دین را می‌توان صرفاً با تکیه بر عقل دریافت، با فیلسوفان شریکند. به نظر او با اکتفا بر عقل عملاً نیاز به نبوت و تعلیم نادیده می‌ماند و لزوم پیروی از احکام شرع منتفی می‌شود.


نظر کرمانی درباره جایگاه جهان‎شناختی عقل نیز با اسلاف اسماعیلی‌اش متفاوت بود. برخلاف سجستانی - که از دیدگاهی نوافلاطونی، مبادی ابداع الهی را عقل کلی و نفس کلی می‌دانست - کرمانی متأثر از فارابی بود و به طرحی از نظام عالم اعتقاد داشت که اساس آن را عقول ده‌گانه تشکیل می‌دهند. عقول به نحو متوالی از عقل اول پدید می‎آیند. عقل اول، علّت نخستین و محرّک نخستین است و عقل دوم چیزی است که کرمانی آن را نفس ‎خوانده، ولی آن را غیر از نفس کلی نوافلاطونیان و البته جدا از نفوس انسانی دانسته است. وی عقل اول و دوم را که مبدأ بسط عالمند، به زبان دین با قلم و لوح یکی شمرده است. در این سلسله هریک از عقل‎های سوم تا دهم، به‎ترتیب، با یکی از افلاک متناظرند.
نظر کرمانی درباره جایگاه جهان‎شناختی عقل نیز با اسلاف اسماعیلی‌اش متفاوت بود. برخلاف سجستانی - که از دیدگاهی نوافلاطونی، مبادی ابداع الهی را عقل کلی و نفس کلی می‌دانست - کرمانی متأثر از فارابی بود و به طرحی از نظام عالم اعتقاد داشت که اساس آن را عقول ده‌گانه تشکیل می‌دهند. عقول به نحو متوالی از عقل اول پدید می‌آیند. عقل اول، علّت نخستین و محرّک نخستین است و عقل دوم چیزی است که کرمانی آن را نفس ‎خوانده، ولی آن را غیر از نفس کلی نوافلاطونیان و البته جدا از نفوس انسانی دانسته است. وی عقل اول و دوم را که مبدأ بسط عالمند، به زبان دین با قلم و لوح یکی شمرده است. در این سلسله هریک از عقل‎های سوم تا دهم، به‎ترتیب، با یکی از افلاک متناظرند.


اما کرمانی همچون اسماعیلیان پیشین و برخلاف فلاسفه اسلامی بر آن بود که خدا را نمی‌توان جزئی از این نظام دانست. خدا نه علت نخستین است و نه به‎هیچ‎وجه مستقیماً در کار جهان مداخله می‌کند. چیزی که مستقیماً از ابداع الهی پدید ‎آمده، عقل اول است که واجد خصوصیات مبدأ آفرینش در برهان‎های فلسفی است. جایگاه خالق و علت همه علل به‎صورتی که برای انسان شناختنی است و فیلسوفان آن را تصویر می‌کنند، با عقل اول در نظام کرمانی مطابقت دارد. این عقل واسطه‌ای است میان خدای ناشناختنی و جهان مخلوق؛ بنابراین، آنچه انسان می‌تواند بشناسد، در حقیقت نه خدا، بلکه صرفاً عقل اول است.
اما کرمانی همچون اسماعیلیان پیشین و برخلاف فلاسفه اسلامی بر آن بود که خدا را نمی‌توان جزئی از این نظام دانست. خدا نه علت نخستین است و نه به‎هیچ‎وجه مستقیماً در کار جهان مداخله می‌کند. چیزی که مستقیماً از ابداع الهی پدید ‎آمده، عقل اول است که واجد خصوصیات مبدأ آفرینش در برهان‎های فلسفی است. جایگاه خالق و علت همه علل به‎صورتی که برای انسان شناختنی است و فیلسوفان آن را تصویر می‌کنند، با عقل اول در نظام کرمانی مطابقت دارد. این عقل واسطه‌ای است میان خدای ناشناختنی و جهان مخلوق؛ بنابراین، آنچه انسان می‌تواند بشناسد، در حقیقت نه خدا، بلکه صرفاً عقل اول است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش