پرش به محتوا

مآثر الإنافة في معالم الخلافة: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ع' به 'ه‌ع'
جز (جایگزینی متن - 'ن‎ه' به 'ن‌ه')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ع' به 'ه‌ع')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۳: خط ۵۳:
در آخرین باب، به رخدادهای آغاز خلافت هریک از خلفا و امور غریب و ویژگی‎های مربوط به هرکدام از آنها اشاره شده و در خاتمه نیز مناقب المعتضدبالله، خلیفه هم‎عصر نویسنده، بیان گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>.
در آخرین باب، به رخدادهای آغاز خلافت هریک از خلفا و امور غریب و ویژگی‎های مربوط به هرکدام از آنها اشاره شده و در خاتمه نیز مناقب المعتضدبالله، خلیفه هم‎عصر نویسنده، بیان گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>.


نویسنده در ذکر تاریخ خلفا، مبنای تاریخ‎نگاری خویش را بر تنظیم فهرستی بلند از ترتیب زمانی خلفا قرار داده است. او پس از برشمردن خلفا، آن‌ها را به چهار دسته تقسیم کرده است؛ یعنی خلفای راشدین، اموی، عباسی بغداد و عباسیان مصر که مورد اخیر را به‎عنوان رده چهارم قرار داده است. تا اینجا تاریخ‎نگاری [[قلقشندی، احمد بن علی|قلقشندی]] واجد نکته‌ای خاص در روش‎شناسی نیست و صرفا مبحث تاریخ عباسیان مصر که معاصر با آنان بوده است، از نظر دست اول بودن قسمت عمده اخبار، اهمیت دارد. جنبه‌های ابتکاری این اثر، با این اقدام شروع می‌شود که نویسنده در ذکر خلفا، از شماره استفاده می‌کند و سپس، نام، لقب و کنیه هریک از آنان را برمی‌شمارد. در ادامه برای هر خلیفه، دو مبحث را پی می‌گیرد: یکی تحت عنوان «الحوادث و الماجريات في خلافته» و دیگری، تحت عنوان «ولايات الأمصار في خلافته»<ref>ر.ک: خیراندیش، عبدالرسول، ص5</ref>.
نویسنده در ذکر تاریخ خلفا، مبنای تاریخ‎نگاری خویش را بر تنظیم فهرستی بلند از ترتیب زمانی خلفا قرار داده است. او پس از برشمردن خلفا، آن‌ها را به چهار دسته تقسیم کرده است؛ یعنی خلفای راشدین، اموی، عباسی بغداد و عباسیان مصر که مورد اخیر را به‌عنوان رده چهارم قرار داده است. تا اینجا تاریخ‎نگاری [[قلقشندی، احمد بن علی|قلقشندی]] واجد نکته‌ای خاص در روش‎شناسی نیست و صرفا مبحث تاریخ عباسیان مصر که معاصر با آنان بوده است، از نظر دست اول بودن قسمت عمده اخبار، اهمیت دارد. جنبه‌های ابتکاری این اثر، با این اقدام شروع می‌شود که نویسنده در ذکر خلفا، از شماره استفاده می‌کند و سپس، نام، لقب و کنیه هریک از آنان را برمی‌شمارد. در ادامه برای هر خلیفه، دو مبحث را پی می‌گیرد: یکی تحت عنوان «الحوادث و الماجريات في خلافته» و دیگری، تحت عنوان «ولايات الأمصار في خلافته»<ref>ر.ک: خیراندیش، عبدالرسول، ص5</ref>.


در مبحث اول، وقایع مربوط به دربار خلفا و در مبحث دوم، رویدادهای شهرهای مهم گزارش می‌شود. این روش را نویسنده برای فاصله محرم 656ق، که خلیفه المستعصم به دستور هلاکوخان کشته شد، تا رجب 658ق، که المستنصر احمد بن الظاهر در مصر به خلافت برداشته شد نیز به کار برده و چون در این مدت، خلیفه و خلافتی در کار نبوده، آن را به‎عنوان یک استثنا، تحت عنوان «ولايات الأمصار في هذه المدة» می‌نویسد؛ یعنی به‎جای «خلافت»، واژه «مدت» را به کار می‎برد<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>.
در مبحث اول، وقایع مربوط به دربار خلفا و در مبحث دوم، رویدادهای شهرهای مهم گزارش می‌شود. این روش را نویسنده برای فاصله محرم 656ق، که خلیفه المستعصم به دستور هلاکوخان کشته شد، تا رجب 658ق، که المستنصر احمد بن الظاهر در مصر به خلافت برداشته شد نیز به کار برده و چون در این مدت، خلیفه و خلافتی در کار نبوده، آن را به‌عنوان یک استثنا، تحت عنوان «ولايات الأمصار في هذه المدة» می‌نویسد؛ یعنی به‎جای «خلافت»، واژه «مدت» را به کار می‎برد<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>.


پرواضح است که نویسنده با این روش، عباسیان را مبنای زمان‎شماری تاریخی خود قرار داده و سپس بر مبنای آن‌ها، نوعی تاریخ عمومی می‌سازد. قابل توجه است که در زمان او، دیگر برای تمامی جهان اسلام، خلافت مبنای زمان‎شماری تاریخی نبوده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
پرواضح است که نویسنده با این روش، عباسیان را مبنای زمان‎شماری تاریخی خود قرار داده و سپس بر مبنای آن‌ها، نوعی تاریخ عمومی می‌سازد. قابل توجه است که در زمان او، دیگر برای تمامی جهان اسلام، خلافت مبنای زمان‎شماری تاریخی نبوده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
خط ۶۱: خط ۶۱:
از نظر زمانی، کتاب تا سال 819ق، ادامه یافته است که سال تألیف کتاب، محسوب می‌شود و ایام خلافت یازدهمین خلیفه عباسی مصر، «المتعضدبالله» است. مانند دیگر خلفا، اسم، کنیه، لقب، قد و قامت و حتی رنگ پوست او را نیز نویسنده برمی‌شمارد. بدین ترتیب ذکر سلسله خلفا پایان می‎یابد و مؤلف وارد فصل سوم از باب دوم کتاب می‌شود. در این فصل، مؤلف به مشاهیر افرادی که ادعای خلافت کرده‌اند، پرداخته است. مانند «بنی‌امیه» در اندلس، «عبیدیون» (سلسله‌ای که عبیدالله المهدی تأسیس کرد)؛ یعنی «فاطمیان» در مصر و «حفصیون» از بقایای «موحدون» در افریقیه. سپس نویسنده به رد ادعای آنان پرداخته است<ref>ر.ک: همان</ref>.
از نظر زمانی، کتاب تا سال 819ق، ادامه یافته است که سال تألیف کتاب، محسوب می‌شود و ایام خلافت یازدهمین خلیفه عباسی مصر، «المتعضدبالله» است. مانند دیگر خلفا، اسم، کنیه، لقب، قد و قامت و حتی رنگ پوست او را نیز نویسنده برمی‌شمارد. بدین ترتیب ذکر سلسله خلفا پایان می‎یابد و مؤلف وارد فصل سوم از باب دوم کتاب می‌شود. در این فصل، مؤلف به مشاهیر افرادی که ادعای خلافت کرده‌اند، پرداخته است. مانند «بنی‌امیه» در اندلس، «عبیدیون» (سلسله‌ای که عبیدالله المهدی تأسیس کرد)؛ یعنی «فاطمیان» در مصر و «حفصیون» از بقایای «موحدون» در افریقیه. سپس نویسنده به رد ادعای آنان پرداخته است<ref>ر.ک: همان</ref>.


اینکه نویسنده سعی در اثبات بی‌پایه و اساس بودن ادعای خلافت از جانب مخالفان بنی‎عباس دارد را علاوه بر جهات کلی و عمومی که بر آن مترتب است، می‌توان از حساسیت چنین ادعاهایی در شمال آفریقا نیز بشمار آورد. در تاریخ جهان اسلام، هیچ‎گاه داعیه خلافت در برابر عباسیان در نواحی شرقی کارساز نبوده است. به‎عکس در نواحی غربی قلمرو اسلامی، یعنی از مصر تا مغرب الاقصی، به دلیل شرایط خاص جغرافیایی، یعنی دور از دسترس بودن، گستردگی بیابان‌ها و اهمیت اقتصادی اندک و نیز شرایط انسانی ناشی از سرکشی بربرها و گرایش آنان به اندیشه‌های غیر رسمی حاکم در جهان اسلام، خلافت‎های متعددی برپا شد<ref>ر.ک: همان، ص6-7</ref>.
اینکه نویسنده سعی در اثبات بی‌پایه و اساس بودن ادعای خلافت از جانب مخالفان بنی‎عباس دارد را علاوه بر جهات کلی و عمومی که بر آن مترتب است، می‌توان از حساسیت چنین ادعاهایی در شمال آفریقا نیز بشمار آورد. در تاریخ جهان اسلام، هیچ‎گاه داعیه خلافت در برابر عباسیان در نواحی شرقی کارساز نبوده است. به‌عکس در نواحی غربی قلمرو اسلامی، یعنی از مصر تا مغرب الاقصی، به دلیل شرایط خاص جغرافیایی، یعنی دور از دسترس بودن، گستردگی بیابان‌ها و اهمیت اقتصادی اندک و نیز شرایط انسانی ناشی از سرکشی بربرها و گرایش آنان به اندیشه‌های غیر رسمی حاکم در جهان اسلام، خلافت‎های متعددی برپا شد<ref>ر.ک: همان، ص6-7</ref>.


صرف نظر از دستگاه سلطنتی و داعیه خلافت امویان اندلس که زمانی تا شمال آفریقا نیز گسترش یافت، ادریسیان شیعی‌مذهب (375-172ق)، بنی‌اغلب (269-184ق)، مرابطون (541-448ق)، موحدون (667-524ق)، بنی‎حفص (941-652ق) و فاطمیان (567-297ق) در تمام یا قسمتی از تاریخ خود، مدعی عباسیان بوده‌اند و در مجموع با تشکیل خلافت‎هایی در غرب قلمرو اسلامی، آن نواحی را از «سرزمین‌های خلافت شرقی» که از مرزهای شام تا هند و آسیا به مرکزیت بغداد گسترده بود، جدا می‌ساخت. اکنون عباسیان در نقش مخالفان سابق خود در شمال آفریقا مستقر شده بودند و در شرایط ضعیف و شکننده‌ای که داشتند، لازم بود به دفاعی نومیدانه، ادامه دهند<ref>ر.ک: همان، ص7</ref>.
صرف نظر از دستگاه سلطنتی و داعیه خلافت امویان اندلس که زمانی تا شمال آفریقا نیز گسترش یافت، ادریسیان شیعی‌مذهب (375-172ق)، بنی‌اغلب (269-184ق)، مرابطون (541-448ق)، موحدون (667-524ق)، بنی‎حفص (941-652ق) و فاطمیان (567-297ق) در تمام یا قسمتی از تاریخ خود، مدعی عباسیان بوده‌اند و در مجموع با تشکیل خلافت‎هایی در غرب قلمرو اسلامی، آن نواحی را از «سرزمین‌های خلافت شرقی» که از مرزهای شام تا هند و آسیا به مرکزیت بغداد گسترده بود، جدا می‌ساخت. اکنون عباسیان در نقش مخالفان سابق خود در شمال آفریقا مستقر شده بودند و در شرایط ضعیف و شکننده‌ای که داشتند، لازم بود به دفاعی نومیدانه، ادامه دهند<ref>ر.ک: همان، ص7</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش