پرش به محتوا

عقائد الشيخية: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ت' به 'ه‌ت'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎گ' به 'ه‌گ')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ت' به 'ه‌ت')
خط ۵۹: خط ۵۹:
[[احسائی، احمد بن زین‌الدین|شیخ احمد احسائی]] معتقد است آل‎محمد(ص) معانی صفات الهی و وجه‌اللهی هستند که اولیای الهی‎ به آن متوجه می‌شوند؛ بنابراین معنای تسبیح، تحمید، تکبیر و تهلیل، اهل‎بیت(ع) هستند<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>. شاگرد او سید رشتی می‌گوید: «الله» به پیامبر و «رحمان» به وصی او اختصاص یافته است. او معتقد است وقتی «یا الله» گفته می‌شود در واقع «یا محمد» گفته شده است و وقتی «یا محمد» گفته می‌شود به معنای «یا الله» است..<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>. به‎طور خلاصه آنان معتقدند که جایز نیست برای خداوند لفظ و صفتی باشد؛ بنابراین ضمیر «هاء» در تمام مواضع قرآنی، به پیامبر و ائمه بازمی‌گردد؛ زیرا شأن خداوند بزرگ‎تر از این است که با عبارت یا اشاره‌ای از او تعبیر و به او اشاره شود<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>.
[[احسائی، احمد بن زین‌الدین|شیخ احمد احسائی]] معتقد است آل‎محمد(ص) معانی صفات الهی و وجه‌اللهی هستند که اولیای الهی‎ به آن متوجه می‌شوند؛ بنابراین معنای تسبیح، تحمید، تکبیر و تهلیل، اهل‎بیت(ع) هستند<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>. شاگرد او سید رشتی می‌گوید: «الله» به پیامبر و «رحمان» به وصی او اختصاص یافته است. او معتقد است وقتی «یا الله» گفته می‌شود در واقع «یا محمد» گفته شده است و وقتی «یا محمد» گفته می‌شود به معنای «یا الله» است..<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>. به‎طور خلاصه آنان معتقدند که جایز نیست برای خداوند لفظ و صفتی باشد؛ بنابراین ضمیر «هاء» در تمام مواضع قرآنی، به پیامبر و ائمه بازمی‌گردد؛ زیرا شأن خداوند بزرگ‎تر از این است که با عبارت یا اشاره‌ای از او تعبیر و به او اشاره شود<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>.


آنان می‌گویند: ملائکه و پیامبران علم خود را از [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] آموخته‌اند. این اعتقاد نه‎تنها مخالف ضروریات دین است، بلکه در روایات فریقین نیز آمده که ملائکه علم خود را از خداوند و وصی علمش را از نبی(ص) می‌گیرد<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. خداوند در این‎باره می‌فرماید: '''وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ كلَّهٰا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلاٰئِكةِ فَقٰالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمٰاءِ هٰؤُلاٰءِ إِنْ كنْتُمْ صٰادِقِينَ قٰالُوا سُبْحٰانَك لاٰ عِلْمَ لَنٰا إِلاّٰ مٰا عَلَّمْتَنٰا إِنَّك أَنْتَ اَلْعَلِيمُ اَلْحَكيمُ''' (بقره: 31-32) (و خدا همه نام‎ها [یِ موجودات] را به آدم آموخت؛ سپس [هویت و حقایق ذات موجودات را] به فرشتگان ارائه کرد و گفت: مرا از نام‎های ایشان خبر دهید، اگر [در ادعای سزاوار بودنتان به جانشینی] راستگویید. گفتند: تو از هر عیب و نقصی منزّهی، ما را دانشی جز آنچه خودت به ما آموخته‌ای نیست، یقیناً تویی که بسیار دانا و حکیمی)<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>.
آنان می‌گویند: ملائکه و پیامبران علم خود را از [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] آموخته‌اند. این اعتقاد نه‌تنها مخالف ضروریات دین است، بلکه در روایات فریقین نیز آمده که ملائکه علم خود را از خداوند و وصی علمش را از نبی(ص) می‌گیرد<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. خداوند در این‎باره می‌فرماید: '''وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ كلَّهٰا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلاٰئِكةِ فَقٰالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمٰاءِ هٰؤُلاٰءِ إِنْ كنْتُمْ صٰادِقِينَ قٰالُوا سُبْحٰانَك لاٰ عِلْمَ لَنٰا إِلاّٰ مٰا عَلَّمْتَنٰا إِنَّك أَنْتَ اَلْعَلِيمُ اَلْحَكيمُ''' (بقره: 31-32) (و خدا همه نام‎ها [یِ موجودات] را به آدم آموخت؛ سپس [هویت و حقایق ذات موجودات را] به فرشتگان ارائه کرد و گفت: مرا از نام‎های ایشان خبر دهید، اگر [در ادعای سزاوار بودنتان به جانشینی] راستگویید. گفتند: تو از هر عیب و نقصی منزّهی، ما را دانشی جز آنچه خودت به ما آموخته‌ای نیست، یقیناً تویی که بسیار دانا و حکیمی)<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>.


یکی دیگر از عقاید فرقه غالی شیخیه این است که آن‎ها می‌گویند: نزول وحی بر پیامبر(ص) با اذن و امر [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بوده است. سید رشتی در این‎باره می‌گوید: هیچ‎وقت جبرئیل بر پیامبر(ص) وارد نشد، مگر اینکه از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اجازه گرفت و همواره او به اذن [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بر پیامبر وارد می‌شد<ref>همان، ص66</ref>. نویسنده، این عقیده غالیان و عقاید دیگر آنان را درباره پیامبر(ص) و ائمه(ع)، مفصلا نقد می‌کند.
یکی دیگر از عقاید فرقه غالی شیخیه این است که آن‎ها می‌گویند: نزول وحی بر پیامبر(ص) با اذن و امر [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بوده است. سید رشتی در این‎باره می‌گوید: هیچ‎وقت جبرئیل بر پیامبر(ص) وارد نشد، مگر اینکه از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اجازه گرفت و همواره او به اذن [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بر پیامبر وارد می‌شد<ref>همان، ص66</ref>. نویسنده، این عقیده غالیان و عقاید دیگر آنان را درباره پیامبر(ص) و ائمه(ع)، مفصلا نقد می‌کند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش