۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هک' به 'هک') |
جز (جایگزینی متن - 'نه' به 'نه') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
چنانکه در پیشگفتار یادآوری شده، در این کتاب فقط سرگذشت عدهاى از زنان آمده است و حدود و حقوق و نظام زندگى زن از دیدگاه قرآن را باید در کتب دیگر یافت<ref>ر.ک: پیشگفتار، ص8</ref>. | چنانکه در پیشگفتار یادآوری شده، در این کتاب فقط سرگذشت عدهاى از زنان آمده است و حدود و حقوق و نظام زندگى زن از دیدگاه قرآن را باید در کتب دیگر یافت<ref>ر.ک: پیشگفتار، ص8</ref>. | ||
قرآن مجید در دو مورد از زن سخن گفته است: یکى از حقوق و حدود آنها بهعنوان یک فرد انسان و تکالیف خاص و حقوق و حدود شرعى که دارند که مؤلف به آن، «حدود و حقوق زن در قرآن» مىگوید و در سورههاى عدیده قرآن آمده است، بهخصوص سوره «نساء»؛ یعنى سورهاى که از حقوق زن سخن رفته است. مورد دیگر داستان بعضى از آنها است که در ضمن | قرآن مجید در دو مورد از زن سخن گفته است: یکى از حقوق و حدود آنها بهعنوان یک فرد انسان و تکالیف خاص و حقوق و حدود شرعى که دارند که مؤلف به آن، «حدود و حقوق زن در قرآن» مىگوید و در سورههاى عدیده قرآن آمده است، بهخصوص سوره «نساء»؛ یعنى سورهاى که از حقوق زن سخن رفته است. مورد دیگر داستان بعضى از آنها است که در ضمن داستانهاى واقعى که در امتهاى پیشین بوده یا در زمان پیغمبر روى داده، آمده است. منظور مؤلف در اینجا این قسمت است که از نظر اخلاقى خواسته بازگو کند تا یک زن و دختر مسلمان بداند از چه زنانى در قرآن سخن به میان آمده و آنها کیانند و چه سرگذشتى داشتهاند و چه کرده بودند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در مورد حضرت حوا و داستان او چنین میگوید: هم در قرآن و هم در روایات اسلامى و هم در ادبیات پارسى و تازى، بیشتر آدم را مسئول رانده شدن از بهشت دانستهاند. علت هم این است که وقتى بنا باشد آدم خلیفة الله فریب بخورد و نتواند جلوى خود را بگیرد، دیگر چه توقعى از حوّا است که نه مانند او نماینده خدا و معصوم بود و نه قدرت تعقل و ارادهاش به اندازه او. معالوصف صدمه این کار بهطور مساوى به هر دوى آنها رسید. هرچه کردند هر دو کردند و هرچه دیدند هر دو دیدند؛ با این فرق که لبه تیز حمله متوجه آدم است که هم میباید مواظب باشد از فرمان حق غفلت نورزد و هم جلو همسر خود را بگیرد. پس باید اعتراف نمود که در هر صورت بازنده و مسئول آدم بود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص15</ref>. | در مورد حضرت حوا و داستان او چنین میگوید: هم در قرآن و هم در روایات اسلامى و هم در ادبیات پارسى و تازى، بیشتر آدم را مسئول رانده شدن از بهشت دانستهاند. علت هم این است که وقتى بنا باشد آدم خلیفة الله فریب بخورد و نتواند جلوى خود را بگیرد، دیگر چه توقعى از حوّا است که نه مانند او نماینده خدا و معصوم بود و نه قدرت تعقل و ارادهاش به اندازه او. معالوصف صدمه این کار بهطور مساوى به هر دوى آنها رسید. هرچه کردند هر دو کردند و هرچه دیدند هر دو دیدند؛ با این فرق که لبه تیز حمله متوجه آدم است که هم میباید مواظب باشد از فرمان حق غفلت نورزد و هم جلو همسر خود را بگیرد. پس باید اعتراف نمود که در هر صورت بازنده و مسئول آدم بود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص15</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
در ادامهی کتاب، داستان مادر و خواهر حضرت موسى(ع) را آورده است و سپس حکایت دختران شعیب(ع) را ذکر کرده است. | در ادامهی کتاب، داستان مادر و خواهر حضرت موسى(ع) را آورده است و سپس حکایت دختران شعیب(ع) را ذکر کرده است. | ||
در مورد داستان «زلیخا و یوسف» آورده که زیباترین | در مورد داستان «زلیخا و یوسف» آورده که زیباترین داستانهاى قرآن است. خداوند خود در آغاز سوره یوسف مىفرماید: «ما زیباترین داستانى را که میتوان نقل کرد به تو وحى کردیم». زلیخا همسر «عزیز»، یعنى نخستوزیر مصر بود. پست و مقام شوهر زلیخا را تواریخ اسلامى مختلف نقل کردهاند: صدر اعظم یا رئیس زندانها یا رئیس کل تشریفات دربار<ref>ر.ک: همان، ص60</ref>. | ||
مؤلف در داستان بلقیس و حضرت سلیمان اشاره میکند که شاید علت اینکه خداوند به سلیمان مانند پدرش داود مقام نبوت و سلطنت هر دو را عطا کرده بود، مادىگرى و دنیاپرستى قوم آنها «بنىاسرائیل» بود که مىپنداشتند کسى مىتواند بر آنها حکومت کند که از لحاظ مال و ثروت و جلال و حشمت سرآمد مردمان مصر باشد<ref>ر.ک: همان، ص69</ref>. | مؤلف در داستان بلقیس و حضرت سلیمان اشاره میکند که شاید علت اینکه خداوند به سلیمان مانند پدرش داود مقام نبوت و سلطنت هر دو را عطا کرده بود، مادىگرى و دنیاپرستى قوم آنها «بنىاسرائیل» بود که مىپنداشتند کسى مىتواند بر آنها حکومت کند که از لحاظ مال و ثروت و جلال و حشمت سرآمد مردمان مصر باشد<ref>ر.ک: همان، ص69</ref>. |
ویرایش