۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'لا' به 'لا') |
جز (جایگزینی متن - 'هد' به 'هد') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
بخش اول مباحث کتاب، با ذکر تعریفات علم کلام آغاز شده است. از دیدگاه نویسنده وسیعترین تعریفات علم کلام را [[تهانوی، محمدعلی بن علی|تهانوی]] در «[[موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم|كشف اصطلاحات الفنون]]» آورده است. علم کلام، اصول دین، فقه اکبر، علم نظر و استدلال و علم توحید و صفات نیز نامیده شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص7</ref>. | بخش اول مباحث کتاب، با ذکر تعریفات علم کلام آغاز شده است. از دیدگاه نویسنده وسیعترین تعریفات علم کلام را [[تهانوی، محمدعلی بن علی|تهانوی]] در «[[موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم|كشف اصطلاحات الفنون]]» آورده است. علم کلام، اصول دین، فقه اکبر، علم نظر و استدلال و علم توحید و صفات نیز نامیده شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص7</ref>. | ||
در بخش اول، مهمترین مذاهب علم کلام، یعنی معتزله و اشاعره معرفی شده است. نویسنده به دو جهت اصرار داشته که بخشهای زیادی از متون معتزله و اشاعره را عرضه کند: اول، برای آنکه خواننده به شیوه و عبارات آنها عادت کند؛ دوم، تااینکه هدفگذاری، صرف موضوع باشد | در بخش اول، مهمترین مذاهب علم کلام، یعنی معتزله و اشاعره معرفی شده است. نویسنده به دو جهت اصرار داشته که بخشهای زیادی از متون معتزله و اشاعره را عرضه کند: اول، برای آنکه خواننده به شیوه و عبارات آنها عادت کند؛ دوم، تااینکه هدفگذاری، صرف موضوع باشد بهدور از برداشتهای مبالغهای و مقایسه با افکار جدید که آفت بسیاری از مطالعات در این حوزه است<ref>ر.ک: مقدمه، دومین صفحه</ref>. | ||
بررسی مکتب معتزله و تقسیم آن به دوازده طبقه تاریخی، از جمله مباحث مطرحشده در این بخش است که بر اساس کتاب «المنية و الأمل» ابن مرتضی انجام پذیرفته است. ازآنجاکه نویسنده این کتاب، شیعه زیدی است، در طبقه اول نام [[امام على(ع)|علی(ع)]] را بر خلفای راشدین مقدم نموده است. در دیگر طبقات نیز اسامی ائمه زیدیه و دیگر بزرگان معتزلی را ذکر کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص44-40</ref>. | بررسی مکتب معتزله و تقسیم آن به دوازده طبقه تاریخی، از جمله مباحث مطرحشده در این بخش است که بر اساس کتاب «المنية و الأمل» ابن مرتضی انجام پذیرفته است. ازآنجاکه نویسنده این کتاب، شیعه زیدی است، در طبقه اول نام [[امام على(ع)|علی(ع)]] را بر خلفای راشدین مقدم نموده است. در دیگر طبقات نیز اسامی ائمه زیدیه و دیگر بزرگان معتزلی را ذکر کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص44-40</ref>. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
نویسنده در ابتدای مباحث، معمولاً به منابع مهمی که میتواند مورد استفاده قرار گیرد اشاره کرده است؛ بهعنوان مثال در رابطه با تأسیس دولت الموت توسط اسماعیلیه نزاریه به کتاب «[[جامع التواريخ]]» [[رشیدالدین فضلالله|فضلالله همدانی]] و «[[تاریخ جهانگشاى جوینى|تاریخ جهانگشا]]» [[جوینی، عطا ملک بن محمد|عطاملک جوینی]] اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص1060</ref>. | نویسنده در ابتدای مباحث، معمولاً به منابع مهمی که میتواند مورد استفاده قرار گیرد اشاره کرده است؛ بهعنوان مثال در رابطه با تأسیس دولت الموت توسط اسماعیلیه نزاریه به کتاب «[[جامع التواريخ]]» [[رشیدالدین فضلالله|فضلالله همدانی]] و «[[تاریخ جهانگشاى جوینى|تاریخ جهانگشا]]» [[جوینی، عطا ملک بن محمد|عطاملک جوینی]] اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص1060</ref>. | ||
این یک اشتباه رایج و مصطلح تاریخی است که بنا به برخی شباهتها، اخوانالصفا را اسماعیلی دانسته یا بر اساس آرای نهچندان علمی و آلوده مخالفانشان، اسماعیلی قلمداد نماییم. عبدالرحمن بدوی از جمله کسانی است که چنین ایدهای دارند. وی در این کتاب با فصلی تحت عنوان «الفوارق بين الإسماعيلية و بين إخوانالصفا في مسألة الإبداع» به بررسی تفاوتهای نظری اخوانالصفا و اسماعیلیه پرداخته است. بدوی | این یک اشتباه رایج و مصطلح تاریخی است که بنا به برخی شباهتها، اخوانالصفا را اسماعیلی دانسته یا بر اساس آرای نهچندان علمی و آلوده مخالفانشان، اسماعیلی قلمداد نماییم. عبدالرحمن بدوی از جمله کسانی است که چنین ایدهای دارند. وی در این کتاب با فصلی تحت عنوان «الفوارق بين الإسماعيلية و بين إخوانالصفا في مسألة الإبداع» به بررسی تفاوتهای نظری اخوانالصفا و اسماعیلیه پرداخته است. بدوی بهدرستی تأکید میکند: درحالیکه اسماعیلیه هیچ اعتقادی به مسئله فیض ندارند، اخوانالصفا در «الرسائل»، بنیان اعتقادات خود را بر این قاعده نوافلاطونی بنیان نهادهاند؛ کما اینکه فارابی نیز در «آراء أهل المدينة الفاضلة»، نظریه فیض را پذیرفته بود. مبنای نظریه اخوان در این باب چنین است که علت بقای عقل، امداد حضرت باری تعالی بهواسطه فیضی است که بر آن افاضه میشود و نیز علت تمامیت و کمال عقل، استعداد قبول این فیض است. از دیدگاه اخوان، «نفس کلیه» نیز قوه روحانیهای است که بنا به فیض عقل، وجود مییابد. اخوان نخستین ظهور این فیض را جوهر بسیط روحانیهای (عقل فعال) میدانند که در نهایت کمال و فضیلت، نور محض و حامل جمیع صور اشیا است. بنا به نظر بدوی، اخوان هرگاه از ابداع سخن میگویند – بهعنوان مثال «أبدع الموجودات و اخترع المخلوقات» - منظورشان همین فیض است. | ||
بدوی نفس این اختلاف میان اخوان و اسماعیلیه در امر ابداع و فیض را مبنا قرار داده و نتیجه میگیرد که اخوان در مواضع بسیار، اسماعیلیه را به تمسخر گرفته و آنها را مسبعه مینامند. نویسنده کتاب به این کلام اخوان استناد میکند: «مسبعه، توغّل بسیار میکنند، در کشف اشیای هفتگانه تا در آنها، مفاهیم عجیب و غریبی را اظهار دارند». همچنین بدوی میگوید: از این عبارات معلوم میشود که اخوانالصفا خود را از اسماعیلیه نمیشمارند، پس اگر ما علاوه بر آنچه ذکر شد، موارد دیگری از تفاوتهای جدی میان اخوان و اسماعیلیه را متذکر شویم، یقین پیدا میکنیم که اخوانالصفا مستقل از اسماعیلیه بوده و اسماعیلی محسوب نمیشوند و بلکه هرکدام مذهب جداگانهای دارند؛ به همین دلیل بسیار حیرت میکنیم از اینکه میبینیم برخی اصرار دارند اخوان را اسماعیلی دانسته و مذهب هر دو را واحد و مشابه بدانند<ref>ر.ک: بلخاری قهی، حسن، ص73-72؛ متن کتاب، ص979-978</ref>. | بدوی نفس این اختلاف میان اخوان و اسماعیلیه در امر ابداع و فیض را مبنا قرار داده و نتیجه میگیرد که اخوان در مواضع بسیار، اسماعیلیه را به تمسخر گرفته و آنها را مسبعه مینامند. نویسنده کتاب به این کلام اخوان استناد میکند: «مسبعه، توغّل بسیار میکنند، در کشف اشیای هفتگانه تا در آنها، مفاهیم عجیب و غریبی را اظهار دارند». همچنین بدوی میگوید: از این عبارات معلوم میشود که اخوانالصفا خود را از اسماعیلیه نمیشمارند، پس اگر ما علاوه بر آنچه ذکر شد، موارد دیگری از تفاوتهای جدی میان اخوان و اسماعیلیه را متذکر شویم، یقین پیدا میکنیم که اخوانالصفا مستقل از اسماعیلیه بوده و اسماعیلی محسوب نمیشوند و بلکه هرکدام مذهب جداگانهای دارند؛ به همین دلیل بسیار حیرت میکنیم از اینکه میبینیم برخی اصرار دارند اخوان را اسماعیلی دانسته و مذهب هر دو را واحد و مشابه بدانند<ref>ر.ک: بلخاری قهی، حسن، ص73-72؛ متن کتاب، ص979-978</ref>. |
ویرایش