۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یت' به 'یت') |
جز (جایگزینی متن - 'لا' به 'لا') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
اسماعیلیه پیروان خود را به یک سری امور نسبت به ائمه الزام میکنند. قاضی نعمان مغربی، کتابی با عنوان «الهمة في آداب اتباع الأئمة» را به این موضوع اختصاص داده که نویسنده، این امور را در یازده مورد خلاصه نموده است؛ از جمله اینکه بر پیروان ائمه لازم است که نفس خود را ادب کنند و اعمالشان در خفا و آشکار موافق با ائمه باشد و از مخالفت با آنها پرهیز کنند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1048</ref>. | اسماعیلیه پیروان خود را به یک سری امور نسبت به ائمه الزام میکنند. قاضی نعمان مغربی، کتابی با عنوان «الهمة في آداب اتباع الأئمة» را به این موضوع اختصاص داده که نویسنده، این امور را در یازده مورد خلاصه نموده است؛ از جمله اینکه بر پیروان ائمه لازم است که نفس خود را ادب کنند و اعمالشان در خفا و آشکار موافق با ائمه باشد و از مخالفت با آنها پرهیز کنند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1048</ref>. | ||
نویسنده در ابتدای مباحث، معمولاً به منابع مهمی که میتواند مورد استفاده قرار گیرد اشاره کرده است؛ بهعنوان مثال در رابطه با تأسیس دولت الموت توسط اسماعیلیه نزاریه به کتاب «[[جامع التواريخ]]» [[رشیدالدین فضلالله| | نویسنده در ابتدای مباحث، معمولاً به منابع مهمی که میتواند مورد استفاده قرار گیرد اشاره کرده است؛ بهعنوان مثال در رابطه با تأسیس دولت الموت توسط اسماعیلیه نزاریه به کتاب «[[جامع التواريخ]]» [[رشیدالدین فضلالله|فضلالله همدانی]] و «[[تاریخ جهانگشاى جوینى|تاریخ جهانگشا]]» [[جوینی، عطا ملک بن محمد|عطاملک جوینی]] اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص1060</ref>. | ||
این یک اشتباه رایج و مصطلح تاریخی است که بنا به برخی شباهتها، اخوانالصفا را اسماعیلی دانسته یا بر اساس آرای نهچندان علمی و آلوده مخالفانشان، اسماعیلی قلمداد نماییم. عبدالرحمن بدوی از جمله کسانی است که چنین ایدهای دارند. وی در این کتاب با فصلی تحت عنوان «الفوارق بين الإسماعيلية و بين إخوانالصفا في مسألة الإبداع» به بررسی تفاوتهای نظری اخوانالصفا و اسماعیلیه پرداخته است. بدوی بهدرستی تأکید میکند: درحالیکه اسماعیلیه هیچ اعتقادی به مسئله فیض ندارند، اخوانالصفا در «الرسائل»، بنیان اعتقادات خود را بر این قاعده نوافلاطونی بنیان نهادهاند؛ کما اینکه فارابی نیز در «آراء أهل المدينة الفاضلة»، نظریه فیض را پذیرفته بود. مبنای نظریه اخوان در این باب چنین است که علت بقای عقل، امداد حضرت باری تعالی بهواسطه فیضی است که بر آن افاضه میشود و نیز علت تمامیت و کمال عقل، استعداد قبول این فیض است. از دیدگاه اخوان، «نفس کلیه» نیز قوه روحانیهای است که بنا به فیض عقل، وجود مییابد. اخوان نخستین ظهور این فیض را جوهر بسیط روحانیهای (عقل فعال) میدانند که در نهایت کمال و فضیلت، نور محض و حامل جمیع صور اشیا است. بنا به نظر بدوی، اخوان هرگاه از ابداع سخن میگویند – بهعنوان مثال «أبدع الموجودات و اخترع المخلوقات» - منظورشان همین فیض است. | این یک اشتباه رایج و مصطلح تاریخی است که بنا به برخی شباهتها، اخوانالصفا را اسماعیلی دانسته یا بر اساس آرای نهچندان علمی و آلوده مخالفانشان، اسماعیلی قلمداد نماییم. عبدالرحمن بدوی از جمله کسانی است که چنین ایدهای دارند. وی در این کتاب با فصلی تحت عنوان «الفوارق بين الإسماعيلية و بين إخوانالصفا في مسألة الإبداع» به بررسی تفاوتهای نظری اخوانالصفا و اسماعیلیه پرداخته است. بدوی بهدرستی تأکید میکند: درحالیکه اسماعیلیه هیچ اعتقادی به مسئله فیض ندارند، اخوانالصفا در «الرسائل»، بنیان اعتقادات خود را بر این قاعده نوافلاطونی بنیان نهادهاند؛ کما اینکه فارابی نیز در «آراء أهل المدينة الفاضلة»، نظریه فیض را پذیرفته بود. مبنای نظریه اخوان در این باب چنین است که علت بقای عقل، امداد حضرت باری تعالی بهواسطه فیضی است که بر آن افاضه میشود و نیز علت تمامیت و کمال عقل، استعداد قبول این فیض است. از دیدگاه اخوان، «نفس کلیه» نیز قوه روحانیهای است که بنا به فیض عقل، وجود مییابد. اخوان نخستین ظهور این فیض را جوهر بسیط روحانیهای (عقل فعال) میدانند که در نهایت کمال و فضیلت، نور محض و حامل جمیع صور اشیا است. بنا به نظر بدوی، اخوان هرگاه از ابداع سخن میگویند – بهعنوان مثال «أبدع الموجودات و اخترع المخلوقات» - منظورشان همین فیض است. |
ویرایش