۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یت' به 'یت') |
جز (جایگزینی متن - 'یگ' به 'یگ') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
فصل اول کتاب به اقسام تعریف علوم اختصاص یافته است. نویسنده در این فصل به مباحث مقدماتی میپردازد. ایشان بعد از هدف از تعریف علوم، سه نوع از تعریف، یعنی تعریف بهواسطه موضوع، تعریف بهواسطه غایت و تعریف بر پایه اسلوب معرفت را توضیح میدهد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص9-14</ref>. | فصل اول کتاب به اقسام تعریف علوم اختصاص یافته است. نویسنده در این فصل به مباحث مقدماتی میپردازد. ایشان بعد از هدف از تعریف علوم، سه نوع از تعریف، یعنی تعریف بهواسطه موضوع، تعریف بهواسطه غایت و تعریف بر پایه اسلوب معرفت را توضیح میدهد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص9-14</ref>. | ||
نویسنده در فصل دوم و سوم به موضوع و تعریف علم کلام پرداخته است. ایشان درباره موضوع علم کلام | نویسنده در فصل دوم و سوم به موضوع و تعریف علم کلام پرداخته است. ایشان درباره موضوع علم کلام میگوید: اگر جهت جامع مسائل کلامی را در نظر بگیریم، موضوع علم کلام، ذات و صفات الهی است و اگر موضوعات مختلف مسائل کلامی را مورد توجه قرار دهیم، موضوع علم کلام، اوضاع شریعت و عقاید دینی است<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. | ||
او بعد از ذکر تعاریف متفاوت از علمایی چون [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]]، میر سید شریف، قاضی عضدالدین ایجی، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]]، [[لاهیجی، عبدالرزاق بن علی|لاهیجی]]، [[مطهری، مرتضی|شهید مطهری]] و... و نقص هرکدام از این تعاریف، تعریف خود را از علم کلام عرضه میکند و | او بعد از ذکر تعاریف متفاوت از علمایی چون [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]]، میر سید شریف، قاضی عضدالدین ایجی، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]]، [[لاهیجی، عبدالرزاق بن علی|لاهیجی]]، [[مطهری، مرتضی|شهید مطهری]] و... و نقص هرکدام از این تعاریف، تعریف خود را از علم کلام عرضه میکند و میگوید: علم کلام، علمی است که اصول و عقاید دینی را تبیین نموده و با استفاده از روشهای مختلف استدلال به اثبات آنها و پاسخگویی به شبهات و اعتراضات مخالفان میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>. | ||
فصل چهارم، درباره اهداف علم کلام و منزلت متکلمان است. نویسنده چهار فایده برای علم کلام ذکر میکند، سپس | فصل چهارم، درباره اهداف علم کلام و منزلت متکلمان است. نویسنده چهار فایده برای علم کلام ذکر میکند، سپس میگوید: متکلمان راستین، پرچمداران دفاع از مرزهای اعتقادی اسلام بوده و عهدهدار رسالت تبلیغی و ارشادی پیامبران هستند و این منصب، بار سنگینی از مسئولیت را بر دوش آنان میگذارد که هرگاه با تعهد لازم به انجام آن همت گمارند، پاداشی عظیم را از جانب خداوند بزرگ دریافت خواهند نمود<ref>ر.ک: همان، ص52-53</ref>. | ||
او روایاتی را که در مذمت متکلمین آمده، ناظر به کلام جدلی میداند و | او روایاتی را که در مذمت متکلمین آمده، ناظر به کلام جدلی میداند و میگوید: گروهی ناآزموده و فاقد صلاحیت کافی که خود را متکلم دانسته، به خود اجازه میدادند که در همه زمینهها به تفکر و مناظره بپردازند و این روش نادرستی بود که از آن در منابع روایی نهی شده است<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>. | ||
تاریخ پیدایش اصطلاح کلام، دلیل نامگذاری علم عقاید به علم کلام، علم اصول دین، فقه اکبر و توحید و صفات، از مباحث فصل پنجم کتاب است<ref>ر.ک: همان، ص63-73</ref>. | تاریخ پیدایش اصطلاح کلام، دلیل نامگذاری علم عقاید به علم کلام، علم اصول دین، فقه اکبر و توحید و صفات، از مباحث فصل پنجم کتاب است<ref>ر.ک: همان، ص63-73</ref>. | ||
فصل ششم درباره رابطه علم کلام با علوم دیگر، همچون منطق، معرفتشناسی، فلسفه اولی، فقه، اصول فقه، تفسیر، اخلاق و علوم تجربی است. ایشان در پایان به قلمرو علم کلام اشاره میکند و | فصل ششم درباره رابطه علم کلام با علوم دیگر، همچون منطق، معرفتشناسی، فلسفه اولی، فقه، اصول فقه، تفسیر، اخلاق و علوم تجربی است. ایشان در پایان به قلمرو علم کلام اشاره میکند و میگوید: علم کلام، قلمروی گستردهتر از بحث پیرامون آنچه بهعنوان اصول دین یا اصول عقاید از آن یاد میشود، دارد؛ زیرا متکلم علاوه بر رسالت تبیین و اثبات اصول عقاید و دفاع از آنها، رسالت پاسخگویی به هرگونه سؤال یا اشکالی که در رابطه با مجموعه تعالیم و احکام دینی مطرح میشود را نیز برعهده دارد؛ بنابراین، علم کلام، هم رسالت دفاع از اصول دین را دارد و هم رسالت دفاع از فروع دین را<ref>ر.ک: همان، ص95</ref>. | ||
کاربرد استدلال در مباحث کلامی، عنوان فصل هفتم کتاب است. نویسنده بعد از ذکر صناعات پنجگانه، مواد و صور استدلال، | کاربرد استدلال در مباحث کلامی، عنوان فصل هفتم کتاب است. نویسنده بعد از ذکر صناعات پنجگانه، مواد و صور استدلال، میگوید: روش استدلال در کلام، متنوع و مختلف بوده و چه از نظر صورت و چه از نظر ماده، منحصر در روش خاصی نیست<ref>ر.ک: همان، ص110</ref>. | ||
فصل هشتم به شباهات و تفاوتهای دو علم کلام و فلسفه اختصاص یافته است. | فصل هشتم به شباهات و تفاوتهای دو علم کلام و فلسفه اختصاص یافته است. | ||
درباره تفاوتهای این دو علم میتوان گفت: در هیچیک از دو نظام فلسفی (اشراق و مشاء)، به مشهورات و مسلمات استناد نمیشود و نیز از روشهای ظنی استدلال، مانند تمثیل و استقرا استفاده | درباره تفاوتهای این دو علم میتوان گفت: در هیچیک از دو نظام فلسفی (اشراق و مشاء)، به مشهورات و مسلمات استناد نمیشود و نیز از روشهای ظنی استدلال، مانند تمثیل و استقرا استفاده نمیگردد، بلکه دلایل فلسفی از نظر ماده و صورت، برهانی و یقینی باید باشند، ولی رعایت این شرط در دلایل کلامی بهعنوان یک اصل کلی لازم نیست؛ آری آنجا که متکلم در مقام کسب معرفت تفصیلی و تحقیقی پیرامون عقاید دینی است، رعایت شرط مزبور برای او لازم میباشد، ولی در جبهه نبرد کلامی با حریف در استفاده از شیوههای مختلف استدلال آزاد است<ref>ر.ک: همان، ص125</ref>. | ||
در فصل نهم، به سیر تاریخی پیدایش علم کلام و ظهور فرقههای گوناگون، اشاره شده، سپس در باب علل ظهور این علم مطالبی بیان گردیده است. | در فصل نهم، به سیر تاریخی پیدایش علم کلام و ظهور فرقههای گوناگون، اشاره شده، سپس در باب علل ظهور این علم مطالبی بیان گردیده است. | ||
بحثهای کلامی در شکلهای مختلف تعلیم، مناظره و پرسش و پاسخ، در دوره پس از رحلت پیامبر(ص) نیز تا شهادت [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] ادامه داشت، ولی از مذاهب کلامی خبری نبود؛ زیرا موقعیت ممتاز [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] سبب شده بود که وی بهعنوان مرجع رسمی پاسخگویی به سؤالات علمی و دینی شناخته شود و هیچ رأی و نظری مخالف با رأی او پذیرفته نگردد<ref>ر.ک: همان، ص138</ref> و بعد از آن حضرت مباحث کلامی تا نیمه اول قرن اول هجری بهصورت شفاهی و گفتاری انجام | بحثهای کلامی در شکلهای مختلف تعلیم، مناظره و پرسش و پاسخ، در دوره پس از رحلت پیامبر(ص) نیز تا شهادت [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] ادامه داشت، ولی از مذاهب کلامی خبری نبود؛ زیرا موقعیت ممتاز [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] سبب شده بود که وی بهعنوان مرجع رسمی پاسخگویی به سؤالات علمی و دینی شناخته شود و هیچ رأی و نظری مخالف با رأی او پذیرفته نگردد<ref>ر.ک: همان، ص138</ref> و بعد از آن حضرت مباحث کلامی تا نیمه اول قرن اول هجری بهصورت شفاهی و گفتاری انجام میگرفت، سپس وارد مرحله جدیدی شد که روش تدوین و نوشتار جایگزین مباحث شفاهی شد. در مرحله اول (تا نیمه قرن اول هجری)، «خوارج» تنها فرقه کلامی بود که در این زمان پدید آمد. آنها اندیشه مشرک و کافر بودن مرتکب کبیره را مطرح نمودند. در مرحله بعدی، نخستین فرقه کلامی که در این مرحله به وجود آمد، فرقه «قدریه» بود. پیشتاز این تفکر معبد جهنی (متوفی 80ق) است. آنان به انگیزه دفاع از اصل عدل خداوند و اثبات اختیار انسان، اراده و قدر پیشین الهی را در مورد افعال اختیاری انکار نمودند<ref>ر.ک: همان، ص138-139</ref>. | ||
پس از این دو فرقه، فرقه کلامی دیگری به نام «مرجئه» به وجود آمدند و در اوایل قرن دوم هجری، مذهب کلامی «معتزله»، توسط واصل بن عطاء (متوفی 131ق) پدید آمد<ref>ر.ک: همان، ص140</ref>. | پس از این دو فرقه، فرقه کلامی دیگری به نام «مرجئه» به وجود آمدند و در اوایل قرن دوم هجری، مذهب کلامی «معتزله»، توسط واصل بن عطاء (متوفی 131ق) پدید آمد<ref>ر.ک: همان، ص140</ref>. |
ویرایش