۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') |
جز (جایگزینی متن - 'ین' به 'ین') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
در فصل چهارم، وصف نسخ دیوان ظهیر و کیفیت گردآوری اشعار وی مطرح شده است. نخستین کسی که درصدد جمع و تدوین دیوان ظهیر برآمده، بنابر قول [[مستوفی، حمدالله|حمدالله مستوفی]]، شمسالدین کاشی متوفی به سال 602ق است و ظاهراً مقدمه منثوری که در پارهای از نسخ خطی قدیم موجود است و در دیوان حاضر نیز مشهود میافتد از وی است. ولی از پارهای از اشعار [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر]] برمیآید که قصاید وی بیش از اینها بوده و ظاهراً شمس کاشی به گردآوردن همه اشعار وی توفیق نیافته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص370-369</ref>. | در فصل چهارم، وصف نسخ دیوان ظهیر و کیفیت گردآوری اشعار وی مطرح شده است. نخستین کسی که درصدد جمع و تدوین دیوان ظهیر برآمده، بنابر قول [[مستوفی، حمدالله|حمدالله مستوفی]]، شمسالدین کاشی متوفی به سال 602ق است و ظاهراً مقدمه منثوری که در پارهای از نسخ خطی قدیم موجود است و در دیوان حاضر نیز مشهود میافتد از وی است. ولی از پارهای از اشعار [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر]] برمیآید که قصاید وی بیش از اینها بوده و ظاهراً شمس کاشی به گردآوردن همه اشعار وی توفیق نیافته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص370-369</ref>. | ||
در این فصل همچنین شش نسخ دیوان [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر]] که در این تصحیح مورد استفاده قرار گرفته معرفی شده است. همچنین هشت نسخه دیگر نیز معرفی شده که در موارد اشکال به آنها رجوع شده است. در این تصحیح نسخه اسعد افندی که قدیمیترین نسخه موجود از دیوان ظهیر است (جز در مواردی که صریحاً غلط | در این فصل همچنین شش نسخ دیوان [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر]] که در این تصحیح مورد استفاده قرار گرفته معرفی شده است. همچنین هشت نسخه دیگر نیز معرفی شده که در موارد اشکال به آنها رجوع شده است. در این تصحیح نسخه اسعد افندی که قدیمیترین نسخه موجود از دیوان ظهیر است (جز در مواردی که صریحاً غلط مینمود) نسخه اساس و معتمد قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص 375-370</ref>. | ||
در فصل پنجم کتاب، مصحح فرهنگی از لغات و کنایات و تعبیرات کتاب تدوین کرده است و برای هر مورد شاهد یا شواهد و امثله کافی و وافی به مقصود از کتب معتمد آورده است تا کار خواننده را آسان کند و او را از تورق کتاب لغت یا مراجعه به کتب مرجع | در فصل پنجم کتاب، مصحح فرهنگی از لغات و کنایات و تعبیرات کتاب تدوین کرده است و برای هر مورد شاهد یا شواهد و امثله کافی و وافی به مقصود از کتب معتمد آورده است تا کار خواننده را آسان کند و او را از تورق کتاب لغت یا مراجعه به کتب مرجع بینیاز سازد <ref>ر.ک: هنر، علیمحمد، ص26</ref>. | ||
اما مصحح مرحوم، به این هم قانع نشده است و در فصل ششم که بدان (حواشی و تعلیقات و شرح پارهای از مشکلات اشعار) نام داده است؛ به شرح و توضیح پارهای از اعلام و امثال و کنایات و مواردی پرداخته است که شاید، نبود آنها خواننده دقیقالنظر و کنجکاو را از فهم بعض اشعار باز میداشت. در همهجا میبینیم از مآخذ و مراجع دست اول و معتبر استفاده شده است و مصحح بیآنکه ادعای استقراء تام داشته باشد، در هر مورد کوشیده است با سود جستن از مآخذ مورد وثوق و با اعتبار به توضیح و شرح مطلب بپردازد و یاریگر خواننده، در فهم کردن مطلب باشد؛ بیآنکه از در «تفاضل» وارد شود و با انباشتن و سیاه کردن صفحات بسیار، برای هر نکته جزئی پیشپاافتاده و همهکسفهم، خواننده را دچار حیرت و سرگردانی سازد<ref>ر.ک: همان</ref>. | اما مصحح مرحوم، به این هم قانع نشده است و در فصل ششم که بدان (حواشی و تعلیقات و شرح پارهای از مشکلات اشعار) نام داده است؛ به شرح و توضیح پارهای از اعلام و امثال و کنایات و مواردی پرداخته است که شاید، نبود آنها خواننده دقیقالنظر و کنجکاو را از فهم بعض اشعار باز میداشت. در همهجا میبینیم از مآخذ و مراجع دست اول و معتبر استفاده شده است و مصحح بیآنکه ادعای استقراء تام داشته باشد، در هر مورد کوشیده است با سود جستن از مآخذ مورد وثوق و با اعتبار به توضیح و شرح مطلب بپردازد و یاریگر خواننده، در فهم کردن مطلب باشد؛ بیآنکه از در «تفاضل» وارد شود و با انباشتن و سیاه کردن صفحات بسیار، برای هر نکته جزئی پیشپاافتاده و همهکسفهم، خواننده را دچار حیرت و سرگردانی سازد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
استشهاد نویسندگان و مؤلفان کتابهایی از قبیل مرزبان نامه، المعجم في معايير أشعار العجم، سلجوق نامه بن بی بی، [[نفثة المصدور]]، [[تاریخنامه هرات|تاریخ نامه هرات]] (بیش از دیگران)، [[تاریخ جهانگشاى جوینى|جهانگشای جوینی]]، [[روضات الجنات في أوصاف مدينة هرات|روضات الجنات]]، تاریخ وصاف، [[تاریخ گزیده]]، انوار سهیلی، تاریخ معجم، [[أشعة اللمعات (شرح لمعات)|أشعة اللمعات]]، [[تاریخ طبرستان (آشتيانی)|تاریخ طبرستان]] و… به شعر [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر]]، حاکی از ارزش و اهمیت این اشعار است و توجه اهلقلم از هر دسته به آن است<ref>ر.ک: هنر، علیمحمد، ص30</ref>. | استشهاد نویسندگان و مؤلفان کتابهایی از قبیل مرزبان نامه، المعجم في معايير أشعار العجم، سلجوق نامه بن بی بی، [[نفثة المصدور]]، [[تاریخنامه هرات|تاریخ نامه هرات]] (بیش از دیگران)، [[تاریخ جهانگشاى جوینى|جهانگشای جوینی]]، [[روضات الجنات في أوصاف مدينة هرات|روضات الجنات]]، تاریخ وصاف، [[تاریخ گزیده]]، انوار سهیلی، تاریخ معجم، [[أشعة اللمعات (شرح لمعات)|أشعة اللمعات]]، [[تاریخ طبرستان (آشتيانی)|تاریخ طبرستان]] و… به شعر [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر]]، حاکی از ارزش و اهمیت این اشعار است و توجه اهلقلم از هر دسته به آن است<ref>ر.ک: هنر، علیمحمد، ص30</ref>. | ||
شعر [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر فاریابی]]، شعری روان و با انسجام است و قصاید او معمولاً با تغزل شروع میشود؛ تغزلی که از الفاظ خوشآهنگ به وجود آمده است. سپس با «تخلص» استادانه به ستایش ممدوح میپردازد و در پایان با «شریطه»ای روان و خاصپسند و عامفهم، وی را دعا میکند. گاهی قصیده بدون داشتن «تشبیب» و «نسیب» با پند و اندرز و تنبیه شروع میشود. گاه نیز، قصیده، نه با تشبیب شروع میشود و نه با پند و عبرت، بلکه شاعر که از ناکامی خود نسبت به دیگر قصیدهسرایان مدحگستر در به دست آوردن مالومنال، دچار دردمندی و رنجوری شده، به شکایت و شکوه میپردازد. چون به عیان میبیند با آنکه از نظر علم و اطلاع و قدرت شاعرانه و ستایشگری، از دیگران پای کمی ندارد، مزدش -مزد مداحیهای مبالغهآمیز و گزافهمانندش- کمتر از آنهاست و آنجا هم که بهحق منتظر نواخت و انعام است، | شعر [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر فاریابی]]، شعری روان و با انسجام است و قصاید او معمولاً با تغزل شروع میشود؛ تغزلی که از الفاظ خوشآهنگ به وجود آمده است. سپس با «تخلص» استادانه به ستایش ممدوح میپردازد و در پایان با «شریطه»ای روان و خاصپسند و عامفهم، وی را دعا میکند. گاهی قصیده بدون داشتن «تشبیب» و «نسیب» با پند و اندرز و تنبیه شروع میشود. گاه نیز، قصیده، نه با تشبیب شروع میشود و نه با پند و عبرت، بلکه شاعر که از ناکامی خود نسبت به دیگر قصیدهسرایان مدحگستر در به دست آوردن مالومنال، دچار دردمندی و رنجوری شده، به شکایت و شکوه میپردازد. چون به عیان میبیند با آنکه از نظر علم و اطلاع و قدرت شاعرانه و ستایشگری، از دیگران پای کمی ندارد، مزدش -مزد مداحیهای مبالغهآمیز و گزافهمانندش- کمتر از آنهاست و آنجا هم که بهحق منتظر نواخت و انعام است، بینصیب میماند و کیسه دیگران پر میشود<ref>ر.ک: همان، ص31-30</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش