۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یس' به 'یس') |
جز (جایگزینی متن - 'یت' به 'یت') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
چون فهم مطالب کتاب، مبتنی بر درک برخی اصطلاحات فلسفی و منطقی بوده، قبل از بیان مباحث اصلی و تقریرات برهان صدیقین، نویسنده در بخشی مقدماتی، به تبیین اصطلاحات منطقی و بیان و استدلال گزارههایش اختصاص داده تا کتاب برای کسانی که آشنایی کافی با این اصطلاحات ندارند هم قابل استفاده باشد.<ref>ر.ک: همان، ص50-51</ref> | چون فهم مطالب کتاب، مبتنی بر درک برخی اصطلاحات فلسفی و منطقی بوده، قبل از بیان مباحث اصلی و تقریرات برهان صدیقین، نویسنده در بخشی مقدماتی، به تبیین اصطلاحات منطقی و بیان و استدلال گزارههایش اختصاص داده تا کتاب برای کسانی که آشنایی کافی با این اصطلاحات ندارند هم قابل استفاده باشد.<ref>ر.ک: همان، ص50-51</ref> | ||
ادله اثبات وجود خدا را | ادله اثبات وجود خدا را میتوان به چند دسته تقسیم نمود؛ زیرا آنچه واسطه اثبات و سرمایه اولیه برای اذعان به وجود خدا است و با بحث پیرامون آن میتوان هستی خدا را ثابت کرد از دو احتمال بیرون نیست، یا این واسطه حقیقتی است وجودی و یا حقیقتی است عدمی، اگر حقیقتی وجودی باشد، چنین حقیقتی یا با ذات خداوند اتحاد مصداقی دارد یا مصداقاً مغایر با ذات او است و اگر مغایر با ذات خداوند باشد یا او به وجود خارجی موجود است یا به وجود ذهنی؛ بنابراین ادله اثبات واجب عبارتند از: | ||
ادلهای که واسطه اثبات، حقیقتی عدمی است، مثل براهینی که | ادلهای که واسطه اثبات، حقیقتی عدمی است، مثل براهینی که میتوانند بر محور نقیض واجبالوجود شکل گیرند، این برهانها را میتوان با عنوان براهین عدمی نامگذاری کرد... | ||
ادلهای که واسطه اثبات، حقیقتی است موجود به وجود خارجی و بیگانه با ذات خداوند، مثل برهان حرکت. | ادلهای که واسطه اثبات، حقیقتی است موجود به وجود خارجی و بیگانه با ذات خداوند، مثل برهان حرکت. | ||
ادلهای که واسطه اثبات، حقیقتی است موجود به وجود ذهنی و بیگانه با ذات خداوند مثل برهان وجودی آنسلم. | ادلهای که واسطه اثبات، حقیقتی است موجود به وجود ذهنی و بیگانه با ذات خداوند مثل برهان وجودی آنسلم. | ||
ادلهای که واسطه اثبات حقیقتی است متحد المصداق با ذات خداوند که از آنها با عنوان «برهانهای صدیقین» یاد میکنند، این برهانها هم دو دسته اصلی دارند، یکی برهانهایی که آشکارا به مساوقت وجود با وجود ذاتی و بالتبع با وحدت شخصی وجود منتهی میشوند و دیگر برهانهایی که آشکارا و با وضوح به چنین نتیجهای منتهی نمیشوند<ref>مقدمه ویراست اول، ص52-53</ref> نویسنده در این کتاب، دسته دوم را برهانهای فلسفی صدیقین و دسته اول را برهانهای عرفانی صدیقین مینامد.<ref>ر.ک: همان، ص53</ref> | ادلهای که واسطه اثبات حقیقتی است متحد المصداق با ذات خداوند که از آنها با عنوان «برهانهای صدیقین» یاد میکنند، این برهانها هم دو دسته اصلی دارند، یکی برهانهایی که آشکارا به مساوقت وجود با وجود ذاتی و بالتبع با وحدت شخصی وجود منتهی میشوند و دیگر برهانهایی که آشکارا و با وضوح به چنین نتیجهای منتهی نمیشوند<ref>مقدمه ویراست اول، ص52-53</ref> نویسنده در این کتاب، دسته دوم را برهانهای فلسفی صدیقین و دسته اول را برهانهای عرفانی صدیقین مینامد.<ref>ر.ک: همان، ص53</ref> | ||
«برهانهای صدیقین یکی از ابتکارات فیلسوفان و عرفای مسلمان است که با الهام از قرآن و روایات منقول از پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) به آن دست یافتهاند. آیاتی نظیر ''' «أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»''' (فصلت: 53)؛ آیا کافی نیست که پروردگارت [با ظاهر کردن حقایق و دلایل] بر همهچیز گواه است [که تنها او آفریننده و بینیاز است و غیر او مخلوق و ازهرجهت نیازمند به اوست.]؛ و روایاتی نظیر «یا من دل علی ذاته بذاته» منبع الهام نیرومندی بودهاند که بر مبنای آن عارفان و فیلسوفان اسلامی متوجه این نکته شوند که | «برهانهای صدیقین یکی از ابتکارات فیلسوفان و عرفای مسلمان است که با الهام از قرآن و روایات منقول از پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) به آن دست یافتهاند. آیاتی نظیر ''' «أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»''' (فصلت: 53)؛ آیا کافی نیست که پروردگارت [با ظاهر کردن حقایق و دلایل] بر همهچیز گواه است [که تنها او آفریننده و بینیاز است و غیر او مخلوق و ازهرجهت نیازمند به اوست.]؛ و روایاتی نظیر «یا من دل علی ذاته بذاته» منبع الهام نیرومندی بودهاند که بر مبنای آن عارفان و فیلسوفان اسلامی متوجه این نکته شوند که میتوان برهانهایی بر هستی خداوند اقامه کرد که واسطه اثبات، نه واقعیتی بیگانه با خداوند، بلکه عین او است. پیگیری تاریخچه این بحث نشان میدهد که برای اولین بار فارابی به این نکته توجه نموده است»<ref>همان، ص51</ref> | ||
گام دوم را [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] برداشت و سعی کرد در الاشارات و التنبیهات، اینگونه برهانی را ارائه کند که البته مورد نقد [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] واقع شد. گامهای بعدی را عرفا، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] و [[محقق سبزواری، محمدباقر|محقق سبزواری]] برداشتند و این امر را تحکیم کرده و به ثمر رساندند و در گام بعدی، فیلسوفان دوره اخیر به غنای علمی این براهین افزودند و آن را در تقریرات متفاوتی ارائه کردند تا جایی که میرزا مهدی آشتیانی 19 تقریر از آن را بر اساس مبانی گوناگون و مشربهای فلسفی متنوع، ارائه کرد.<ref>ر.ک: همان، ص51-52</ref> | گام دوم را [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] برداشت و سعی کرد در الاشارات و التنبیهات، اینگونه برهانی را ارائه کند که البته مورد نقد [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] واقع شد. گامهای بعدی را عرفا، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] و [[محقق سبزواری، محمدباقر|محقق سبزواری]] برداشتند و این امر را تحکیم کرده و به ثمر رساندند و در گام بعدی، فیلسوفان دوره اخیر به غنای علمی این براهین افزودند و آن را در تقریرات متفاوتی ارائه کردند تا جایی که میرزا مهدی آشتیانی 19 تقریر از آن را بر اساس مبانی گوناگون و مشربهای فلسفی متنوع، ارائه کرد.<ref>ر.ک: همان، ص51-52</ref> | ||
ویرایش