۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یا' به 'یا') |
جز (جایگزینی متن - 'میس' به 'میس') |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
# عدم آگاهی از زبان مخاطب با منابع اندیشه اسلامی. | # عدم آگاهی از زبان مخاطب با منابع اندیشه اسلامی. | ||
چنین بود که از منطق مختص به اسلام پرده برداشته نشد؛ بهویژه آنکه حکومت اسلامی زمینه ترجمه کتب فلسفی را در سده دوم هجری گسترش داد و در آن هنگام منطق ارسطویی – برای مثال – بدون هیچ تحقیقی به اندیشه اسلامی راه یافت؛ بهعلاوه آنکه به دلیل فرارسیدن هنگامه سستی و کوتاهی هیچگونه اقدامی درزمینه پژوهش و بلورینه کردن منطق اسلامی در منابع فکری آن صورت نپذیرفت. نگارنده سپس ویژگیهای منطق اسلامی را مشخص | چنین بود که از منطق مختص به اسلام پرده برداشته نشد؛ بهویژه آنکه حکومت اسلامی زمینه ترجمه کتب فلسفی را در سده دوم هجری گسترش داد و در آن هنگام منطق ارسطویی – برای مثال – بدون هیچ تحقیقی به اندیشه اسلامی راه یافت؛ بهعلاوه آنکه به دلیل فرارسیدن هنگامه سستی و کوتاهی هیچگونه اقدامی درزمینه پژوهش و بلورینه کردن منطق اسلامی در منابع فکری آن صورت نپذیرفت. نگارنده سپس ویژگیهای منطق اسلامی را مشخص میسازد<ref>ر.ک: همان، ص14-15</ref>. | ||
نگارنده، سپس درباره عقل بهعنوان محوری مهم در میان محورهای منطق اسلامی سخن میگوید و این بخش را با تأکید بر برخی کاوشها درباره عقل، همچون تفاوت آن با نفس و روح آغاز میکند. نویسنده، عقل را با تکیه بر معنای این واژه تعریف میکند که از ماده «عَقَلَهُ» گرفته شده و این واژه به معنای آن است که بندش را بست تا از فرار او جلوگیری کند. این عقل را جز با عقل نمیتوان شناخت؛ زیرا آدمی همهچیز را با عقل میشناسد. پس آیا این امکان برای او خواهد بود که برای شناخت خود عقل در پی یافتن چیزی فراتر از آن برآید؟! | نگارنده، سپس درباره عقل بهعنوان محوری مهم در میان محورهای منطق اسلامی سخن میگوید و این بخش را با تأکید بر برخی کاوشها درباره عقل، همچون تفاوت آن با نفس و روح آغاز میکند. نویسنده، عقل را با تکیه بر معنای این واژه تعریف میکند که از ماده «عَقَلَهُ» گرفته شده و این واژه به معنای آن است که بندش را بست تا از فرار او جلوگیری کند. این عقل را جز با عقل نمیتوان شناخت؛ زیرا آدمی همهچیز را با عقل میشناسد. پس آیا این امکان برای او خواهد بود که برای شناخت خود عقل در پی یافتن چیزی فراتر از آن برآید؟! | ||
ایشان تأکید میکنند که اعتماد، کلید عقل است؛ زیرا احساس ضعف، ایمان به خود و تواناییهای او را در مرزبندی فشارها از وی | ایشان تأکید میکنند که اعتماد، کلید عقل است؛ زیرا احساس ضعف، ایمان به خود و تواناییهای او را در مرزبندی فشارها از وی میستاند. این اعتماد را میتوان با توکل بر خداوند عز و جل به دست آورد. برای تأکید این مفهوم، در هنگام بحث روایات و شواهد گوناگونی بیانشده است. | ||
[[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] سپس درباره شیوه اسلام در دوری از خطا بحث میکنند و میگویند: دو نیروی عقل و جهل با نفس بشری در چالش هستند و به سبب همین چالش، ریشههایی نفسانی در کار است که آدمی را بهسوی خطا سوق میدهد. ریشههایی چون حب و دوستی، عدم اعتماد و شتابزدهگی و شتابکاری<ref>ر.ک: همان، ص15-17</ref>. | [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] سپس درباره شیوه اسلام در دوری از خطا بحث میکنند و میگویند: دو نیروی عقل و جهل با نفس بشری در چالش هستند و به سبب همین چالش، ریشههایی نفسانی در کار است که آدمی را بهسوی خطا سوق میدهد. ریشههایی چون حب و دوستی، عدم اعتماد و شتابزدهگی و شتابکاری<ref>ر.ک: همان، ص15-17</ref>. | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
نویسنده سپس به بحث پیرامون ابزاری میپردازد که میتوان با آن به پژوهش تاریخی پرداخت. این ابزار عبارتند از اسناد تاریخی بهعنوان تنها راه علمی برای پژوهش تا از این طریق هرگونه غش و تقلبی در آن دانسته شود و درستی رویدادهای رسیده، ضمانت گردد. ایشان شیوههای پرده برداشتن از تحریف موجود در پارهای روایات اسلامی را بهعنوان نمونه ذکر و تأکید میکند که ناگزیر باید به نقد درون نص پرداخت تا میزان همسویی آن با اصول کلی شریعت معلوم گردد و آنگاه به نقد خارجی نص میپردازد که به شناخت راویان و پژوهش علم رجال اختصاص دارد. | نویسنده سپس به بحث پیرامون ابزاری میپردازد که میتوان با آن به پژوهش تاریخی پرداخت. این ابزار عبارتند از اسناد تاریخی بهعنوان تنها راه علمی برای پژوهش تا از این طریق هرگونه غش و تقلبی در آن دانسته شود و درستی رویدادهای رسیده، ضمانت گردد. ایشان شیوههای پرده برداشتن از تحریف موجود در پارهای روایات اسلامی را بهعنوان نمونه ذکر و تأکید میکند که ناگزیر باید به نقد درون نص پرداخت تا میزان همسویی آن با اصول کلی شریعت معلوم گردد و آنگاه به نقد خارجی نص میپردازد که به شناخت راویان و پژوهش علم رجال اختصاص دارد. | ||
نویسنده، این بخش را با سخن از فلسفه تاریخ و آراء رسیده پیرامون آن به پایان میبرد؛ آرایی همچون حتمیت تاریخ که ملتها و جوامع را مقهور یک سیکل مشخص زندگی میگرداند. ایشان تأکید میکند که این حتمیت با رقابتطلبی و نوآوری انسان که او را در مسیر مخالف سنتهای تاریخی قرار میدهد، ناهمگون است و از همین روی آزادی انسان است که تاریخ را | نویسنده، این بخش را با سخن از فلسفه تاریخ و آراء رسیده پیرامون آن به پایان میبرد؛ آرایی همچون حتمیت تاریخ که ملتها و جوامع را مقهور یک سیکل مشخص زندگی میگرداند. ایشان تأکید میکند که این حتمیت با رقابتطلبی و نوآوری انسان که او را در مسیر مخالف سنتهای تاریخی قرار میدهد، ناهمگون است و از همین روی آزادی انسان است که تاریخ را میسازد و استواری و پایداری انسان بر همه تأثیرات دیگر برتری دارد<ref>ر.ک: همان، ص20-21</ref>. | ||
[[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] کتاب منطق اسلامی را با بحثی گسترده پیرامون شیوههای قیاس و استدلال به پایان میبرد. | [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] کتاب منطق اسلامی را با بحثی گسترده پیرامون شیوههای قیاس و استدلال به پایان میبرد. |
ویرایش