پرش به محتوا

الصواعق الإلهية في الرد علی الوهابية (نجدی): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ه' به 'ه‌ه'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ه' به 'ه‌ه')
خط ۹: خط ۹:
| زبان =عربی
| زبان =عربی
| کد کنگره =‏‏BP‎‏ ‎‏207‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏3‎‏ص‎‏9‎‏  
| کد کنگره =‏‏BP‎‏ ‎‏207‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏3‎‏ص‎‏9‎‏  
| موضوع =وهابيه - دفاعيه‎ها و رديه‎ها
| موضوع =وهابيه - دفاعيه‌ها و رديه‌ها


| ناشر =دار الهداية
| ناشر =دار الهداية
خط ۳۲: خط ۳۲:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
در سال 1160‎ق، محمد‎ بن ‎عبدالوهاب با محمد بن ‎سعود، رئیس درعیه، به توافق رسید که به خیال خویش بار دیگر توحید را به مسلمانان بیاموزند. این توافق سرآغاز فتواهای تکفیری محمد بن‎ عبدالوهاب و قتل و غارت مسلمانان به ‎دست‎ آل‎سعود بود. این جنایات باعث بحث‎های فراوانی در میان مردم و عالمان منطقه شد. برخی از طرف‎داران محمد بن ‎عبدالوهاب از برادر ایشان، یعنی سلیمان بن ‎عبدالوهاب (متوفی 1208ق) که قاضی شهر حریملاء بود، درباره‎ فتاوای‎ برادرش محمد بن‎ عبدالوهاب سؤال می‌کردند. [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان بن‎ عبدالوهاب]]‎، در سال 1167ق، در جواب یکی از سؤال‎کنندگان، به نقد افکار برادرش پرداخت و کتابی پرمحتوا و علمی در نقد فتاوای تکفیری برادرش محمد بن‎ عبدالوهاب‎ تحریر‎ کرد که یکی از بهترین آثار ردیه بر آرا و افکار وهابیت است. این کتاب با عناوین مختلفی در تذکره‎ها آمده است. گویا اسم اول آن «فصل الخطاب في الرد‎ علی‎ محمد بن ‎عبدالوهاب» بوده که به‌اشتباه، بعضی خیال کرده‌اند کتاب‎ دیگری‎ از [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان بن‎ عبدالوهاب]] در نقد‎ وهابیت‎ است‎. اولین ناشران آن در هند نام آن را به «الصواعق الإلهية في الرّد علی الوهابية» تغییر داده‌اند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/184 ر.ک: فرمانیان، مهدی، ص185-184]</ref>‎.
در سال 1160‎ق، محمد‎ بن ‎عبدالوهاب با محمد بن ‎سعود، رئیس درعیه، به توافق رسید که به خیال خویش بار دیگر توحید را به مسلمانان بیاموزند. این توافق سرآغاز فتواهای تکفیری محمد بن‎ عبدالوهاب و قتل و غارت مسلمانان به ‎دست‎ آل‎سعود بود. این جنایات باعث بحث‎های فراوانی در میان مردم و عالمان منطقه شد. برخی از طرف‎داران محمد بن ‎عبدالوهاب از برادر ایشان، یعنی سلیمان بن ‎عبدالوهاب (متوفی 1208ق) که قاضی شهر حریملاء بود، درباره‎ فتاوای‎ برادرش محمد بن‎ عبدالوهاب سؤال می‌کردند. [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان بن‎ عبدالوهاب]]‎، در سال 1167ق، در جواب یکی از سؤال‎کنندگان، به نقد افکار برادرش پرداخت و کتابی پرمحتوا و علمی در نقد فتاوای تکفیری برادرش محمد بن‎ عبدالوهاب‎ تحریر‎ کرد که یکی از بهترین آثار ردیه بر آرا و افکار وهابیت است. این کتاب با عناوین مختلفی در تذکره‌ها آمده است. گویا اسم اول آن «فصل الخطاب في الرد‎ علی‎ محمد بن ‎عبدالوهاب» بوده که به‌اشتباه، بعضی خیال کرده‌اند کتاب‎ دیگری‎ از [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان بن‎ عبدالوهاب]] در نقد‎ وهابیت‎ است‎. اولین ناشران آن در هند نام آن را به «الصواعق الإلهية في الرّد علی الوهابية» تغییر داده‌اند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/184 ر.ک: فرمانیان، مهدی، ص185-184]</ref>‎.


[[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان بن ‎عبدالوهاب]]‎ در‎ مقدمه کتاب این نکته را خاطر‎‎نشان می‌سازد که کسی‎ می‎تواند‎ امام مردم شود و فتوا دهد‎ که‎ جامع شرایط اجتهاد باشد؛ یعنی عالم به کتاب خدا و سنّت رسول خدا باشد‎، ناسخ‎ و منسوخ و متقدم و متأخر احکام را‎ بداند‎ و روایت‎ صحیح از ضعیف‎، مرسل‎ از مسند و متصل از‎ منقطع‎ را تمیز دهد. سلیمان بن‎ عبدالوهاب به‎صورت غیر مستقیم به برادرش می‌گوید: بااینکه او‎ شرایط‎ اجتهاد را ندارد، چرا برای امت‎ فتوا‎ می‎دهد‎ و مردم‎ را‎ به زحمت می‌اندازد‎. وی‎ در ادامه تصریح می‌کند که برادرش مجتهد نیست و به این نکته ظریف اشاره می‌کند که: «امروزه‎ مردم‎ گرفتار‎ کسانی شده‌اند که خود را به کتاب‎ و سنّت‎ منتسب‎ می‌کنند‎ و می‌گویند‎ گفتار‎ خود را از آن دو گرفته‌ایم‎... اینان گفتار خود را به اهل علم عرضه نمی‌کنند و هرکس هم با فهم آنان مخالفت کرد، او را تکفیر می‌کنند‎. این در حالی است که به خدا سوگند این افراد یک‎دهم شرایط اجتهاد را هم ندارند. این فردی که یک‎دهم اجتهاد را ندارد، برای هیچ‎یک از افراد امت ارزشی قائل‎ نیست‎ و همه را جاهل یا کافر می‎داند. خدایا، گمراه را هدایت کن و او را به جاده حق بازگردان»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/186 ر.ک: همان، ص‎186]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38711/1/15 مقدمه، ص15]</ref>‎.
[[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان بن ‎عبدالوهاب]]‎ در‎ مقدمه کتاب این نکته را خاطر‎‎نشان می‌سازد که کسی‎ می‎تواند‎ امام مردم شود و فتوا دهد‎ که‎ جامع شرایط اجتهاد باشد؛ یعنی عالم به کتاب خدا و سنّت رسول خدا باشد‎، ناسخ‎ و منسوخ و متقدم و متأخر احکام را‎ بداند‎ و روایت‎ صحیح از ضعیف‎، مرسل‎ از مسند و متصل از‎ منقطع‎ را تمیز دهد. سلیمان بن‎ عبدالوهاب به‎صورت غیر مستقیم به برادرش می‌گوید: بااینکه او‎ شرایط‎ اجتهاد را ندارد، چرا برای امت‎ فتوا‎ می‎دهد‎ و مردم‎ را‎ به زحمت می‌اندازد‎. وی‎ در ادامه تصریح می‌کند که برادرش مجتهد نیست و به این نکته ظریف اشاره می‌کند که: «امروزه‎ مردم‎ گرفتار‎ کسانی شده‌اند که خود را به کتاب‎ و سنّت‎ منتسب‎ می‌کنند‎ و می‌گویند‎ گفتار‎ خود را از آن دو گرفته‌ایم‎... اینان گفتار خود را به اهل علم عرضه نمی‌کنند و هرکس هم با فهم آنان مخالفت کرد، او را تکفیر می‌کنند‎. این در حالی است که به خدا سوگند این افراد یک‎دهم شرایط اجتهاد را هم ندارند. این فردی که یک‎دهم اجتهاد را ندارد، برای هیچ‎یک از افراد امت ارزشی قائل‎ نیست‎ و همه را جاهل یا کافر می‎داند. خدایا، گمراه را هدایت کن و او را به جاده حق بازگردان»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/186 ر.ک: همان، ص‎186]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38711/1/15 مقدمه، ص15]</ref>‎.
خط ۴۸: خط ۴۸:
مؤلف‎ در ادامه مباحث خویش، به تعدادی از روایات نبوی استناد جسته که می‎توان در‎ ردّ‎ و نقد افکار وهابیان از آنها استفاده کرد. در [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] آمده است‎ که‎ پیامبر(ص)‎ فرمود: «و لايزال أمر هذه الأمّة مستقيماً حتّی تقوم السّاعة».  
مؤلف‎ در ادامه مباحث خویش، به تعدادی از روایات نبوی استناد جسته که می‎توان در‎ ردّ‎ و نقد افکار وهابیان از آنها استفاده کرد. در [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] آمده است‎ که‎ پیامبر(ص)‎ فرمود: «و لايزال أمر هذه الأمّة مستقيماً حتّی تقوم السّاعة».  


این حدیث نشان می‎دهد که امت اسلام هیچ‎گاه به بلاد شرک و کفر‎ تبدیل‎ نخواهد شد؛ در‎حالی‎که شما می‌گویید تمام بلاد مسلمانان را شرک و کفر اکبر فرا‎گرفته است. اگر بگویید‎ ‎پیامبر‎ فرموده: امت من به 73 فرقه تقسیم می‌شوند که فقط یکی اهل‎ نجات‎ و فرقه ناجیه است، جواب گوییم: اتفاقاً این‎ روایت‎ مؤید‎ سخن ماست که نشان می‎دهد اگرچه بیشتر‎ از‎ هفتاد فرقه از فرقه‎های اسلام بدعت‎گذارند و در آتش، اما از امت اسلام خارج‎ نمی‌شوند‎ و امت محمد محسوب می‌شوند. آیا‎ مگر‎ ظالمان از‎ امت‎ اسلام‎ به جهنم نمی‎روند؛ در‎حالی‎که قطعاً مسلمان‎ محسوب‎ می‌شوند. پس صرف اهل جهنم بودن، دلیل بر مسلمان نبودن در این‎ دنیا‎ نیست<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/195 ر.ک: همان، ص‎196-195]</ref>‎.  
این حدیث نشان می‎دهد که امت اسلام هیچ‎گاه به بلاد شرک و کفر‎ تبدیل‎ نخواهد شد؛ در‎حالی‎که شما می‌گویید تمام بلاد مسلمانان را شرک و کفر اکبر فرا‎گرفته است. اگر بگویید‎ ‎پیامبر‎ فرموده: امت من به 73 فرقه تقسیم می‌شوند که فقط یکی اهل‎ نجات‎ و فرقه ناجیه است، جواب گوییم: اتفاقاً این‎ روایت‎ مؤید‎ سخن ماست که نشان می‎دهد اگرچه بیشتر‎ از‎ هفتاد فرقه از فرقه‌های اسلام بدعت‎گذارند و در آتش، اما از امت اسلام خارج‎ نمی‌شوند‎ و امت محمد محسوب می‌شوند. آیا‎ مگر‎ ظالمان از‎ امت‎ اسلام‎ به جهنم نمی‎روند؛ در‎حالی‎که قطعاً مسلمان‎ محسوب‎ می‌شوند. پس صرف اهل جهنم بودن، دلیل بر مسلمان نبودن در این‎ دنیا‎ نیست<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/195 ر.ک: همان، ص‎196-195]</ref>‎.  


نویسنده کتاب، در فصل بعد به اوصاف اهل شرک‎ می‌پردازد‎ و می‌نویسد: آنچه از قرآن‎ درباره‎ شرک می‎توان فهمید، آن است که اهل شرک به اشیا یا افرادی صفت الوهیت داده و تصریح کرده‌اند که آنها اله خود هستند و اله واحد را صراحتاً انکار می‌کردند. لذا خدای‎ متعال‎ به آنان نهیب زد که برای من، مثل و ندّ قرار ندهید. بر همین اساس باید گفت اگر این امور شرک هم باشد، از مصادیق شرک اصغر است. عده‌ای از علما‎ آن‎ را از‎ مصادیق شرک ندانسته و فقط آن را فعل حرام دانسته و برخی حکم به کراهت داده‌اند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/197 ر.ک: همان، ص197]</ref>‎.  
نویسنده کتاب، در فصل بعد به اوصاف اهل شرک‎ می‌پردازد‎ و می‌نویسد: آنچه از قرآن‎ درباره‎ شرک می‎توان فهمید، آن است که اهل شرک به اشیا یا افرادی صفت الوهیت داده و تصریح کرده‌اند که آنها اله خود هستند و اله واحد را صراحتاً انکار می‌کردند. لذا خدای‎ متعال‎ به آنان نهیب زد که برای من، مثل و ندّ قرار ندهید. بر همین اساس باید گفت اگر این امور شرک هم باشد، از مصادیق شرک اصغر است. عده‌ای از علما‎ آن‎ را از‎ مصادیق شرک ندانسته و فقط آن را فعل حرام دانسته و برخی حکم به کراهت داده‌اند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/197 ر.ک: همان، ص197]</ref>‎.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش