۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ین' به 'ین') |
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
[[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان بن عبدالوهاب]] رفتار وهابیان را به خوارج تشبیه کرده و برای اثبات دیدگاه خود به سخنان ابن عباس و ابن عمر استناد جسته است. از ابن عباس نقل کرده که: «مثل خوارج نباشید که به جهت جهل و تأویل آیات قرآنیِ مربوط به مشرکین و اهل کتاب، خون مسلمانان را ریختند و اموال آنان را غارت کردند». از ابن عمر نیز نقل کرده: «خوارج شرورترین افرادند که آیات نازلشده درباره کفار را بر مسلمانان منطبق ساختند»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/187 ر.ک: فرمانیان، مهدی، ص187]</ref>. | [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان بن عبدالوهاب]] رفتار وهابیان را به خوارج تشبیه کرده و برای اثبات دیدگاه خود به سخنان ابن عباس و ابن عمر استناد جسته است. از ابن عباس نقل کرده که: «مثل خوارج نباشید که به جهت جهل و تأویل آیات قرآنیِ مربوط به مشرکین و اهل کتاب، خون مسلمانان را ریختند و اموال آنان را غارت کردند». از ابن عمر نیز نقل کرده: «خوارج شرورترین افرادند که آیات نازلشده درباره کفار را بر مسلمانان منطبق ساختند»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/187 ر.ک: فرمانیان، مهدی، ص187]</ref>. | ||
[[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان بن عبدالوهاب]] در فصل بعدی، خواننده را به این نکته توجه میدهد که از قرآن و سیره و سنّت رسول خدا این مطلب به دست میآید که ایمان و نفاق در یک نفر قابل جمع است. [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] گفته: | [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان بن عبدالوهاب]] در فصل بعدی، خواننده را به این نکته توجه میدهد که از قرآن و سیره و سنّت رسول خدا این مطلب به دست میآید که ایمان و نفاق در یک نفر قابل جمع است. [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] گفته: میشود در قلب مسلمانی هم مقداری ایمان، هم مقداری کفر و هم مقداری نفاق باشد و این فرد، مسلمان است، به شرط آنکه کفرش او را تماماً از اسلام خارج نکند؛ زیرا پیامبر(ص) با عبدالله بن ابی که مشهورترین منافق مدینه بود، معامله مسلمان کرد و تمام حقوق اسلامی را بر او مترتب میساخت. پیامبر(ص) فرمودند که هرکس شهادتین را بگوید، خونش محترم است؛ حتی اگر این شهادتین، منافقانه باشد باز حقن دماء میآورد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/194 ر.ک: همان، ص195-194] </ref>. | ||
در ادامه [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان بن عبدالوهاب]] برای چندمین بار به خواننده تذکر میدهد که برادرش مجتهد مسلَّم نیست و شرایط اجتهاد در او وجود ندارد. لذا استنباط افرادی مثل محمد بن عبدالوهاب اعتباری ندارد و نباید حُکّام بر اساس آن عملی را انجام دهند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/195 ر.ک: همان، ص195]</ref>. | در ادامه [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان بن عبدالوهاب]] برای چندمین بار به خواننده تذکر میدهد که برادرش مجتهد مسلَّم نیست و شرایط اجتهاد در او وجود ندارد. لذا استنباط افرادی مثل محمد بن عبدالوهاب اعتباری ندارد و نباید حُکّام بر اساس آن عملی را انجام دهند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/195 ر.ک: همان، ص195]</ref>. | ||
[[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|شیخ سلیمان بن عبدالوهاب]] در بخش بعدی کتاب خود به اصل دیگری برای منع تکفیر مسلمانان اشاره میکند و مینویسد: یکی از ادله ناصواب بودن عقیده وهابیان این است که پیامبر(ص) فرمود: «تدرأ الحدود بالشبهات» و [[نووی، یحیی بن شرف|نووی]] در شرح آن مینویسد که هرکس از اهل بدعت از فرق اسلامی بهسبب استناد به آیه یا روایتی، امر بر آن ملتبس شد، محکوم به کفر | [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|شیخ سلیمان بن عبدالوهاب]] در بخش بعدی کتاب خود به اصل دیگری برای منع تکفیر مسلمانان اشاره میکند و مینویسد: یکی از ادله ناصواب بودن عقیده وهابیان این است که پیامبر(ص) فرمود: «تدرأ الحدود بالشبهات» و [[نووی، یحیی بن شرف|نووی]] در شرح آن مینویسد که هرکس از اهل بدعت از فرق اسلامی بهسبب استناد به آیه یا روایتی، امر بر آن ملتبس شد، محکوم به کفر نمیشود و این همان چیزی است که ابن تیمیه هم پذیرفته است. | ||
[[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان]] در ادامه به طرفداران محمد بن عبدالوهاب میگوید: آیا باز هم خیال میکنید صدا زدن غائب، کفر اکبر است، ولی ائمه اسلام آن را نفهمیدند و فقط شما فهمیدید؟! آیا خیال میکنید به صرف بیان عقیده خود برای مخالف، حجت بر آنان تمام شد و چون حجت را - یعنی حرف شما را شنیدند - تمام کردید و نپذیرفتند، باید آنان را به قتل برسانید؟<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/195 ر.ک: همان]</ref>. | [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان]] در ادامه به طرفداران محمد بن عبدالوهاب میگوید: آیا باز هم خیال میکنید صدا زدن غائب، کفر اکبر است، ولی ائمه اسلام آن را نفهمیدند و فقط شما فهمیدید؟! آیا خیال میکنید به صرف بیان عقیده خود برای مخالف، حجت بر آنان تمام شد و چون حجت را - یعنی حرف شما را شنیدند - تمام کردید و نپذیرفتند، باید آنان را به قتل برسانید؟<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/195 ر.ک: همان]</ref>. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
مؤلف در ادامه مباحث خویش، به تعدادی از روایات نبوی استناد جسته که میتوان در ردّ و نقد افکار وهابیان از آنها استفاده کرد. در [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] آمده است که پیامبر(ص) فرمود: «و لايزال أمر هذه الأمّة مستقيماً حتّی تقوم السّاعة». | مؤلف در ادامه مباحث خویش، به تعدادی از روایات نبوی استناد جسته که میتوان در ردّ و نقد افکار وهابیان از آنها استفاده کرد. در [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] آمده است که پیامبر(ص) فرمود: «و لايزال أمر هذه الأمّة مستقيماً حتّی تقوم السّاعة». | ||
این حدیث نشان میدهد که امت اسلام هیچگاه به بلاد شرک و کفر تبدیل نخواهد شد؛ درحالیکه شما میگویید تمام بلاد مسلمانان را شرک و کفر اکبر فراگرفته است. اگر بگویید پیامبر فرموده: امت من به 73 فرقه تقسیم | این حدیث نشان میدهد که امت اسلام هیچگاه به بلاد شرک و کفر تبدیل نخواهد شد؛ درحالیکه شما میگویید تمام بلاد مسلمانان را شرک و کفر اکبر فراگرفته است. اگر بگویید پیامبر فرموده: امت من به 73 فرقه تقسیم میشوند که فقط یکی اهل نجات و فرقه ناجیه است، جواب گوییم: اتفاقاً این روایت مؤید سخن ماست که نشان میدهد اگرچه بیشتر از هفتاد فرقه از فرقههای اسلام بدعتگذارند و در آتش، اما از امت اسلام خارج نمیشوند و امت محمد محسوب میشوند. آیا مگر ظالمان از امت اسلام به جهنم نمیروند؛ درحالیکه قطعاً مسلمان محسوب میشوند. پس صرف اهل جهنم بودن، دلیل بر مسلمان نبودن در این دنیا نیست<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/195 ر.ک: همان، ص196-195]</ref>. | ||
نویسنده کتاب، در فصل بعد به اوصاف اهل شرک میپردازد و مینویسد: آنچه از قرآن درباره شرک میتوان فهمید، آن است که اهل شرک به اشیا یا افرادی صفت الوهیت داده و تصریح کردهاند که آنها اله خود هستند و اله واحد را صراحتاً انکار میکردند. لذا خدای متعال به آنان نهیب زد که برای من، مثل و ندّ قرار ندهید. بر همین اساس باید گفت اگر این امور شرک هم باشد، از مصادیق شرک اصغر است. عدهای از علما آن را از مصادیق شرک ندانسته و فقط آن را فعل حرام دانسته و برخی حکم به کراهت دادهاند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/197 ر.ک: همان، ص197]</ref>. | نویسنده کتاب، در فصل بعد به اوصاف اهل شرک میپردازد و مینویسد: آنچه از قرآن درباره شرک میتوان فهمید، آن است که اهل شرک به اشیا یا افرادی صفت الوهیت داده و تصریح کردهاند که آنها اله خود هستند و اله واحد را صراحتاً انکار میکردند. لذا خدای متعال به آنان نهیب زد که برای من، مثل و ندّ قرار ندهید. بر همین اساس باید گفت اگر این امور شرک هم باشد، از مصادیق شرک اصغر است. عدهای از علما آن را از مصادیق شرک ندانسته و فقط آن را فعل حرام دانسته و برخی حکم به کراهت دادهاند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/197 ر.ک: همان، ص197]</ref>. | ||
آخرین فصل کتاب، اختصاص به اوصاف مسلمان دارد که شیخ سلیمان با ذکر 52 روایت از رسول خدا به اثبات میرساند که اسلام به گفتن شهادتین ثابت | آخرین فصل کتاب، اختصاص به اوصاف مسلمان دارد که شیخ سلیمان با ذکر 52 روایت از رسول خدا به اثبات میرساند که اسلام به گفتن شهادتین ثابت میشود و صرف بیان شهادتین، حتی اگر به جهت ترس یا نفاق باشد، باعث احترام خون، مال، ناموس و آبروی گوینده آن میشود و تنها با انکار ضروری دین، این فرد از امت اسلام خارج میشود؛ آنهم به حکم مجتهد مسلَّم و نه به حکم کسی که در اجتهاد او شک وجود دارد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/198 ر.ک: همان، ص198]</ref>. | ||
مؤلف کتاب، احادیث این بخش را بدون هیچ توضیحی ذکر کرده و شاید دلیل آن وضوح بسیار زیاد این احادیث است که خواننده خود به مضمون آن دست مییابد. آخرین حدیثی که [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان بن عبدالوهاب]] ذکر میکند، حدیث معروف «سباب المسلم فسوق و قتاله كفر» است، تا به طرفداران محمد بن عبدالوهاب بفهماند آن کسی که کافر است، طبق تصریح رسول خدا، شما هستید که مسلمانان را میکشید، نه مسلمانانی که نماز میخوانند و روزه میگیرند و فقط ایرادشان این است که حرف شما را نمیپذیرند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/198 ر.ک: همان]</ref>. | مؤلف کتاب، احادیث این بخش را بدون هیچ توضیحی ذکر کرده و شاید دلیل آن وضوح بسیار زیاد این احادیث است که خواننده خود به مضمون آن دست مییابد. آخرین حدیثی که [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سلیمان بن عبدالوهاب]] ذکر میکند، حدیث معروف «سباب المسلم فسوق و قتاله كفر» است، تا به طرفداران محمد بن عبدالوهاب بفهماند آن کسی که کافر است، طبق تصریح رسول خدا، شما هستید که مسلمانان را میکشید، نه مسلمانانی که نماز میخوانند و روزه میگیرند و فقط ایرادشان این است که حرف شما را نمیپذیرند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46805/198 ر.ک: همان]</ref>. |
ویرایش