۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ین' به 'ین') |
جز (جایگزینی متن - 'یر' به 'یر') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
نویسنده در سومین استدلال اختصاصاً به رد مذهب اسماعیلیه در باب امامت میپردازد؛ از نظر آنان امام، برای هر دورانی امری ضروری است و این امام، قائممقام تمام شئون پیامبر از تأویل ظاهر قرآن و تفسیر برخی آیات که برداشت از آن به اختلافات آشکار میانجامد و... است. امام باید منافع و آفات مردم را برایشان توضیح دهد و اختلافات میان مردم را بزداید. اسماعیلیه امام را در عصمت و اطلاع از کنه حقایق امور مانند پیامبر میدانند و فرق امام و نبی را در نزول وحی فقط بر پیامبر میدانند. باطنیان معتقدند که دو امام نمیتوانند در زمان واحد امامت داشته باشند. اسماعیلیه به وجود مراتب در طریقهشان قائلند: از نظر آنان حجت یا باب از لحاظ منزلت و مرتبه پس از امام میآید؛ هیچ امامی بدون حجت و هیچ حجتی بدون امام نیست. دومین مرتبه، داعی الدعاة است. داعی البلاغ، داعی مطلق، داعی مأذون، داعی محصور، جناح راست و چپ، مکاسر، مکالب و مستجیب، مراتب بعدی در دعوت اسماعیلی را تشکیل میدهند.<ref>همان، ص26-28</ref> | نویسنده در سومین استدلال اختصاصاً به رد مذهب اسماعیلیه در باب امامت میپردازد؛ از نظر آنان امام، برای هر دورانی امری ضروری است و این امام، قائممقام تمام شئون پیامبر از تأویل ظاهر قرآن و تفسیر برخی آیات که برداشت از آن به اختلافات آشکار میانجامد و... است. امام باید منافع و آفات مردم را برایشان توضیح دهد و اختلافات میان مردم را بزداید. اسماعیلیه امام را در عصمت و اطلاع از کنه حقایق امور مانند پیامبر میدانند و فرق امام و نبی را در نزول وحی فقط بر پیامبر میدانند. باطنیان معتقدند که دو امام نمیتوانند در زمان واحد امامت داشته باشند. اسماعیلیه به وجود مراتب در طریقهشان قائلند: از نظر آنان حجت یا باب از لحاظ منزلت و مرتبه پس از امام میآید؛ هیچ امامی بدون حجت و هیچ حجتی بدون امام نیست. دومین مرتبه، داعی الدعاة است. داعی البلاغ، داعی مطلق، داعی مأذون، داعی محصور، جناح راست و چپ، مکاسر، مکالب و مستجیب، مراتب بعدی در دعوت اسماعیلی را تشکیل میدهند.<ref>همان، ص26-28</ref> | ||
نویسنده پسازآن که در سه استدلال قبلی گمراهی اسماعیلیه در اعتقادشان به الوهیت و نبوت و امامت را نشان داد، چهارمین استدلال کتاب را به بیان وجهه نظر آنان در تأویل نصوص قرآنی و ظواهر جلیه و اخبار و روایات قرار میدهد. آنان سعی کردهاند نظریاتشان را به نصوصی از قرآن کریم و روایات نبوی(ص) مستحکم کنند ولی ازآنجاکه دیدند ظاهر این نصوص و احادیث، مطالب مورد نظر آنان را | نویسنده پسازآن که در سه استدلال قبلی گمراهی اسماعیلیه در اعتقادشان به الوهیت و نبوت و امامت را نشان داد، چهارمین استدلال کتاب را به بیان وجهه نظر آنان در تأویل نصوص قرآنی و ظواهر جلیه و اخبار و روایات قرار میدهد. آنان سعی کردهاند نظریاتشان را به نصوصی از قرآن کریم و روایات نبوی(ص) مستحکم کنند ولی ازآنجاکه دیدند ظاهر این نصوص و احادیث، مطالب مورد نظر آنان را نمیرساند، دست به تأویل زدند و روایات را بر اساس آنچه موافق مذهبشان بود، تأویل کردند. نویسنده در این باب با الفاظ ذیل، آنان را توصیف میکند: «فانهم لما عجزوا عن صرف الخلق عن التصدیق، عمدوا بلطف الاحتیال و دقة الاستدراج، فصرفوا ظواهر الشرع و نصوصه الی هذیانات لفقوها و تهویسات جمعوها و زورها... فقالوا کل ما ورد من التکالیف و الحشر و النشر، و ضمائر النصوص و الظواهر، و جمیع المجزات، فهی بأجمعها أمثلة و رسوم إلی بواطن مکذوبة و امور محرفة موهومة» وی مینویسد: آنان نمازهای پنجگانه را دلیل بر اصول خمس (سابق، تالی، اساس، ناطق، امام) میدانند و روزه (امساک از غذا) را به امساک از کشف سر تأویل مینمایند. آنان معتقدند کعبه پیامبر(ص) است و علی(ع) درب آن.<ref>همان، ص28-29</ref> | ||
پنجمین استدلال وی به ابطال آنان در دو مسئله سابق یعنی امامت و تأویل عقلی ارتباط دارد. اسماعیلیه معتقدند که نظر به علم | پنجمین استدلال وی به ابطال آنان در دو مسئله سابق یعنی امامت و تأویل عقلی ارتباط دارد. اسماعیلیه معتقدند که نظر به علم نمیرسد و ازاینرو وجود امامی در هر دورانی لازم است و نیز آنان امام را قائم بر دین و آگاه از حقیقت باطن دین میدانند. ازاینرو از شئون امام تعلیم مردم و تفهیم امر دین است. از همینجاست که برخی آرای غریبه در آنان در تفسیر برخی کلمات وارده در اوایل سورههایی که با حروف مقطعه آغاز میشوند، میبینیم.<ref>همان، ص29-30</ref> | ||
ششمین استدلال، در ابطال تمسک آنان بر تعلیم است. پسازآن که مؤلف در استدلال سابق نظرش در ابطال آنان در نظر و تمسکشان در تعلیم را نشان داد به ابطال تمسکشان در تعلیم در این استدلال، میپردازد. نویسنده در این استدلال، نشان میدهد که ادعای آنان مبنی بر تعلیم از امام، ادعای باطل و بیاساسی است و تعلیم از امام امری است که قبولش ممکن نیست. با توجه به ابطال عقاید آنان درباره امام، تعلیم عقاید باطنی از وی نیز امری باطل خواهد بود.<ref>همان، ص30</ref> | ششمین استدلال، در ابطال تمسک آنان بر تعلیم است. پسازآن که مؤلف در استدلال سابق نظرش در ابطال آنان در نظر و تمسکشان در تعلیم را نشان داد به ابطال تمسکشان در تعلیم در این استدلال، میپردازد. نویسنده در این استدلال، نشان میدهد که ادعای آنان مبنی بر تعلیم از امام، ادعای باطل و بیاساسی است و تعلیم از امام امری است که قبولش ممکن نیست. با توجه به ابطال عقاید آنان درباره امام، تعلیم عقاید باطنی از وی نیز امری باطل خواهد بود.<ref>همان، ص30</ref> |
ویرایش