۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'به' به 'به') |
جز (جایگزینی متن - 'میک' به 'میک') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
د)- [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله سبحانی]] وظیفه امام را در مکتب شیعه علاوه بر تأمین عدالت اجتماعی، تحکیم امنیت و گسترش اسلام، دو مورد دیگر نیز میداند: بیان اصول و فروع اسلام و رفع هر نوع نیازمندیهای علمی و فکری و سیاسی جامعه و صیانت دین از هر نوع تحریف به جهت اینکه معارف و احکام دین بهصورت دستنخورده به دست مردم برسد<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. | د)- [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله سبحانی]] وظیفه امام را در مکتب شیعه علاوه بر تأمین عدالت اجتماعی، تحکیم امنیت و گسترش اسلام، دو مورد دیگر نیز میداند: بیان اصول و فروع اسلام و رفع هر نوع نیازمندیهای علمی و فکری و سیاسی جامعه و صیانت دین از هر نوع تحریف به جهت اینکه معارف و احکام دین بهصورت دستنخورده به دست مردم برسد<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. | ||
ه)- او بعد از ذکر منشأ اختلاف بین شیعه و اهل سنت در موضوع امامت با هشت سؤال، مسئله رهبری پس از پیامبر(ص) را مورد بررسی قرار میدهد<ref>ر.ک: همان، ص28-30</ref> و در پایان میگوید: اینجاست که مسئله امامت از نظر تجزیهوتحلیل، ابعاد گوناگونی پیدا کرده و در علوم مختلفی مانند تاریخ، سیاست، جامعهشناسی، تفسیر و حدیث، ریشه پیدا | ه)- او بعد از ذکر منشأ اختلاف بین شیعه و اهل سنت در موضوع امامت با هشت سؤال، مسئله رهبری پس از پیامبر(ص) را مورد بررسی قرار میدهد<ref>ر.ک: همان، ص28-30</ref> و در پایان میگوید: اینجاست که مسئله امامت از نظر تجزیهوتحلیل، ابعاد گوناگونی پیدا کرده و در علوم مختلفی مانند تاریخ، سیاست، جامعهشناسی، تفسیر و حدیث، ریشه پیدا میکند. هر فردی مطابق رشته علمی خود میتواند در این مسئله قضاوت و داوری کند<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>. | ||
و)- نویسنده در ادامه مینویسد: | و)- نویسنده در ادامه مینویسد: | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
در این صورت، از یکجهت امت از وجود امام معصوم بینیاز میشد؛ زیرا فرض این است که خود امت میتوانست بر مشکلات خود فائق و پیروز گردد<ref>ر.ک: همان، ص36-37</ref>. | در این صورت، از یکجهت امت از وجود امام معصوم بینیاز میشد؛ زیرا فرض این است که خود امت میتوانست بر مشکلات خود فائق و پیروز گردد<ref>ر.ک: همان، ص36-37</ref>. | ||
ز)- نویسنده، سیاست خارجی و داخلی اسلام را از عوامل مؤثر در تعیین نوع رهبری (انتخابی یا انتصابی) میداند و میگوید: در سالهای آخر عمر پیامبر، دشمنان سهگانه (روم، ایران و منافقین) از خارج و داخل، موجودیت حکومت جوان اسلام را تهدید | ز)- نویسنده، سیاست خارجی و داخلی اسلام را از عوامل مؤثر در تعیین نوع رهبری (انتخابی یا انتصابی) میداند و میگوید: در سالهای آخر عمر پیامبر، دشمنان سهگانه (روم، ایران و منافقین) از خارج و داخل، موجودیت حکومت جوان اسلام را تهدید میکردند و بیم آن میرفت که دشمنان دست به دست هم بدهند و قدرتهای بزرگ و کوچک، بسان اضلاع مختلف یک مثلت، روی هم بریزند و بر محیط اسلامی بتازند. در همین اوضاع، تعیین رهبر سیاسی، به وحدت کلمه کمک فراوانی مینماید؛ درصورتیکه واگذاری گزینش رهبر پس از درگذشت، به امتی که کانون اختلاف و احقاد دیرینه است، مایه تشتت و تفرق و ایجاد ضعف و سستی در سنگر دفاعی و رهبری اسلام است.<ref>ر.ک: همان، ص49</ref>. | ||
ح)- پیامبر در مدت اقامت ده ساله خود در مدینه، در بیستوهفت نبرد که برخی از آنها بیش از یک ماه طول کشید، شرکت نمود و نیز برای خنثی و یا درهم کوبیدن توطئههای ضد اسلامی، حدود پنجاهوپنج سریه ترتیب داد؛ بنابراین بخش اعظمی از وقت پیامبر صرف مسائلی همچون مراقبت از اوضاع مسلمانان و مرزهای اسلام گردید و زمان برای آموزش معارف و احکام اسلام به حد کافی وجود نداشت؛ علاوه بر آن پیامبر در میان مردمی به نبوت رسید که فاقد هر نوع قانون اخلاقی و اجتماعی بودند و یکی از بیبندوبارترین ملل جهان بشمار میرفتند. آشنا ساختن چنین ملتی به کلیه قوانین و رموز اخلاقی و اجتماعی در مدت کم، امکان عادی نداشت و نیز چون پیامبر اسلام، خاتم پیامبران و آیین او آخرین شریعت آسمانی است، باید تمام آنچه را که بشر ممکن است تا روز قیامت به آن نیاز داشته باشد، در اختیار او بگذارد و او را از هر قانون بشری و تقنین آسمانی بینیاز سازد؛ بنابراین حاکم در حکومت اسلامی نمیتواند یک فرد عادی باشد؛ بلکه باید این فرد بسان پیامبر دارای علمی گسترده و در برابر هر نوع خطا و اشتباه که موجب سلب اعتماد مردم میگردد، مصون و بیمه باشد<ref>ر.ک: همان، ص58-64</ref>. | ح)- پیامبر در مدت اقامت ده ساله خود در مدینه، در بیستوهفت نبرد که برخی از آنها بیش از یک ماه طول کشید، شرکت نمود و نیز برای خنثی و یا درهم کوبیدن توطئههای ضد اسلامی، حدود پنجاهوپنج سریه ترتیب داد؛ بنابراین بخش اعظمی از وقت پیامبر صرف مسائلی همچون مراقبت از اوضاع مسلمانان و مرزهای اسلام گردید و زمان برای آموزش معارف و احکام اسلام به حد کافی وجود نداشت؛ علاوه بر آن پیامبر در میان مردمی به نبوت رسید که فاقد هر نوع قانون اخلاقی و اجتماعی بودند و یکی از بیبندوبارترین ملل جهان بشمار میرفتند. آشنا ساختن چنین ملتی به کلیه قوانین و رموز اخلاقی و اجتماعی در مدت کم، امکان عادی نداشت و نیز چون پیامبر اسلام، خاتم پیامبران و آیین او آخرین شریعت آسمانی است، باید تمام آنچه را که بشر ممکن است تا روز قیامت به آن نیاز داشته باشد، در اختیار او بگذارد و او را از هر قانون بشری و تقنین آسمانی بینیاز سازد؛ بنابراین حاکم در حکومت اسلامی نمیتواند یک فرد عادی باشد؛ بلکه باید این فرد بسان پیامبر دارای علمی گسترده و در برابر هر نوع خطا و اشتباه که موجب سلب اعتماد مردم میگردد، مصون و بیمه باشد<ref>ر.ک: همان، ص58-64</ref>. | ||
ط)- مسئله هجوم فکری و ایجاد شک و تردید و رد و نقد آراء و عقاید اسلامی، با گسترش اسلام در اطراف جهان و ترجمه کتابهای فلسفی و علمی و آمیزش مسلمانان با ملتهای روم و یونان توسعه و گسترش یافت و عناصر ضد اسلامی که رسماً از الحاد و انکار مقدسات، طرفداری | ط)- مسئله هجوم فکری و ایجاد شک و تردید و رد و نقد آراء و عقاید اسلامی، با گسترش اسلام در اطراف جهان و ترجمه کتابهای فلسفی و علمی و آمیزش مسلمانان با ملتهای روم و یونان توسعه و گسترش یافت و عناصر ضد اسلامی که رسماً از الحاد و انکار مقدسات، طرفداری میکردند، در برابر مسلمانان به صفآرایی پرداختند و نام برخی از آنان، مانند «عبدالکریم بن ابیالعوجاء» و «ابوشاکر دیصانی» و «عبدالملک بصری»، در صفحات تاریخ و کتابهای کلام و مناظره ضبط گردیده است؛ بنابراین آیا میتوان گفت که پیامبر اسلام، برای حفظ اسلام از خطر نفوذ افکار بیگانگان، فکری نکرد..<ref>ر.ک: همان، ص72-73</ref>. | ||
ی)- آیتالله سبحانی میگوید: دلایل نقلی گواهی میدهند که مسئله رهبری در زمان پیامبر اکرم(ص)، قیافه انتصابی از جانب خدا داشته و پیامبر عالیقدر، بهطور مکرر به مردم میگفت: تعیین جانشین، مربوط به خداست، او هرکس را انتخاب کند، همان رهبر خواهد بود و اختیار این موضوع، نه در دست من و نه در دست امت است. نویسنده برای این مدعایش دو گواهی تاریخی میآورد<ref>ر.ک: همان، ص76-78</ref>. | ی)- آیتالله سبحانی میگوید: دلایل نقلی گواهی میدهند که مسئله رهبری در زمان پیامبر اکرم(ص)، قیافه انتصابی از جانب خدا داشته و پیامبر عالیقدر، بهطور مکرر به مردم میگفت: تعیین جانشین، مربوط به خداست، او هرکس را انتخاب کند، همان رهبر خواهد بود و اختیار این موضوع، نه در دست من و نه در دست امت است. نویسنده برای این مدعایش دو گواهی تاریخی میآورد<ref>ر.ک: همان، ص76-78</ref>. |
ویرایش