پرش به محتوا

مجالس المؤمنين: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا'
جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۴: خط ۴۴:
وی در مورد فدک این‎گونه می‌نویسد:  
وی در مورد فدک این‎گونه می‌نویسد:  


«[[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|صاحب معجم البلدان]] نوشته است: فدک قریه‎ای است میان حجاز. در میان او و مدینه دو روز راه است و آن قریه از کفار خیبر بود که به طریق مصالحه در تحت تصرف آن حضرت درآمده بود و به موجب دین الهی، خاصه حضرت رسالت‎پناهی شده بود که حضرت پیغمبر(ص) در وقت نزول آیه '''وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ''' ﴿الإسراء: 26﴾، آن را به حضرت فاطمه(ع) بخشیده بود و نزد وفات حضرت رسالت‎پناه(ص) در تصرف او بود. چون ابوبکر را خلیفه ساختند، وکیل حضرت فاطمه را از آنجا اخراج نمود و چون آن حضرت اظهار نمود که حضرت رسالت آن را به من بخشیده بود، ابوبکر به‎خلاف قانون شریعت از او گواه طلبید و باآنکه او حضرت امیر(ع) و ام‎سلمه را به گواهی برد، ابوبکر تصدیق ایشان نکرد... و غرض ابوبکر و عمر از بازگرفتن فدک آن بود که اهل بیت رسالت درویش شوند تا مردم گرد ایشان نگردند و جمعیت ایشان پریشان و ازهم‎پاشیده گردد؛ چنان‎که پیش از آن به موجب نص قرآن که: '''هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لاَ تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ‎اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا''' ﴿المنافقون‏: 7﴾، نظیر آن تدبیر را درباره حضرت رسول(ص) نیز به‎جا آوردند»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص48</ref>.
«[[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|صاحب معجم البلدان]] نوشته است: فدک قریه‌ای است میان حجاز. در میان او و مدینه دو روز راه است و آن قریه از کفار خیبر بود که به طریق مصالحه در تحت تصرف آن حضرت درآمده بود و به موجب دین الهی، خاصه حضرت رسالت‎پناهی شده بود که حضرت پیغمبر(ص) در وقت نزول آیه '''وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ''' ﴿الإسراء: 26﴾، آن را به حضرت فاطمه(ع) بخشیده بود و نزد وفات حضرت رسالت‎پناه(ص) در تصرف او بود. چون ابوبکر را خلیفه ساختند، وکیل حضرت فاطمه را از آنجا اخراج نمود و چون آن حضرت اظهار نمود که حضرت رسالت آن را به من بخشیده بود، ابوبکر به‎خلاف قانون شریعت از او گواه طلبید و باآنکه او حضرت امیر(ع) و ام‎سلمه را به گواهی برد، ابوبکر تصدیق ایشان نکرد... و غرض ابوبکر و عمر از بازگرفتن فدک آن بود که اهل بیت رسالت درویش شوند تا مردم گرد ایشان نگردند و جمعیت ایشان پریشان و ازهم‎پاشیده گردد؛ چنان‎که پیش از آن به موجب نص قرآن که: '''هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لاَ تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ‎اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا''' ﴿المنافقون‏: 7﴾، نظیر آن تدبیر را درباره حضرت رسول(ص) نیز به‎جا آوردند»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص48</ref>.


سپس [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضی نورالله]] به اتفاقاتی همانند وفات آن حضرت و غصب خلافت که بعد از این ماجرا رخ داد، اشاره می‎‎نماید.
سپس [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضی نورالله]] به اتفاقاتی همانند وفات آن حضرت و غصب خلافت که بعد از این ماجرا رخ داد، اشاره می‎‎نماید.
از جمله اماکنی که ائمه هدى(ع) در مورد آن سخنی فرموده‎اند، منطقه طالقان است که ایشان در مورد این سرزمین این‎گونه می‌نویسد:
از جمله اماکنی که ائمه هدى(ع) در مورد آن سخنی فرموده‌اند، منطقه طالقان است که ایشان در مورد این سرزمین این‎گونه می‌نویسد:


طالقان نام دو بلده است یکی در خراسان و دیگری در میان قزوین و ابهر. از افراد نامدار و مشهور این سرزمین، صاحب بن عباد است و مخفی نماند که اهالی ولایت طالقان قزوین همیشه از محبان شاه ولایت بوده‎اند و از ائمه اهل‎البیت(ع) احادیث بسیار در فضیلت این طالقان و اهالی آنجا وارد شده و در بیان احوال صاحب‎الزمان(ع) از کتاب «[[كشف الغمة في معرفة الأئمة (اربلی)|كشف الغمة]]» مسطور است که: «روى ابن أعثم الكوفي في كتاب الفتوح عن [[امام على(ع)|أميرالمؤمنين(ع)]] أنه قال: ويحا للطالقان؛ فإن لله تعالى بها كنوزا ليست من ذهب و لافضة و لكن بها رجال مؤمنون عرفوا الله حق معرفته و هم أنصار المهدي في آخر الزمان»<ref>ر.ک: همان، ص96</ref>.
طالقان نام دو بلده است یکی در خراسان و دیگری در میان قزوین و ابهر. از افراد نامدار و مشهور این سرزمین، صاحب بن عباد است و مخفی نماند که اهالی ولایت طالقان قزوین همیشه از محبان شاه ولایت بوده‌اند و از ائمه اهل‎البیت(ع) احادیث بسیار در فضیلت این طالقان و اهالی آنجا وارد شده و در بیان احوال صاحب‎الزمان(ع) از کتاب «[[كشف الغمة في معرفة الأئمة (اربلی)|كشف الغمة]]» مسطور است که: «روى ابن أعثم الكوفي في كتاب الفتوح عن [[امام على(ع)|أميرالمؤمنين(ع)]] أنه قال: ويحا للطالقان؛ فإن لله تعالى بها كنوزا ليست من ذهب و لافضة و لكن بها رجال مؤمنون عرفوا الله حق معرفته و هم أنصار المهدي في آخر الزمان»<ref>ر.ک: همان، ص96</ref>.
   
   
نویسنده، مجلس دوم کتاب را به ذکر طوایفى که به مذهب تشیع گرویده و به آن مشهورند، اختصاص داده است که از جمله آنها طوایفى همچون: مذحج و ربیعه، وایل و خزاعه، ضمیریه و نادریه، بنوحنیف، قبیله همدان و دیگران می‎باشند. [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله]] در مورد قبیله همدان و یارى رساندن ایشان به [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی‎طالب(ع)]] این‎گونه مى‎نویسد:  
نویسنده، مجلس دوم کتاب را به ذکر طوایفى که به مذهب تشیع گرویده و به آن مشهورند، اختصاص داده است که از جمله آنها طوایفى همچون: مذحج و ربیعه، وایل و خزاعه، ضمیریه و نادریه، بنوحنیف، قبیله همدان و دیگران می‎باشند. [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله]] در مورد قبیله همدان و یارى رساندن ایشان به [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی‎طالب(ع)]] این‎گونه مى‎نویسد:  
خط ۵۷: خط ۵۷:
مجلس سوم کتاب درباره بزرگان مذهب تشیع و عالمان آن است‎ که در این مجلس، نویسنده کتاب از افراد زیادى نام مى‎برد؛ مثلاًاز مشاهیر بنی‎هاشم، به حضرت ابوطالب(ع) و اثبات ایمان ایشان، سیدالشهداء حمزة بن عبدالمطلب و حالات او، جعفر بن ابى‎طالب، عبدالله بن عباس و... اشاره می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص162-187</ref>.
مجلس سوم کتاب درباره بزرگان مذهب تشیع و عالمان آن است‎ که در این مجلس، نویسنده کتاب از افراد زیادى نام مى‎برد؛ مثلاًاز مشاهیر بنی‎هاشم، به حضرت ابوطالب(ع) و اثبات ایمان ایشان، سیدالشهداء حمزة بن عبدالمطلب و حالات او، جعفر بن ابى‎طالب، عبدالله بن عباس و... اشاره می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص162-187</ref>.


در همین بخش، نامه معاویه به شهرها و تحریک مردم به قتل دوستان [[امام على(ع)]] را نقل می‌کند: «و كتب معاوية إلى جميع البلدان: أن انظروا من قامت عليه البينة أنه يحب عليا و أهل بيته فامحوه من الديوان و كتب كتابا آخر: انظروا من قبلكم من شيعة علي و اتهموه بحبه فاقتلوه...» (معاویه به کارگزاران خود در همه بلاد نوشت که اگر کسى را یافتید که دوستدار [[امام على(ع)|على(ع)]] و خاندان او باشد، نام او را از دفتر بیت‎المال محو کنید و در نامه‎ای دیگر نوشت: شیعیان [[امام على(ع)|على(ع)]] را به اتهام محبت و دوستى با او بکشید)<ref>ر.ک: همان، ص188</ref>.
در همین بخش، نامه معاویه به شهرها و تحریک مردم به قتل دوستان [[امام على(ع)]] را نقل می‌کند: «و كتب معاوية إلى جميع البلدان: أن انظروا من قامت عليه البينة أنه يحب عليا و أهل بيته فامحوه من الديوان و كتب كتابا آخر: انظروا من قبلكم من شيعة علي و اتهموه بحبه فاقتلوه...» (معاویه به کارگزاران خود در همه بلاد نوشت که اگر کسى را یافتید که دوستدار [[امام على(ع)|على(ع)]] و خاندان او باشد، نام او را از دفتر بیت‎المال محو کنید و در نامه‌ای دیگر نوشت: شیعیان [[امام على(ع)|على(ع)]] را به اتهام محبت و دوستى با او بکشید)<ref>ر.ک: همان، ص188</ref>.


[[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله شوشترى]] مجلس چهارم را به ذکر تابعین اختصاص مى‎دهد و تعدادى از آنها را که داراى نقش مهمى در تاریخ اسلام بوده‎اند، برمی‌شمارد که از آن جمله‎اند: مالک اشتر نخعى، اویس قرنى، صعصعة بن صوحان، محمد بن ابى‎حذیفة، سعید بن قیس همدانى، رشید هجرى، حبیب بن مظاهر اسدى و..<ref>ر.ک: همان، ص283-309</ref>.
[[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله شوشترى]] مجلس چهارم را به ذکر تابعین اختصاص مى‎دهد و تعدادى از آنها را که داراى نقش مهمى در تاریخ اسلام بوده‌اند، برمی‌شمارد که از آن جمله‌اند: مالک اشتر نخعى، اویس قرنى، صعصعة بن صوحان، محمد بن ابى‎حذیفة، سعید بن قیس همدانى، رشید هجرى، حبیب بن مظاهر اسدى و..<ref>ر.ک: همان، ص283-309</ref>.


ایشان در مورد جناب محمد بن ابى‎بکر و برائت او از پدرش این‎گونه مى‎نویسد: مادر او اسماء بنت عمیس است که در اصل زوجه حمزة بن عبدالمطلب بود و چون حمزه شهید شد، ابوبکر او را به عقد خود درآورد و محمد در سال حجة‎الوداع از او در وجود آمد و چون ابوبکر بمرد، [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین(ع)]] او را عقد نمود و محمد، ربیب و پرورده آن حضرت بود و شیخ ابوعمرو کشى روایت نموده که در مجلس شریف حضرت امام جعفر صادق(ع)، ذکر محمد بن ابی‎بکر می‎گذشت، آن حضرت بر او صلوات و رحمت می‌فرستادند و نیز از آن حضرت روایت نموده که می‌فرموده‎اند که نجابت محمد بن ابى‎بکر از جانب مادرش اسماء بنت عمیس است، نه از جانب پدر و در روایتى دیگر فرموده‎اند که در هر اهل بیتى یک کس می‎باشد که به ذات خود نجیب است و انجب نجبا از اهل بیت سوء، محمد بن ابى‎بکر است و ایضا از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت نموده که محمد بن ابی‎بکر با [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین(ع)]] بر برائت از شیخین بیعت نمود<ref>ر.ک: همان، ص277</ref>.
ایشان در مورد جناب محمد بن ابى‎بکر و برائت او از پدرش این‎گونه مى‎نویسد: مادر او اسماء بنت عمیس است که در اصل زوجه حمزة بن عبدالمطلب بود و چون حمزه شهید شد، ابوبکر او را به عقد خود درآورد و محمد در سال حجة‎الوداع از او در وجود آمد و چون ابوبکر بمرد، [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین(ع)]] او را عقد نمود و محمد، ربیب و پرورده آن حضرت بود و شیخ ابوعمرو کشى روایت نموده که در مجلس شریف حضرت امام جعفر صادق(ع)، ذکر محمد بن ابی‎بکر می‎گذشت، آن حضرت بر او صلوات و رحمت می‌فرستادند و نیز از آن حضرت روایت نموده که می‌فرموده‌اند که نجابت محمد بن ابى‎بکر از جانب مادرش اسماء بنت عمیس است، نه از جانب پدر و در روایتى دیگر فرموده‌اند که در هر اهل بیتى یک کس می‎باشد که به ذات خود نجیب است و انجب نجبا از اهل بیت سوء، محمد بن ابى‎بکر است و ایضا از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت نموده که محمد بن ابی‎بکر با [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین(ع)]] بر برائت از شیخین بیعت نمود<ref>ر.ک: همان، ص277</ref>.


نویسنده در مجلس پنجم، از نام و سیره بعضى از متکلمین و محدثین و فقهاء ومجتهدین و اعیان قراء و نحاة و لغویین، یاد می‌کند.
نویسنده در مجلس پنجم، از نام و سیره بعضى از متکلمین و محدثین و فقهاء ومجتهدین و اعیان قراء و نحاة و لغویین، یاد می‌کند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش