پرش به محتوا

رسالة السماع الطبيعي: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ر' به 'ی‌ر'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ر' به 'ی‌ر')
خط ۴۴: خط ۴۴:
[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در مقاله دوم، درباره اصناف موجودات، حد طبیعت، فرق بین علم الهی و علم طبیعی، تفاوت منجّم با فیزیک‎دان (عالم طبیعی)، هدفمند بودن افعال در طبیعت و نفی باطل بودن حرکت در طبیعت، بیان علل اربعه در یک رخداد طبیعی، جایگاه بخت و اتفاق در علوم طبیعی و... صحبت می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص37-45</ref>.
[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در مقاله دوم، درباره اصناف موجودات، حد طبیعت، فرق بین علم الهی و علم طبیعی، تفاوت منجّم با فیزیک‎دان (عالم طبیعی)، هدفمند بودن افعال در طبیعت و نفی باطل بودن حرکت در طبیعت، بیان علل اربعه در یک رخداد طبیعی، جایگاه بخت و اتفاق در علوم طبیعی و... صحبت می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص37-45</ref>.


مقاله سوم دربردارنده نظریات درباره حرکت و نامتناهی است. آخرین امری که در این مقاله به آن می‎رسیم بحث از محرک اول است. [[ارسطو]] می‎گوید: چون حرکت را در حد و تعریف طبیعت اخذ کرده بودیم، لازم است تعریفی از آن ارائه کنیم و از آنجا که روشن است که حرکت از امور متصله است، لازم می‎آید که طبیعت متصل را هم تعریف کنیم و چون لازمه امر متصل، امر بی‌نهایت است، همچنین بر ما لازم خواهد بود که از امر نامتناهی هم صحبت کنیم. علاوه بر این موارد، بر ما لازم است که از زمان و مکان نیز بحث کنیم؛ زیرا از موارد ضروری در وجود موجودات متغیر، زمان و مکان است. در کل، بر عالم طبیعی (فیزیک‎دان) لازم است که در لواحق عامه موجودات طبیعی و خلأ نظر افکند و دقت کند..<ref>ر.ک: همان، ص45</ref>.
مقاله سوم دربردارنده نظریات درباره حرکت و نامتناهی است. آخرین امری که در این مقاله به آن می‌رسیم بحث از محرک اول است. [[ارسطو]] می‎گوید: چون حرکت را در حد و تعریف طبیعت اخذ کرده بودیم، لازم است تعریفی از آن ارائه کنیم و از آنجا که روشن است که حرکت از امور متصله است، لازم می‎آید که طبیعت متصل را هم تعریف کنیم و چون لازمه امر متصل، امر بی‌نهایت است، همچنین بر ما لازم خواهد بود که از امر نامتناهی هم صحبت کنیم. علاوه بر این موارد، بر ما لازم است که از زمان و مکان نیز بحث کنیم؛ زیرا از موارد ضروری در وجود موجودات متغیر، زمان و مکان است. در کل، بر عالم طبیعی (فیزیک‎دان) لازم است که در لواحق عامه موجودات طبیعی و خلأ نظر افکند و دقت کند..<ref>ر.ک: همان، ص45</ref>.


وی در مقاله چهارم، بحث را در زمان و مکان ادامه می‌دهد و درباره مکان می‌نویسد: مکان، چیزی موجود است و این امر بیّن بنفسه است. از این مطلب روشن می‎گردد که محمولاتی ذاتی وجود دارند که لایق اطلاق بر موجود هستند. همان طور که مکان نیز دارای چنین محمولاتی است؛ مثلاًدر اطلاق محمولاتِ ذاتی مکان می‎گوییم: مکان دارای فوق و اسفل است، یا اینکه می‎گوییم: مکان جایی است که اجسام، بالطبع به سمت آن منتقل می‌شوند [گرایش دارند] و در آن آرام می‎گیرند، یا اینکه مکان محیط بر متمکن است (نه کوچک‎تر از آن است و نه بزرگ‎تر)، ولی غیر از آن است..<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>.
وی در مقاله چهارم، بحث را در زمان و مکان ادامه می‌دهد و درباره مکان می‌نویسد: مکان، چیزی موجود است و این امر بیّن بنفسه است. از این مطلب روشن می‎گردد که محمولاتی ذاتی وجود دارند که لایق اطلاق بر موجود هستند. همان طور که مکان نیز دارای چنین محمولاتی است؛ مثلاًدر اطلاق محمولاتِ ذاتی مکان می‎گوییم: مکان دارای فوق و اسفل است، یا اینکه می‎گوییم: مکان جایی است که اجسام، بالطبع به سمت آن منتقل می‌شوند [گرایش دارند] و در آن آرام می‎گیرند، یا اینکه مکان محیط بر متمکن است (نه کوچک‎تر از آن است و نه بزرگ‎تر)، ولی غیر از آن است..<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>.
خط ۵۴: خط ۵۴:
درباره اینکه مقاله هفتم و هشتم یکی باشند، یا دو مقاله، یا یکی تفسیر دیگری باشد، اختلافاتی هست. مقاله هفتم درباره این است که هر متحرکی را محرکی است. ارسطو در این مقاله به شروط تحریک و تحرک هم پرداخته و انواع کیفیات را هم بیان کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص111-121</ref>.
درباره اینکه مقاله هفتم و هشتم یکی باشند، یا دو مقاله، یا یکی تفسیر دیگری باشد، اختلافاتی هست. مقاله هفتم درباره این است که هر متحرکی را محرکی است. ارسطو در این مقاله به شروط تحریک و تحرک هم پرداخته و انواع کیفیات را هم بیان کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص111-121</ref>.


مقاله هشتم، درباره متحرک در مکان، تناهی متحرک در کلیتش، جسم بودن متحرک هیولانی و... است، ولی به نظر می‎رسد مهم‎ترین بحث این مقاله این عنوان باشد: المحرك الأول لا يتحرك. [[ارسطو]] درباره این مدعا چنین دلیل می‎آورد که: چون ما محرک اولی داریم و محرک اوسط و متحرک اخیر و متحرک اخیر، اساسا غیر محرک است و محرک متوسط، هم محرک است و هم متحرک، لازم است که محرک اول غیر متحرک باشد؛ این امر به این دلیل است که اگر هر محرکی بخواهد متحرک باشد، هیچ‎گاه یکی از محرک‎ها از متحرکش جدا نخواهد شد تااینکه در مبدأ به محرکی غیر متحرک برسیم (امتناع تسلسل)<ref>ر.ک: همان، ص130-131</ref>.
مقاله هشتم، درباره متحرک در مکان، تناهی متحرک در کلیتش، جسم بودن متحرک هیولانی و... است، ولی به نظر می‌رسد مهم‎ترین بحث این مقاله این عنوان باشد: المحرك الأول لا يتحرك. [[ارسطو]] درباره این مدعا چنین دلیل می‎آورد که: چون ما محرک اولی داریم و محرک اوسط و متحرک اخیر و متحرک اخیر، اساسا غیر محرک است و محرک متوسط، هم محرک است و هم متحرک، لازم است که محرک اول غیر متحرک باشد؛ این امر به این دلیل است که اگر هر محرکی بخواهد متحرک باشد، هیچ‎گاه یکی از محرک‎ها از متحرکش جدا نخواهد شد تااینکه در مبدأ به محرکی غیر متحرک برسیم (امتناع تسلسل)<ref>ر.ک: همان، ص130-131</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش