۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'میک' به 'میک') |
جز (جایگزینی متن - 'هه' به 'هه') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
در بخش اول که در مورد علم معانی است، به مباحثی در مورد اسناد خبری، احوال مسندالیه، احوال مسند، احوال متعلقات فعل، قصر و حصر، انشا، وصل و فصل، ایجاز، اطناب و مساوات پرداخته شده است. نویسنده در ابتدای این فصل به تعریف علم معانی پرداخته و اشاره میکند که معانی دانشی است که به یاری آن چگونگی مطابقت کلام با مقتضای حال و مقام شنونده و خواننده بررسی میشود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص15</ref>. | در بخش اول که در مورد علم معانی است، به مباحثی در مورد اسناد خبری، احوال مسندالیه، احوال مسند، احوال متعلقات فعل، قصر و حصر، انشا، وصل و فصل، ایجاز، اطناب و مساوات پرداخته شده است. نویسنده در ابتدای این فصل به تعریف علم معانی پرداخته و اشاره میکند که معانی دانشی است که به یاری آن چگونگی مطابقت کلام با مقتضای حال و مقام شنونده و خواننده بررسی میشود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص15</ref>. | ||
موضوع علم معانی از نظر نویسنده، بررسی | موضوع علم معانی از نظر نویسنده، بررسی جملهها از نظر معانی ثانویه است.<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
وی در مورد وجه تسمیه این علم به معانی اشاره میکند که چون در این علم، سخن از معانی ثانویه و مجازی | وی در مورد وجه تسمیه این علم به معانی اشاره میکند که چون در این علم، سخن از معانی ثانویه و مجازی جملههاست، آن را معانی نامیدهاند. همچنین از سابقه تاریخی این علم در غرب اشاره میکند که به افلاطون و بحثهای او در باب خطابه میرسد<ref>ر.ک: همان، ص16</ref>. | ||
در ادامه بعضی از کتابهای معانی را ذکر کرده؛ همچنین از زمان تألیف و مؤلفین آنها نیز نام برده است. وی کتب عربی و فارسی را دستهبندی کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص17-18</ref>. | در ادامه بعضی از کتابهای معانی را ذکر کرده؛ همچنین از زمان تألیف و مؤلفین آنها نیز نام برده است. وی کتب عربی و فارسی را دستهبندی کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص17-18</ref>. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
در بخش بعدی به علم بیان پرداخته و در ابتدا به تعریف آن اشاره نموده و چنین میگوید: بیان در لغت کشف و توضیح است و در اصطلاح ادبی عبارت است از ادای معنای واحد به طرق مختلف؛ به این شرط که همگی مبتنی بر تخییل باشند. پس در بیان، بحث بر سر این است که یک معنی را به چند صورت و از چند راه مطرح کنیم<ref>ر.ک: همان، ص71</ref>. | در بخش بعدی به علم بیان پرداخته و در ابتدا به تعریف آن اشاره نموده و چنین میگوید: بیان در لغت کشف و توضیح است و در اصطلاح ادبی عبارت است از ادای معنای واحد به طرق مختلف؛ به این شرط که همگی مبتنی بر تخییل باشند. پس در بیان، بحث بر سر این است که یک معنی را به چند صورت و از چند راه مطرح کنیم<ref>ر.ک: همان، ص71</ref>. | ||
در ادامه به سابقه تاریخی علم بیان اشاره میکند و شروع آن را به زمان | در ادامه به سابقه تاریخی علم بیان اشاره میکند و شروع آن را به زمان نوشتههای [[ارسطو]] میرساند که در بخش سوم از کتاب خطابهی خود، از حقیقت، مجاز، استعاره و تشبیه سخن گفته و به این ترتیب باب بحثهای بیانی در غرب و بلکه در جهان را برای نخستین بار گشوده است. پس از وی در قرنهای دوم و سوم و تحث تأثیر او از طرفی و بحثهای تفسیر و درک قرآن از طرف دیگر، علمای اسلامی به نوشتن کتابهایی پرداختند که در کنار مسائل علم معانی، به بحثهای بیانی هم توجهی صورت میگرفت<ref>ر.ک: همان، ص73</ref>. | ||
به دنبال این بحث، از کتب عربی و فارسیای که در زمینهی علم بیان نوشته شده، نام میبرد. سایر مباحث این بخش، همانند سایر کتبی است که در مورد علم بیان نوشته شده است. | به دنبال این بحث، از کتب عربی و فارسیای که در زمینهی علم بیان نوشته شده، نام میبرد. سایر مباحث این بخش، همانند سایر کتبی است که در مورد علم بیان نوشته شده است. | ||
در بخش سوم، به تعریف علم بدیع پرداخته و اشاره میکند که این علم یکی از | در بخش سوم، به تعریف علم بدیع پرداخته و اشاره میکند که این علم یکی از شاخههای سهگانه علم بلاغت است و بدیع در لغت، به دو صورت فاعلی (نوآورنده) و مفعولی (نوآوردهشده) معنا شده است و موضوع آن طرح مباحث و هنرهایی است که سبب آرایش و زینت کلام میشود<ref>ر.ک: همان، ص121</ref>. | ||
سپس از سابقه تاریخی این علم سخن گفته و اشاره میکند که این علم، علمی مستقل نبوده و در زبان فارسی و عربی ابتدا کتابی جداگانه در این باب به رشته تحریر کشیده نشده است. در ادامه همانند بخشهای قبلی کتاب، کتب فارسی و عربیای را که درباره علم بدیع نوشته شده است، ذکر میکند<ref>ر.ک: همان، ص122-124</ref>. | سپس از سابقه تاریخی این علم سخن گفته و اشاره میکند که این علم، علمی مستقل نبوده و در زبان فارسی و عربی ابتدا کتابی جداگانه در این باب به رشته تحریر کشیده نشده است. در ادامه همانند بخشهای قبلی کتاب، کتب فارسی و عربیای را که درباره علم بدیع نوشته شده است، ذکر میکند<ref>ر.ک: همان، ص122-124</ref>. |
ویرایش