۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') |
جز (جایگزینی متن - 'هه' به 'هه') |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
}} | }} | ||
'''جبر و اختیار'''، مجموعه درسهای [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله جعفر سبحانی]] است که در باب جبر و اختیار برای طلاب | '''جبر و اختیار'''، مجموعه درسهای [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله جعفر سبحانی]] است که در باب جبر و اختیار برای طلاب حوزههای علمیه ایراد شده و توسط [[ربانی گلپایگانی، علی|علی ربانی گلپایگانی]] تنظیم و منتشر شده است. | ||
مطالب این اثر قبلاً در نشریه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به نام «نور علم» به چاپ رسیده و سپس با اضافات بهصورت کتاب عرضه شده است.<ref>ر.ک: مقدمه، ص7-8</ref>. | مطالب این اثر قبلاً در نشریه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به نام «نور علم» به چاپ رسیده و سپس با اضافات بهصورت کتاب عرضه شده است.<ref>ر.ک: مقدمه، ص7-8</ref>. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
نویسنده در پاسخ به این اشکال میگوید: استدلال به آیه شریفه: '''قٰالَ أَ تَعْبُدُونَ مٰا تَنْحِتُونَ وَ اَللّٰهُ خَلَقَكمْ وَ مٰا تَعْمَلُونَ''' (صافات: 94-95)، از جهاتی صحیح نیست؛ زیرا جمله «ما تعملون»، عبارت دیگر از جمله «ما تنحتون» در آیه قبل است و بهطور مسلم لفظ «ما» در این جمله موصوله است، نه مصدریه؛ در این صورت، قرینه خواهد بود که لفظ «ما» در جمله دیگر نیز موصوله است. در واقع معنای این دو آیه چنین است: «آیا آنچه را که میتراشید، میپرستید؛ درحالیکه خدا شما و آنچه را (بتها) که میسازید، آفریده است» و عابد و معبود هر دو مخلوق خدا میباشند؛ پس شایسته است خالق آن دو را بپرستید، نه مخلوق او را و اگر مقصود از «ما تعملون» کلیه کارهای انسان باشد، در این صورت، مفاد آیه به سود بتپرستان تمام خواهد شد و پرستشگران خواهند گفت: اکنون که همه کارهای ما و از آن جمله عبادت بتها مخلوق خداست، دیگر توبیخی متوجه ما نیست؛ زیرا خود او، این عمل را در وجود ما آفریده است و خودکرده را ملامتی نیست<ref>ر.ک: همان، ص64-66</ref>. | نویسنده در پاسخ به این اشکال میگوید: استدلال به آیه شریفه: '''قٰالَ أَ تَعْبُدُونَ مٰا تَنْحِتُونَ وَ اَللّٰهُ خَلَقَكمْ وَ مٰا تَعْمَلُونَ''' (صافات: 94-95)، از جهاتی صحیح نیست؛ زیرا جمله «ما تعملون»، عبارت دیگر از جمله «ما تنحتون» در آیه قبل است و بهطور مسلم لفظ «ما» در این جمله موصوله است، نه مصدریه؛ در این صورت، قرینه خواهد بود که لفظ «ما» در جمله دیگر نیز موصوله است. در واقع معنای این دو آیه چنین است: «آیا آنچه را که میتراشید، میپرستید؛ درحالیکه خدا شما و آنچه را (بتها) که میسازید، آفریده است» و عابد و معبود هر دو مخلوق خدا میباشند؛ پس شایسته است خالق آن دو را بپرستید، نه مخلوق او را و اگر مقصود از «ما تعملون» کلیه کارهای انسان باشد، در این صورت، مفاد آیه به سود بتپرستان تمام خواهد شد و پرستشگران خواهند گفت: اکنون که همه کارهای ما و از آن جمله عبادت بتها مخلوق خداست، دیگر توبیخی متوجه ما نیست؛ زیرا خود او، این عمل را در وجود ما آفریده است و خودکرده را ملامتی نیست<ref>ر.ک: همان، ص64-66</ref>. | ||
نویسنده در ادامه، هریک از | نویسنده در ادامه، هریک از انگیزههای مذکور را در فصول جداگانهای مورد بررسی قرار داده است. در پایان مباحث جبر، نظریه کسب را که از نظریات اشاعره برای فرار از بحث جبر است، در فصل نهم مطرح کرده و به آن پاسخ داده است. | ||
در دو فصل ده و یازده، به جبر فلسفی اشاره شده است که نویسنده | در دو فصل ده و یازده، به جبر فلسفی اشاره شده است که نویسنده انگیزههای فلسفی و انگیزههای اجتماعی و اقتصادی را از دلایل پذیرش جبر فلسفی میداند<ref>ر.ک: همان، ص293</ref>. | ||
اندیشه جبر، در میان اروپاییان پس از رنسانس، جوانه زد و بارزترین آن جبر تاریخ است که در فلسفه مارکس به چشم میخورد. فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک که بر پایه اصول چهارگانه: حرکت، تضاد، تأثیر متقابل و جهش یا تبدیل کمیت به کیفیت، استوار است، نتیجهای جز جبریگری ندارد... البته اندیشه جبر در جهان غرب منحصر به این مکتب نیست، بلکه برخی، مسئله مثلث شخصیت انسان را مایه مجبور بودن او در زندگی تلقی کردهاند؛ مقصود از آن مثلث، عوامل وراثت، فرهنگ و محیط زندگی است.<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. | اندیشه جبر، در میان اروپاییان پس از رنسانس، جوانه زد و بارزترین آن جبر تاریخ است که در فلسفه مارکس به چشم میخورد. فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک که بر پایه اصول چهارگانه: حرکت، تضاد، تأثیر متقابل و جهش یا تبدیل کمیت به کیفیت، استوار است، نتیجهای جز جبریگری ندارد... البته اندیشه جبر در جهان غرب منحصر به این مکتب نیست، بلکه برخی، مسئله مثلث شخصیت انسان را مایه مجبور بودن او در زندگی تلقی کردهاند؛ مقصود از آن مثلث، عوامل وراثت، فرهنگ و محیط زندگی است.<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. | ||
یکی از دلایل جبر فلسفی، مسئله تسلسل | یکی از دلایل جبر فلسفی، مسئله تسلسل ارادههای غیر متناهی است؛ با این تقریر که اگر انسان در کارهای خود اختیار داشته باشد، بایستی در اراده خویش نیز مختار باشد و ملاک اختیاری بودن کاری، این است که مسبوق به اراده باشد؛ حال اگر انسان در ارادهای که نسبت به کاری دارد، مختار باشد، باید بر آن اراده، اراده دیگر تعلق گیرد و برای اختیاری بودن اراده سوم، اراده چهارمی نیز لازم است و لازمه آن، تسلسل در ارادههاست؛ پس برای رهایی از این تسلسل باطل، راهی جز اینکه «اراده» را امری غیر ارادی و غیر اختیاری بدانیم، نیست<ref>ر.ک: همان، ص295</ref>. | ||
مصنف در ادامه، این مطلب را در قالب قیاس استثنایی تحلیل و نقد نموده است.<ref>ر.ک: همان، ص296-300</ref>. | مصنف در ادامه، این مطلب را در قالب قیاس استثنایی تحلیل و نقد نموده است.<ref>ر.ک: همان، ص296-300</ref>. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
فصل سیزدهم به مسئله اختیار و وانهادگی انسان اختصاص یافته است. نویسنده با استناد به قول عبدالجبار معتزلی (متوفی 415ق) که از عالمان سرشناس این فرقه است، نظرات او را در اینباره مطرح نموده، سپس از دلایل عقلی و نقلی این فرقه که باعث افتادن در چاه اختیار شدهاند، پردهبرداری نموده است. نویسنده در ادامه بعد از تحلیل هرکدام از استنادات این فرقه به پاسخ آنها پرداخته است.<ref>ر.ک: همان، ص359-398</ref>. | فصل سیزدهم به مسئله اختیار و وانهادگی انسان اختصاص یافته است. نویسنده با استناد به قول عبدالجبار معتزلی (متوفی 415ق) که از عالمان سرشناس این فرقه است، نظرات او را در اینباره مطرح نموده، سپس از دلایل عقلی و نقلی این فرقه که باعث افتادن در چاه اختیار شدهاند، پردهبرداری نموده است. نویسنده در ادامه بعد از تحلیل هرکدام از استنادات این فرقه به پاسخ آنها پرداخته است.<ref>ر.ک: همان، ص359-398</ref>. | ||
نویسنده، درباره مکتب اگزیستانسیالیسم مینویسد: اگزیستانسیالیسم به دو شعبه «الهی» و «الحادی» تقسیم میشود که در هر دو شعبه | نویسنده، درباره مکتب اگزیستانسیالیسم مینویسد: اگزیستانسیالیسم به دو شعبه «الهی» و «الحادی» تقسیم میشود که در هر دو شعبه چهرههای سرشناسی بهعنوان پیشگامان این مکتب بشمار میرود که «کی یر کیگارد» از جمله سرشناسترین چهره در شعبه الهی این مکتب است.<ref>ر.ک: همان، ص394-395</ref>. محور اصلی بحثهای این مکتب، انسان است و مهمترین شاخص و ویژگی انسان «آزادی» است که هیچ محدودیتی از نظر اصول اخلاقی، قوانین دینی و مقررات اجتماعی ندارد<ref>ر.ک: همان، ص400</ref>. | ||
[[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله سبحانی]] در این فصل نیز به بررسی آراء و نظرات دانشمندان این مکتب همت مینماید و به آنها پاسخ میدهد. | [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله سبحانی]] در این فصل نیز به بررسی آراء و نظرات دانشمندان این مکتب همت مینماید و به آنها پاسخ میدهد. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
فهرست منابع به ترتیب حروف الفبا، | فهرست منابع به ترتیب حروف الفبا، بههمراه فهرست محتویات در پایان کتاب آمده است. | ||
آدرس آیات قرآن در متن و مستند مطالب کتاب و توضیح برخی از آن مطالب در پاورقیها آمده است. | آدرس آیات قرآن در متن و مستند مطالب کتاب و توضیح برخی از آن مطالب در پاورقیها آمده است. | ||
ویرایش