۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') |
جز (جایگزینی متن - 'یخ' به 'یخ') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
از مبانی فکری [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]]، موضوع ترک و بیاختیاری عاشق در قلمرو عشق است؛ زیرا ترکِ اختیار، موجب پیشرفت و تعالی عاشق در مسیر سلوک است؛ بهگونهای که بیاختیاری طی منازل سلوک را برای سالک آسانتر و راه را هموارتر میسازد. ازاینرو، [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]] در رساله لوایح از قول جنید بغدادی در باب بیاختیاری در مسیر عشق آورده: «جنید را گفتند خواهی که مرحضرت آفریدگار را بینی، گفت: نه. گفت: چرا؟ گفت بخواست و نیافت، بدین نسبت همه آفت در اختیار من است و من از آفت اختیار پناه بدو سازم» و همچنین: «در عشق آنکه بختیار است، بیاختیار است»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/92396/114 ر.ک: جعفری، مرتضی و دیگران، ص114]</ref>. | از مبانی فکری [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]]، موضوع ترک و بیاختیاری عاشق در قلمرو عشق است؛ زیرا ترکِ اختیار، موجب پیشرفت و تعالی عاشق در مسیر سلوک است؛ بهگونهای که بیاختیاری طی منازل سلوک را برای سالک آسانتر و راه را هموارتر میسازد. ازاینرو، [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]] در رساله لوایح از قول جنید بغدادی در باب بیاختیاری در مسیر عشق آورده: «جنید را گفتند خواهی که مرحضرت آفریدگار را بینی، گفت: نه. گفت: چرا؟ گفت بخواست و نیافت، بدین نسبت همه آفت در اختیار من است و من از آفت اختیار پناه بدو سازم» و همچنین: «در عشق آنکه بختیار است، بیاختیار است»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/92396/114 ر.ک: جعفری، مرتضی و دیگران، ص114]</ref>. | ||
در یکی از فصول کتاب چنین | در یکی از فصول کتاب چنین میخوانیم: «عاشق را طلب رضای معشوق در عشق شرط راه است و رضا از روی ظاهر در تیمار امر معشوق بود اما قومی را که نظر بر ارادت و حکم او افتد اگر امر متخلف ماند باک ندارند. ای برادر فرمان معشوق دیگرست و ارادتش دیگر، گاهگاه فرمان معشوق محکی شود که عیار باطن عاشق بدان بتوان دانست روا بود که فرمان نبرد اگر خواهد که فرمان برد خامی بود که در عشق ناتمام بود و اگر فرمان نبرد کامل بود و مراد او حاصل بود»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص 22-21</ref>. | ||
در فرازی دیگر از عبارات کتاب | در فرازی دیگر از عبارات کتاب میخوانیم: بوالعجب آینهایست آینه عشق، در وی صورت عاشق و جمال معشوق بنماید، بیتعدد و تکثر؛ و این معنی بیذوق فهم نشود و آنچه گفتهاند که معشوق در خود نگرد، عاشق را بیند زیرا که آفت عشق عاشق را نیست کرده است. آنچه از او در علم معشوق حاصل است منظور اوست، بیتوهمی و تعددی و اگر بگویم که آنچه در علم معشوق حاصل است اوست راست بود معلوم و علم و عالم باشند بیتعدد: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} |
ویرایش