۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'قديمي' به 'قدیمی') |
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
محقق اثر در مقدمه از دستیابی به نسخه منحصربهفردی از کتاب سخن گفته است. سپس مشکلات تصحیح آن را مطرح کرده است: «هر چه تفحص گردید کمترین | محقق اثر در مقدمه از دستیابی به نسخه منحصربهفردی از کتاب سخن گفته است. سپس مشکلات تصحیح آن را مطرح کرده است: «هر چه تفحص گردید کمترین نشانهای از نسخه دیگر این رساله چه در کتابخانههای معروف داخله و چه در کتابخانهها و موزههای کشورهای خارج به دست نیامد. اینک مدت سه سال بهقدر همت خویش کوشید تا کلمات لایقرء کتاب را که کاتب از روی عدم فضل بهطور غیر مقرو رسم کرده و بخصوص در ضبط آیات قرآنی و احادیث نبوی و بهطورکلی عبارات عربی بهواسطه عدم آشنایی به آن زبان سهلانگاری زیادی به خرج داده بود ضمن کمک گرفتن از سایر آثار مؤلف تا سرحد امکان تصحیح و تکمیل نموده و رساله را شایسته تقدیم به پیشگاه خداوندان ذوق و ادب بداند»<ref>ر.ک: دیباچه، صفحه ب و ج</ref>. | ||
رساله لوایح از متون معروف عرفانی است که به اقتدای سوانح شیخ احمد غزالی نوشته شده است. ارادت [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات همدانی]] به مؤلف سوانح و ارتباط آن دو با یکدیگر، وجود | رساله لوایح از متون معروف عرفانی است که به اقتدای سوانح شیخ احمد غزالی نوشته شده است. ارادت [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات همدانی]] به مؤلف سوانح و ارتباط آن دو با یکدیگر، وجود نسخهای از لوایح در مجموعهای که تمهیدات [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]] نیز در کنار آن آمده و بعضی عوامل دیگر، موجب شده است که این اثر به نام [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]] شهرت یابد و یکبار نیز در ایران به نام او به چاپ برسد. این انتساب ناروا به بسیاری از کتابها و پژوهشهای ادبی تسری یافته است. از سوی دیگر، در بعضی نوشتهها (اعم از فهرستها، تاریخهای ادبیات و پژوهشهای ادبی- عرفانی) جز از [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]]، اشخاص دیگری مؤلف لوایح معرفی شدهاند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/45594/203 ر.ک: شادرویمنش، محمد، ص203]</ref>. | ||
[[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]] این رساله را درباره عشق و احوال و اعراض آن به سبک سوانح خواجه احمد غزالی به رشته تحریر درآورده است و در چهار مورد نیز از متن سوانح استشهاد کرده است. ولی در واقع باید اذعان کرد که چه از نظر تعداد و ترتیب فصول و چه از نظر کیفیت بیان مطالب و شرح دقائق بر سوانح رجحان دارد و قدرت و هنر نویسنده ضمن احاطه او بر رموز و دقائق عشق در این کتاب کاملاً متجلی و نمایان است و حقیقتاً بایستی آن را یکی از نفائس ادبی و شاهکار عالم عشق شمرد<ref>ر.ک: دیباچه، صفحه ج و د</ref>. | [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]] این رساله را درباره عشق و احوال و اعراض آن به سبک سوانح خواجه احمد غزالی به رشته تحریر درآورده است و در چهار مورد نیز از متن سوانح استشهاد کرده است. ولی در واقع باید اذعان کرد که چه از نظر تعداد و ترتیب فصول و چه از نظر کیفیت بیان مطالب و شرح دقائق بر سوانح رجحان دارد و قدرت و هنر نویسنده ضمن احاطه او بر رموز و دقائق عشق در این کتاب کاملاً متجلی و نمایان است و حقیقتاً بایستی آن را یکی از نفائس ادبی و شاهکار عالم عشق شمرد<ref>ر.ک: دیباچه، صفحه ج و د</ref>. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
«رساله لوایح» یکی از آثار برگزیده در بستر مکتب عرفانی «کشف و شهود» است که در تبیین «مراتب مکاشفه» نگاشته شده است. در غلبه نظام گفتمانی مسلط بر اثر یعنی «گفتمان عشق شهودی و مکاشفه عیانی»، یکی از رویکردهای گفتمانی متمایز آن را باید در شیوه حضور مشارکین محوری گفتمان در قالب اضلاع سهگانه مثلث عشق جستجو کرد. [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات همدانی]] با ارائه گفتمانی چندبعدی با محوریت «عاشق»، ارتباط متقابل وی با «معشوق» و واسطهگری «عشق»، سعی در بیان «عشق شهودی» با دیدگاه منحصربهفرد و شاعرانه خود دارد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/98678/13 ر.ک: وفایی، عباسعلی؛ میلادی، فرشته، ص13]</ref>. | «رساله لوایح» یکی از آثار برگزیده در بستر مکتب عرفانی «کشف و شهود» است که در تبیین «مراتب مکاشفه» نگاشته شده است. در غلبه نظام گفتمانی مسلط بر اثر یعنی «گفتمان عشق شهودی و مکاشفه عیانی»، یکی از رویکردهای گفتمانی متمایز آن را باید در شیوه حضور مشارکین محوری گفتمان در قالب اضلاع سهگانه مثلث عشق جستجو کرد. [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات همدانی]] با ارائه گفتمانی چندبعدی با محوریت «عاشق»، ارتباط متقابل وی با «معشوق» و واسطهگری «عشق»، سعی در بیان «عشق شهودی» با دیدگاه منحصربهفرد و شاعرانه خود دارد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/98678/13 ر.ک: وفایی، عباسعلی؛ میلادی، فرشته، ص13]</ref>. | ||
از مبانی فکری [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]]، موضوع ترک و بیاختیاری عاشق در قلمرو عشق است؛ زیرا ترکِ اختیار، موجب پیشرفت و تعالی عاشق در مسیر سلوک است؛ | از مبانی فکری [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]]، موضوع ترک و بیاختیاری عاشق در قلمرو عشق است؛ زیرا ترکِ اختیار، موجب پیشرفت و تعالی عاشق در مسیر سلوک است؛ بهگونهای که بیاختیاری طی منازل سلوک را برای سالک آسانتر و راه را هموارتر میسازد. ازاینرو، [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]] در رساله لوایح از قول جنید بغدادی در باب بیاختیاری در مسیر عشق آورده: «جنید را گفتند خواهی که مرحضرت آفریدگار را بینی، گفت: نه. گفت: چرا؟ گفت بخواست و نیافت، بدین نسبت همه آفت در اختیار من است و من از آفت اختیار پناه بدو سازم» و همچنین: «در عشق آنکه بختیار است، بیاختیار است»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/92396/114 ر.ک: جعفری، مرتضی و دیگران، ص114]</ref>. | ||
در یکی از فصول کتاب چنین میخوانیم: «عاشق را طلب رضای معشوق در عشق شرط راه است و رضا از روی ظاهر در تیمار امر معشوق بود اما قومی را که نظر بر ارادت و حکم او افتد اگر امر متخلف ماند باک ندارند. ای برادر فرمان معشوق دیگرست و ارادتش دیگر، گاهگاه فرمان معشوق محکی شود که عیار باطن عاشق بدان بتوان دانست روا بود که فرمان نبرد اگر خواهد که فرمان برد خامی بود که در عشق ناتمام بود و اگر فرمان نبرد کامل بود و مراد او حاصل بود»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص 22-21</ref>. | در یکی از فصول کتاب چنین میخوانیم: «عاشق را طلب رضای معشوق در عشق شرط راه است و رضا از روی ظاهر در تیمار امر معشوق بود اما قومی را که نظر بر ارادت و حکم او افتد اگر امر متخلف ماند باک ندارند. ای برادر فرمان معشوق دیگرست و ارادتش دیگر، گاهگاه فرمان معشوق محکی شود که عیار باطن عاشق بدان بتوان دانست روا بود که فرمان نبرد اگر خواهد که فرمان برد خامی بود که در عشق ناتمام بود و اگر فرمان نبرد کامل بود و مراد او حاصل بود»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص 22-21</ref>. | ||
در فرازی دیگر از عبارات کتاب میخوانیم: بوالعجب | در فرازی دیگر از عبارات کتاب میخوانیم: بوالعجب آینهایست آینه عشق، در وی صورت عاشق و جمال معشوق بنماید، بیتعدد و تکثر؛ و این معنی بیذوق فهم نشود و آنچه گفتهاند که معشوق در خود نگرد، عاشق را بیند زیرا که آفت عشق عاشق را نیست کرده است. آنچه از او در علم معشوق حاصل است منظور اوست، بیتوهمی و تعددی و اگر بگویم که آنچه در علم معشوق حاصل است اوست راست بود معلوم و علم و عالم باشند بیتعدد: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} |
ویرایش