پرش به محتوا

راحة العقل: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا'
جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
خط ۳۸: خط ۳۸:
در مقدمه نویسنده، به ساختار کتاب و موضوعات مطرح‎شده در آن، اشاره گردیده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23925/1/81 ر.ک: مقدمه مؤلف، ص81-‎96]</ref>.
در مقدمه نویسنده، به ساختار کتاب و موضوعات مطرح‎شده در آن، اشاره گردیده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23925/1/81 ر.ک: مقدمه مؤلف، ص81-‎96]</ref>.
   
   
نویسنده در این کتاب سعی کرده است تا اصول و فروع مذهب اسماعیلیان را مطابق با نظام خلقت از افلاک و اجرام عالم‎ طبیعت‎ و عوالم عقول مجرد و نفوس‎ و همچنین‎ محاسبات دقیق در یک چهارچوب قرار دهد که قابل کم و زیاد شدن و خدشه نباشد؛ زیرا در آن زمان کسی نمی‎توانست نظام خلقتی را که بر اساس هیئت بطلمیوسی و نظام مجردات عقل‎ و نفس‎ ارسطویی و یا مثل افلاطونی بود، منکر شود یا خدشه‎ای در آن وارد کند؛ زیرا می‎دانیم که فلسفه مشاء بر اساس نظام ارسطویی است و حتی فلسفه افلاطونی در آن روزگار، یعنی قرن‎ پنجم‎، غیر قابل‎ رخنه و خدشه بود و فلاسفه عموما و به‎راحتی مدعی بودند که این نظام فکری غیر قابل خدشه است؛ حتی فارابی، نظام «مدینه فاضله» خود را بر اساس نظام خلقت مخروطی‎‎شکل‎ جهان‎ هستی قرار می‎دهد که این سازندگی نظام مدینه فاضله بر اساس فلسفه نظام‎یافته طبقاتی ارسطویی یا مثل ‎‎افلاطونی‎، کاری بسیار سهل و آسان است؛ لکن کار سازندگی نظام شریعت اسماعیلیان بر اساس نظام‎ فلسفه‎ ارسطویی‎ و افکار فلسفی افلاطونیان کار بسیار دشواری است<ref>ر.ک: کرمانی، حمیدالدین؛ ساجدی، سید جعفر، ص105-‎106</ref>.
نویسنده در این کتاب سعی کرده است تا اصول و فروع مذهب اسماعیلیان را مطابق با نظام خلقت از افلاک و اجرام عالم‎ طبیعت‎ و عوالم عقول مجرد و نفوس‎ و همچنین‎ محاسبات دقیق در یک چهارچوب قرار دهد که قابل کم و زیاد شدن و خدشه نباشد؛ زیرا در آن زمان کسی نمی‎توانست نظام خلقتی را که بر اساس هیئت بطلمیوسی و نظام مجردات عقل‎ و نفس‎ ارسطویی و یا مثل افلاطونی بود، منکر شود یا خدشه‌ای در آن وارد کند؛ زیرا می‎دانیم که فلسفه مشاء بر اساس نظام ارسطویی است و حتی فلسفه افلاطونی در آن روزگار، یعنی قرن‎ پنجم‎، غیر قابل‎ رخنه و خدشه بود و فلاسفه عموما و به‎راحتی مدعی بودند که این نظام فکری غیر قابل خدشه است؛ حتی فارابی، نظام «مدینه فاضله» خود را بر اساس نظام خلقت مخروطی‎‎شکل‎ جهان‎ هستی قرار می‎دهد که این سازندگی نظام مدینه فاضله بر اساس فلسفه نظام‎یافته طبقاتی ارسطویی یا مثل ‎‎افلاطونی‎، کاری بسیار سهل و آسان است؛ لکن کار سازندگی نظام شریعت اسماعیلیان بر اساس نظام‎ فلسفه‎ ارسطویی‎ و افکار فلسفی افلاطونیان کار بسیار دشواری است<ref>ر.ک: کرمانی، حمیدالدین؛ ساجدی، سید جعفر، ص105-‎106</ref>.


[[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]] در مقابل مقادیر زیادی از‎ اصطلاحات واقع شده است. امام هفتم (و بالجمله عدد هفت)، یعنی محمد بن اسماعیل‎ و طبق عقیده آنها مقام‎ امام‎ بسیار عالی است و ولایت مطلقه دارد؛ واضع شریعت است و هم حافظ آن. در نظام طبیعت و خلقت، مجردات و مادیات باید یک مرتبه هفتم را بیابند و آن را منطبق با آن بدانند و چون‎ او را در رأس عدد هفت می‎دانند و شارع، باید در نظام شریعت‎ها دست‎کاری کنند و ادوار شرایع را هفت‎هفت کنند، از آدم ابوالبشر تا پیامبر اسلام(ص) که قهرا حاجت آنها برآورده نمی‎شود. پس باید هفت دور بیابند که دور هفتم و در پایان آن، محمد بن ‎اسماعیل کامل‎کننده و مکمل آن باشد. خوب مقام و جایگاه‎ او‎ در نظام شرایع باید با کدام یک از انبیا و اوصیا مطابق باشد؟ این هم یک مشکل است و ناگزیر می‎شوند که انبیا و اوصیای آنها را طبقه‎بندی و نام‎ها و عناوین خاصی که نمودار‎ جایگاه‎ هرکدام است، جعل کنند یا از آیات و روایات الهام بگیرند و این است که اساس، وصی، متم و لواحق به وجود می‎آید که همه در محور نطقا، یعنی انبیای صاحب‎ شریعت‎، دور‎ می‎زنند، ولذا انبیایی که نام‎ آنان‎ در‎ قرآن مجید آمده است، به نطقای صاحب شرع و نطقای غیر صاحب شرع و نطقای اولوالعزم و نطقای غیر اولوالعزم طبقه‎بندی می‎شوند. هریک‎ از‎ نطقا اساسی دارند و متم و لاحق و... همه اینها‎ برای‎ یافتن مقام و جایگاه امام اصلی خودشان است که در کجای نظام خلقت می‎توان جای داد<ref>ر.ک: همان، ص106-‎107</ref>.
[[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]] در مقابل مقادیر زیادی از‎ اصطلاحات واقع شده است. امام هفتم (و بالجمله عدد هفت)، یعنی محمد بن اسماعیل‎ و طبق عقیده آنها مقام‎ امام‎ بسیار عالی است و ولایت مطلقه دارد؛ واضع شریعت است و هم حافظ آن. در نظام طبیعت و خلقت، مجردات و مادیات باید یک مرتبه هفتم را بیابند و آن را منطبق با آن بدانند و چون‎ او را در رأس عدد هفت می‎دانند و شارع، باید در نظام شریعت‎ها دست‎کاری کنند و ادوار شرایع را هفت‎هفت کنند، از آدم ابوالبشر تا پیامبر اسلام(ص) که قهرا حاجت آنها برآورده نمی‎شود. پس باید هفت دور بیابند که دور هفتم و در پایان آن، محمد بن ‎اسماعیل کامل‎کننده و مکمل آن باشد. خوب مقام و جایگاه‎ او‎ در نظام شرایع باید با کدام یک از انبیا و اوصیا مطابق باشد؟ این هم یک مشکل است و ناگزیر می‎شوند که انبیا و اوصیای آنها را طبقه‎بندی و نام‎ها و عناوین خاصی که نمودار‎ جایگاه‎ هرکدام است، جعل کنند یا از آیات و روایات الهام بگیرند و این است که اساس، وصی، متم و لواحق به وجود می‎آید که همه در محور نطقا، یعنی انبیای صاحب‎ شریعت‎، دور‎ می‎زنند، ولذا انبیایی که نام‎ آنان‎ در‎ قرآن مجید آمده است، به نطقای صاحب شرع و نطقای غیر صاحب شرع و نطقای اولوالعزم و نطقای غیر اولوالعزم طبقه‎بندی می‎شوند. هریک‎ از‎ نطقا اساسی دارند و متم و لاحق و... همه اینها‎ برای‎ یافتن مقام و جایگاه امام اصلی خودشان است که در کجای نظام خلقت می‎توان جای داد<ref>ر.ک: همان، ص106-‎107</ref>.
خط ۴۴: خط ۴۴:
از اینها که بگذریم،‎ مسئله‎ امامت‎ است که از دیدگاه آنها ولایت مطلقه هم دارد و صاحت‎ عزم و امر و نهی است و باید مقام و جایگاه آنها هم مشخص شود و امامان باید از نسل حسین بن‎ علی(ع)‎ باشند و آنها هم در ادوار اسبوع، اسبوع قرار گیرند و یک نظام‎ گسترده‎ شریعتی که از نظر آنها جزو اصول است، به وجود آید تا همه آنها، با نظام‎ تأویلی‎ و نظام‎ خلقت و در جهت نظام مجرداتی و هم عالم طبیعت انطباق داده شود. مسئله‎ دیگر،‎ فروع‎ این اصول است که نظام دعوت و تبلیغی باشد که آن‎هم باید در یک نظام‎ معین‎ غیر‎ قابل خدشه باشد و بدین ترتیب روشن می‎شود که توجه نویسنده به فلسفه‎ [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]‎ و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و احیانا [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] چیست<ref>ر.ک: همان، ص107</ref>.
از اینها که بگذریم،‎ مسئله‎ امامت‎ است که از دیدگاه آنها ولایت مطلقه هم دارد و صاحت‎ عزم و امر و نهی است و باید مقام و جایگاه آنها هم مشخص شود و امامان باید از نسل حسین بن‎ علی(ع)‎ باشند و آنها هم در ادوار اسبوع، اسبوع قرار گیرند و یک نظام‎ گسترده‎ شریعتی که از نظر آنها جزو اصول است، به وجود آید تا همه آنها، با نظام‎ تأویلی‎ و نظام‎ خلقت و در جهت نظام مجرداتی و هم عالم طبیعت انطباق داده شود. مسئله‎ دیگر،‎ فروع‎ این اصول است که نظام دعوت و تبلیغی باشد که آن‎هم باید در یک نظام‎ معین‎ غیر‎ قابل خدشه باشد و بدین ترتیب روشن می‎شود که توجه نویسنده به فلسفه‎ [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]‎ و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و احیانا [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] چیست<ref>ر.ک: همان، ص107</ref>.


نویسنده به‎راحتی می‎توانست با‎ الهام‎ از‎ حکمت اشراق و نظریه خلقت در فلسفه نوافلاطونی، مقامات و مناصب را انطباق دهد؛ لکن‎ مشکل‎ کار این بوده است که اولا نام انبیای عظام که در قرآن مجید‎ آمده‎ است،‎ در نظام خاصی قرار دارد که آن را با فلسفه اشراقی به‎دشواری می‎توان انطباق داد‎ و ثانیا‎ از دیدگاه ارباب مذاهب آن روزگار که فلسفه اشراقی را منبعث از‎ افکار‎ مجوسیان‎ می‎دانستند، کل نظام مجوسیت مردود بود و از روی غرض و مرض سعی می‌کردند مجوسیت را مساوی‎ با‎ ثنویت‎ بدانند و معادل شرک به حساب آورند و به‎هرحال این مرد بزرگ نابغه، با‎ امکانات‎ فکری و علمی آن روزگار به احسن وجه، از عهده وظیفه‎ای که به او واگذار شده بود‎، برآمده‎ است و ازاین‎رو است که خود [[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]] مدعی است که کتاب «راحة العقل»‎ او، مبتدیان و مدعیان را به کار نیاید‎ و کسانی‎ که‎ بخواهند از کار او در «راحة العقل»‎ بهره‎ گیرند، باید قبلا کتاب‎های بسیاری را مطالعه کنند<ref>ر.ک: همان، ص107-‎108</ref>.
نویسنده به‎راحتی می‎توانست با‎ الهام‎ از‎ حکمت اشراق و نظریه خلقت در فلسفه نوافلاطونی، مقامات و مناصب را انطباق دهد؛ لکن‎ مشکل‎ کار این بوده است که اولا نام انبیای عظام که در قرآن مجید‎ آمده‎ است،‎ در نظام خاصی قرار دارد که آن را با فلسفه اشراقی به‎دشواری می‎توان انطباق داد‎ و ثانیا‎ از دیدگاه ارباب مذاهب آن روزگار که فلسفه اشراقی را منبعث از‎ افکار‎ مجوسیان‎ می‎دانستند، کل نظام مجوسیت مردود بود و از روی غرض و مرض سعی می‌کردند مجوسیت را مساوی‎ با‎ ثنویت‎ بدانند و معادل شرک به حساب آورند و به‎هرحال این مرد بزرگ نابغه، با‎ امکانات‎ فکری و علمی آن روزگار به احسن وجه، از عهده وظیفه‌ای که به او واگذار شده بود‎، برآمده‎ است و ازاین‎رو است که خود [[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]] مدعی است که کتاب «راحة العقل»‎ او، مبتدیان و مدعیان را به کار نیاید‎ و کسانی‎ که‎ بخواهند از کار او در «راحة العقل»‎ بهره‎ گیرند، باید قبلا کتاب‎های بسیاری را مطالعه کنند<ref>ر.ک: همان، ص107-‎108</ref>.


تعریف [[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]]‎ از‎ حکمت، همان‎ تعریف‎ ابن‎سینا است که غایت حکمت را‎ نیل‎ به کمال علمی و عملی می‎داند و تهذیب نفس و تکمیل عقل ‎نظری و عملی و [[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]]‎ هدف‎ را از دین هم همین می‎داند‎؛ حکمت و دین از دیدگاه‎ او‎ یک هدف را دنبال می‌کنند‎ و تقسیم‎ عبادات به علمی و عملی از همین رو است. کار کتاب‎ «راحة ‎العقل» هم توفیق بین حکمت‎ و دیانت‎ است‎. وی در مقام‎ مقایسه‎ و انطباق دین با نظام‎ خلقت‎ می‎گوید: خلقت افلاک و به‎ویژه فلک اعلی در نهایت استواری است؛ همان ‎طور که ناطقان در‎ شرایع‎ و قائم‎مقام آنها که شامل تمام‎ مراتب‎ است، اشرف‎ از‎ حدود‎ و در نهایت استواری‎اند و حدود‎ در حد اجسام سفلی‎اند، از لحاظ محکمی و استواری، یعنی در مرتبه دون نطقا و افلاکند و بالجمله‎ مقامات‎ بالای شریعت را و پایه‎گذاران آن را‎ در‎ مقاومت‎ و استواری‎ در‎ حد اجسام عالیه‎ می‎داند‎ و مقامات و مناصب دون را در حد اجسام سافله و در یک مقابله و مقایسه، مقامات رفیع ارباب شرایع‎ را‎ در‎ حد مجردات اولیه، مبدع اول و عقول ناشی‎ از‎ آن‎ می‎داند‎ و مقامات‎ دون‎ را در حد عقول سافله در جهت مجردات<ref>ر.ک: همان، ص108-‎109</ref>.
تعریف [[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]]‎ از‎ حکمت، همان‎ تعریف‎ ابن‎سینا است که غایت حکمت را‎ نیل‎ به کمال علمی و عملی می‎داند و تهذیب نفس و تکمیل عقل ‎نظری و عملی و [[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]]‎ هدف‎ را از دین هم همین می‎داند‎؛ حکمت و دین از دیدگاه‎ او‎ یک هدف را دنبال می‌کنند‎ و تقسیم‎ عبادات به علمی و عملی از همین رو است. کار کتاب‎ «راحة ‎العقل» هم توفیق بین حکمت‎ و دیانت‎ است‎. وی در مقام‎ مقایسه‎ و انطباق دین با نظام‎ خلقت‎ می‎گوید: خلقت افلاک و به‎ویژه فلک اعلی در نهایت استواری است؛ همان ‎طور که ناطقان در‎ شرایع‎ و قائم‎مقام آنها که شامل تمام‎ مراتب‎ است، اشرف‎ از‎ حدود‎ و در نهایت استواری‎اند و حدود‎ در حد اجسام سفلی‎اند، از لحاظ محکمی و استواری، یعنی در مرتبه دون نطقا و افلاکند و بالجمله‎ مقامات‎ بالای شریعت را و پایه‎گذاران آن را‎ در‎ مقاومت‎ و استواری‎ در‎ حد اجسام عالیه‎ می‎داند‎ و مقامات و مناصب دون را در حد اجسام سافله و در یک مقابله و مقایسه، مقامات رفیع ارباب شرایع‎ را‎ در‎ حد مجردات اولیه، مبدع اول و عقول ناشی‎ از‎ آن‎ می‎داند‎ و مقامات‎ دون‎ را در حد عقول سافله در جهت مجردات<ref>ر.ک: همان، ص108-‎109</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش