پرش به محتوا

زبدة الحقایق: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎اى' به 'ه‌اى')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
خط ۴۲: خط ۴۲:
وى در این کتاب عقاید چهار گروه را بررسى مى‎کند آن چهارگروه عبارتند از: اهل شریعت، اهل حکمت و اهل وحدت که خود به دو فرقه تقسیم مى‎شوند، فرقه‌اى که «وجود را یکى مى‎دانند» و فرقه‌اى که «وجود را به وجود حقیقى و خیالى تقسیم مى‎نمایند». اینان وجود حقیقى را خدا و وجود خیالى را جهان مى‎نامند. این گروه را از قول دیگران سوفسطائیه مى‎نامد.
وى در این کتاب عقاید چهار گروه را بررسى مى‎کند آن چهارگروه عبارتند از: اهل شریعت، اهل حکمت و اهل وحدت که خود به دو فرقه تقسیم مى‎شوند، فرقه‌اى که «وجود را یکى مى‎دانند» و فرقه‌اى که «وجود را به وجود حقیقى و خیالى تقسیم مى‎نمایند». اینان وجود حقیقى را خدا و وجود خیالى را جهان مى‎نامند. این گروه را از قول دیگران سوفسطائیه مى‎نامد.


از این چهار گروه، دو گروه اول به دو موجود قائلند که یکى قدیم است و دیگرى حادث. نزد اهل شریعت موجود قدیم و حادث، خدا و جهان نام دارد و نزد اهل حکمت واجب‎الوجود و ممکن‎الوجود. بین این دو موجود بینونت و تفاوت است؛ اما اهل وحدت وجود را یکى بیش نمى‎دانند و باطن آن وجود را نورى مى‎دانند که نامحدود و نامتناهى است و جان عالم است. جهان مظهر این نور است و وصول بدان نور ممکن است و رسیدن به آن نور «فنا در توحید» است. تا این جاى مطلب را از سخنان عوام اهل وحدت مى‎شمرد و مى‎گوید خواص به اصل وجود که وحدت صرف است رسیده‎اند و از ملک و ملکوت گذشته و به جبروت نائل شده‎اند. وى وجود را چون دریایى مى‎داند کهن که نقش‎هاى نو به نام موج مى‎زند، اما موج همان دریاست و از او جدا نیست.
از این چهار گروه، دو گروه اول به دو موجود قائلند که یکى قدیم است و دیگرى حادث. نزد اهل شریعت موجود قدیم و حادث، خدا و جهان نام دارد و نزد اهل حکمت واجب‎الوجود و ممکن‎الوجود. بین این دو موجود بینونت و تفاوت است؛ اما اهل وحدت وجود را یکى بیش نمى‎دانند و باطن آن وجود را نورى مى‎دانند که نامحدود و نامتناهى است و جان عالم است. جهان مظهر این نور است و وصول بدان نور ممکن است و رسیدن به آن نور «فنا در توحید» است. تا این جاى مطلب را از سخنان عوام اهل وحدت مى‎شمرد و مى‎گوید خواص به اصل وجود که وحدت صرف است رسیده‌اند و از ملک و ملکوت گذشته و به جبروت نائل شده‌اند. وى وجود را چون دریایى مى‎داند کهن که نقش‎هاى نو به نام موج مى‎زند، اما موج همان دریاست و از او جدا نیست.


در توضیح اساس مطلب، بسیارى از مسائل مطروحه آن زمان را در طب و نجوم و علم النفس و فلسفه و عقاید بیان مى‎دارد. مى‎توان گفت که این رساله مختصر بیانگر یک تصویر کلى است از مباحث و مسائلی که در آن دوران رایج بوده است. شیوه نویسندگى وى بسیار ساده است و از تکلف و تصنع و نثر منشیانه در آن اثرى نیست و جابه‎جا مانند معلمى که جهت تفهیم بیشتر مطالب مى‎کوشد، به ایضاح بیشترى پرداخته و یک موضوع را به گونه‎هاى مختلف تشریح مى‎نماید.
در توضیح اساس مطلب، بسیارى از مسائل مطروحه آن زمان را در طب و نجوم و علم النفس و فلسفه و عقاید بیان مى‎دارد. مى‎توان گفت که این رساله مختصر بیانگر یک تصویر کلى است از مباحث و مسائلی که در آن دوران رایج بوده است. شیوه نویسندگى وى بسیار ساده است و از تکلف و تصنع و نثر منشیانه در آن اثرى نیست و جابه‎جا مانند معلمى که جهت تفهیم بیشتر مطالب مى‎کوشد، به ایضاح بیشترى پرداخته و یک موضوع را به گونه‎هاى مختلف تشریح مى‎نماید.
خط ۴۸: خط ۴۸:
بسیارى از مطالب این کتاب در آثار دیگر او یا عیناً و یا قریب به‎عین تکرار شده است و علت این امر را باید در جنبه تبلیغى آثار او دانست که سعى داشته است آنچه را اصیل مى‎داند تکرار نماید و برد تبلیغى و تعلیمى آن را وسیع‎تر کند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/7000/1/41 مقدمه محقق، ص41-42]</ref>
بسیارى از مطالب این کتاب در آثار دیگر او یا عیناً و یا قریب به‎عین تکرار شده است و علت این امر را باید در جنبه تبلیغى آثار او دانست که سعى داشته است آنچه را اصیل مى‎داند تکرار نماید و برد تبلیغى و تعلیمى آن را وسیع‎تر کند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/7000/1/41 مقدمه محقق، ص41-42]</ref>


خود نویسنده پس از حمد الهی و صلوات بر پیامبر اکرم(ص) و خاندانش(ع) در مقدمه‎اش بر کتاب چنین می‎نویسد: اما بعد: چنین گوید، اضعف ضعفا و خادم فقرا، [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|عزیز بن محمد نسفى]]، که جماعت درویشان-کثرهم اللّه-از این بیچاره درخواست کردند که در معرفت عالم کبیر و عالم صغیر و در معرفت مبدأ و معاد، رساله (اى) جمع کن؛ و بیان کن که مبدأ هر یک جداست، یا مبدأ جمله یکى است؛ و معاد هر یک جداست، یا معاد جمله یکى است؛ و بیان کن که نزول چیست، و عروج چیست؛ و بیان کن که اول نزول است، آنگاه عروج، یا اول عروج است، آنگاه نزول؛ و [دیگر] درخواست کردند، که مى‎باید سخن هر طایفه (اى) که نقل کنى، بى‎میل و تعصب نقل کنى و «از خود» ترجیح سخن هیچ‎یک نکنى. چنانکه [هر یک] گفته‎اند، نقل کنى. [درخواست ایشان را اجابت کردم؛ و آن‎چنان‎که ایشان گفته بودند، جمع کردم.] «چون آن رساله را تمام کردم»، [آن مجموعه را] رساله مبدأ و معاد نام نهادم. مطول بود؛ التماس کردند که اختصارى کن. آن مختصرى را ایجاز کردم، و زبدة الحقایق نام نهادم و از خداى تعالى [مدد و یارى] خواستم تا از خلل نگاه دارد. انه على ذلک قدیر و [و بالاجابة جدیر]؛ و این مختصر مبنى است بر دو باب [و ما توفیقى الا بالله علیه توکلت و الیه انیب.] <ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/7000/1/45 متن کتاب، ص45-46]</ref>
خود نویسنده پس از حمد الهی و صلوات بر پیامبر اکرم(ص) و خاندانش(ع) در مقدمه‌اش بر کتاب چنین می‎نویسد: اما بعد: چنین گوید، اضعف ضعفا و خادم فقرا، [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|عزیز بن محمد نسفى]]، که جماعت درویشان-کثرهم اللّه-از این بیچاره درخواست کردند که در معرفت عالم کبیر و عالم صغیر و در معرفت مبدأ و معاد، رساله (اى) جمع کن؛ و بیان کن که مبدأ هر یک جداست، یا مبدأ جمله یکى است؛ و معاد هر یک جداست، یا معاد جمله یکى است؛ و بیان کن که نزول چیست، و عروج چیست؛ و بیان کن که اول نزول است، آنگاه عروج، یا اول عروج است، آنگاه نزول؛ و [دیگر] درخواست کردند، که مى‎باید سخن هر طایفه (اى) که نقل کنى، بى‎میل و تعصب نقل کنى و «از خود» ترجیح سخن هیچ‎یک نکنى. چنانکه [هر یک] گفته‌اند، نقل کنى. [درخواست ایشان را اجابت کردم؛ و آن‎چنان‎که ایشان گفته بودند، جمع کردم.] «چون آن رساله را تمام کردم»، [آن مجموعه را] رساله مبدأ و معاد نام نهادم. مطول بود؛ التماس کردند که اختصارى کن. آن مختصرى را ایجاز کردم، و زبدة الحقایق نام نهادم و از خداى تعالى [مدد و یارى] خواستم تا از خلل نگاه دارد. انه على ذلک قدیر و [و بالاجابة جدیر]؛ و این مختصر مبنى است بر دو باب [و ما توفیقى الا بالله علیه توکلت و الیه انیب.] <ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/7000/1/45 متن کتاب، ص45-46]</ref>


دو باب این کتاب شامل عالم کبیر و عالم صغیر می‎شود و هرکدام از این دو باب دارای سه اصلند. باب اول در سخن اهل شریعت، حکمت و وحدت در عالم کبیر است و باب دوم در بیان انسان و مراتب او؛ انسان صغیر نسخه و نموداری از انسان کبیر است؛ تبیین سلوک و نیت سالک می‎باشد.
دو باب این کتاب شامل عالم کبیر و عالم صغیر می‎شود و هرکدام از این دو باب دارای سه اصلند. باب اول در سخن اهل شریعت، حکمت و وحدت در عالم کبیر است و باب دوم در بیان انسان و مراتب او؛ انسان صغیر نسخه و نموداری از انسان کبیر است؛ تبیین سلوک و نیت سالک می‎باشد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش