پرش به محتوا

کرمانی، احمد بن عبدالله: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'می‎پ' به 'می‌پ'
جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
جز (جایگزینی متن - 'می‎پ' به 'می‌پ')
خط ۵۳: خط ۵۳:
کرمانی پس از رسیدن به قاهره رساله‎ای به نام مباسم البشارات نوشت که متضمن قرینه‎ای بر ورود وی به قاهره در اواخر 405 یا در 406 است. این رساله درعین‎حال که با موافقت دستگاه دعوت و به‎منظور تحکیم امامت الحاکم نوشته‎ شده، سند مهمی درباره مواجهه دور از انتظار وی با وضع نابسامان دعوت در قاهره است. کرمانی در این رساله نوشته که در پایتخت فاطمی به ‎نوعی سرگردانی و انحطاط اخلاقی پی برده که تا حدودی ناشی از رهبری پیشین دعوت در آن حوزه بوده است.  
کرمانی پس از رسیدن به قاهره رساله‎ای به نام مباسم البشارات نوشت که متضمن قرینه‎ای بر ورود وی به قاهره در اواخر 405 یا در 406 است. این رساله درعین‎حال که با موافقت دستگاه دعوت و به‎منظور تحکیم امامت الحاکم نوشته‎ شده، سند مهمی درباره مواجهه دور از انتظار وی با وضع نابسامان دعوت در قاهره است. کرمانی در این رساله نوشته که در پایتخت فاطمی به ‎نوعی سرگردانی و انحطاط اخلاقی پی برده که تا حدودی ناشی از رهبری پیشین دعوت در آن حوزه بوده است.  


اثر دیگر او در این دوره، «الرسالة الدرّيّة في معنی التوحيد»، حاوی همین مضمون است و با ستایش انتصاب ختکین به مقام جدیدش آغاز می‎شود. آثار دیگر او، در خلال دو یا سه سال پس‎ از آن، نیز وجوهی از همین مسئله را روشن می‌کنند و ظاهراً همگی اجزائی از برنامه مشترک کرمانی و داعي الدعاة برای نوسازی نهاد دعوت بوده‎اند. یکی از آن‎ها خطاب به یکی از هواداران اولیه جریانی است که اندکی بعد به دروزیه بدل شد؛ یعنی، گروهی از اهل غلو که الحاکم را خدا می‎پنداشتند؛ اما تا زمان غیبت الحاکم در 411 و حتی پیش از اوج‎گیری بحران دروزیان در 410، کرمانی به عراق بازگشته بود. انگیزه بازگشت کرمانی به عراق معلوم نیست، اما ممکن است درگیر بودن او در وظایف دعوت در منطقه عراق در انگیزه او مؤثر بوده باشد. در نوشته‎های آن زمان دروزیان - که به‎صورتی دیگر سرشار از اطلاعاتی درباره حوادث و شخصیت‎های مصر در این سال‎هاست - به کرمانی هیچ اشاره‎ای نشده است.  
اثر دیگر او در این دوره، «الرسالة الدرّيّة في معنی التوحيد»، حاوی همین مضمون است و با ستایش انتصاب ختکین به مقام جدیدش آغاز می‎شود. آثار دیگر او، در خلال دو یا سه سال پس‎ از آن، نیز وجوهی از همین مسئله را روشن می‌کنند و ظاهراً همگی اجزائی از برنامه مشترک کرمانی و داعي الدعاة برای نوسازی نهاد دعوت بوده‎اند. یکی از آن‎ها خطاب به یکی از هواداران اولیه جریانی است که اندکی بعد به دروزیه بدل شد؛ یعنی، گروهی از اهل غلو که الحاکم را خدا می‌پنداشتند؛ اما تا زمان غیبت الحاکم در 411 و حتی پیش از اوج‎گیری بحران دروزیان در 410، کرمانی به عراق بازگشته بود. انگیزه بازگشت کرمانی به عراق معلوم نیست، اما ممکن است درگیر بودن او در وظایف دعوت در منطقه عراق در انگیزه او مؤثر بوده باشد. در نوشته‎های آن زمان دروزیان - که به‎صورتی دیگر سرشار از اطلاعاتی درباره حوادث و شخصیت‎های مصر در این سال‎هاست - به کرمانی هیچ اشاره‎ای نشده است.  


==مقدار تسلط کرمانی بر دیگر زبان‎ها==
==مقدار تسلط کرمانی بر دیگر زبان‎ها==
خط ۶۵: خط ۶۵:


==برخی از عقاید کرمانی==
==برخی از عقاید کرمانی==
کرمانی تعالیم دعوت اسماعیلی را از فلسفه متمایز می‎دانست و در آثار خود به ردّ آرای فیلسوفان می‎پرداخت. به نظر او، متکلمان معتزلی نیز در این عقیده خطا که حقایق دین را می‎توان صرفاً با تکیه بر عقل دریافت، با فیلسوفان شریکند. به نظر او با اکتفا بر عقل عملاً نیاز به نبوت و تعلیم نادیده می‎ماند و لزوم پیروی از احکام شرع منتفی می‎شود.
کرمانی تعالیم دعوت اسماعیلی را از فلسفه متمایز می‎دانست و در آثار خود به ردّ آرای فیلسوفان می‌پرداخت. به نظر او، متکلمان معتزلی نیز در این عقیده خطا که حقایق دین را می‎توان صرفاً با تکیه بر عقل دریافت، با فیلسوفان شریکند. به نظر او با اکتفا بر عقل عملاً نیاز به نبوت و تعلیم نادیده می‎ماند و لزوم پیروی از احکام شرع منتفی می‎شود.


نظر کرمانی درباره جایگاه جهان‎شناختی عقل نیز با اسلاف اسماعیلی‎اش متفاوت بود. برخلاف سجستانی - که از دیدگاهی نوافلاطونی، مبادی ابداع الهی را عقل کلی و نفس کلی می‎دانست - کرمانی متأثر از فارابی بود و به طرحی از نظام عالم اعتقاد داشت که اساس آن را عقول ده‎گانه تشکیل می‎دهند. عقول به نحو متوالی از عقل اول پدید می‎آیند. عقل اول، علّت نخستین و محرّک نخستین است و عقل دوم چیزی است که کرمانی آن را نفس ‎خوانده، ولی آن را غیر از نفس کلی نوافلاطونیان و البته جدا از نفوس انسانی دانسته است. وی عقل اول و دوم را که مبدأ بسط عالمند، به زبان دین با قلم و لوح یکی شمرده است. در این سلسله هریک از عقل‎های سوم تا دهم، به‎ترتیب، با یکی از افلاک متناظرند.
نظر کرمانی درباره جایگاه جهان‎شناختی عقل نیز با اسلاف اسماعیلی‎اش متفاوت بود. برخلاف سجستانی - که از دیدگاهی نوافلاطونی، مبادی ابداع الهی را عقل کلی و نفس کلی می‎دانست - کرمانی متأثر از فارابی بود و به طرحی از نظام عالم اعتقاد داشت که اساس آن را عقول ده‎گانه تشکیل می‎دهند. عقول به نحو متوالی از عقل اول پدید می‎آیند. عقل اول، علّت نخستین و محرّک نخستین است و عقل دوم چیزی است که کرمانی آن را نفس ‎خوانده، ولی آن را غیر از نفس کلی نوافلاطونیان و البته جدا از نفوس انسانی دانسته است. وی عقل اول و دوم را که مبدأ بسط عالمند، به زبان دین با قلم و لوح یکی شمرده است. در این سلسله هریک از عقل‎های سوم تا دهم، به‎ترتیب، با یکی از افلاک متناظرند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش