۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصر خسرو، در 9 ذیقعده 394ق (3 سپتامبر 1004م/ 12 شهریور 383ش)، در روستای قبادیان بلخ، در | ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصر خسرو، در 9 ذیقعده 394ق (3 سپتامبر 1004م/ 12 شهریور 383ش)، در روستای قبادیان بلخ، در خانوادهای ثروتمند که ظاهرا به امور دولتی و دیوانی اشتغال داشتند، چشم به جهان گشود<ref>قبادیانی، ناصر خسرو، ص5</ref>. | ||
==دوران کودکی== | ==دوران کودکی== | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
ناصرخسرو در ابتدای جوانی، به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از بر کرد. در دربار پادشاهان و امیران، از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی بهعنوان مردی ادیب و فاضل، به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از شکست غزنویان از سلجوقیان، ناصرخسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام، به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر، به ناصرخسرو مروزی، شهرت یافت<ref>همان، ص5- 6</ref>. | ناصرخسرو در ابتدای جوانی، به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از بر کرد. در دربار پادشاهان و امیران، از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی بهعنوان مردی ادیب و فاضل، به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از شکست غزنویان از سلجوقیان، ناصرخسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام، به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر، به ناصرخسرو مروزی، شهرت یافت<ref>همان، ص5- 6</ref>. | ||
وی که به دنبال سرچشمه حقیقت میگشت، با پیروان ادیان مختلف، از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان، به بحث و گفتگو پرداخت و از رهبران دینی آنها، در مورد حقیقت هستی، پرسوجو کرد؛ اما ازآنجاکه به | وی که به دنبال سرچشمه حقیقت میگشت، با پیروان ادیان مختلف، از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان، به بحث و گفتگو پرداخت و از رهبران دینی آنها، در مورد حقیقت هستی، پرسوجو کرد؛ اما ازآنجاکه به نتیجهای دست نیافت، دچار حیرت و سرگردانی شد و برای فرار از این سرگردانی، به شراب و می گساری و کامیاریهای دوران جوانی، روی آورد<ref>همان، ص6</ref>. | ||
==دوران میانسالی== | ==دوران میانسالی== | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
وی مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل آذربایجان، ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیره العرب، قیروان، تونس و سودان را سیاحت کرد و سه یا شش سال در پایتخت فاطمیان، در مصر، اقامت کرد و در آنجا، در دوران المستنصر بالله، به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر، سه با به زیارت کعبه رفت<ref>همان، ص7</ref>. | وی مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل آذربایجان، ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیره العرب، قیروان، تونس و سودان را سیاحت کرد و سه یا شش سال در پایتخت فاطمیان، در مصر، اقامت کرد و در آنجا، در دوران المستنصر بالله، به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر، سه با به زیارت کعبه رفت<ref>همان، ص7</ref>. | ||
وی در سال 444ق، بعد از دریافت عنوان «حجت خراسان» از طرف المستنصر بالله رهسپار خراسان گردید. او در خراسان و بهخصوص در زادگاهش بلخ، اقدام به دعوت مردم به کیش اسماعیلی نمود، اما برخلاف انتظارش، مردم آنجا به دعوت وی، پاسخ مثبت ندادند سرانجام | وی در سال 444ق، بعد از دریافت عنوان «حجت خراسان» از طرف المستنصر بالله رهسپار خراسان گردید. او در خراسان و بهخصوص در زادگاهش بلخ، اقدام به دعوت مردم به کیش اسماعیلی نمود، اما برخلاف انتظارش، مردم آنجا به دعوت وی، پاسخ مثبت ندادند سرانجام عدهای تحمل او را نیاورده و در تبانی با سلاطین سلجوقی، بر وی شوریدند و از خانه بیرونش کردند. ناصرخسرو از آنجا به مازندران و سپس به نیشابور رفت و چون در هیچکدام از این شهرها، در امان نبود، بهطور مخفیانه میزیست و سرانجام پس از مدتی آوارگی، به دعوت امیر علی بن اسد، یکی از امیران محلی بدخشان که اسماعیلی بود، به بدخشان سفر نمود و بقیه 20 تا 25 سال عمر خود را به یمگان بدخشان سپری کرد. او تمام آثار خویش را در بدخشان نوشت و تمام روستاهای بدخشان را گشت. وی در بین اهالی بدخشان، دارای شأن، مقام و منزلت خاصی است، تا حدی که مردم او را به نام «حجت»، «سید شاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر»، «پیر کامل» و... یاد میکنند<ref>همان</ref>. | ||
==عقاید== | ==عقاید== | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
# دیوان اشعار فارسی؛ | # دیوان اشعار فارسی؛ | ||
# دیوان اشعار عربی (که متأسفانه در دست نیست)؛ | # دیوان اشعار عربی (که متأسفانه در دست نیست)؛ | ||
# جامع الحكمتین؛ | # جامع الحكمتین؛ رسالهای است به نثر دری (فارسی) در بیان عقاید اسماعیلیان؛ | ||
# خوان الأخوان؛ کتابی است به نثر در اخلاف و حکمت و موعظه؛ | # خوان الأخوان؛ کتابی است به نثر در اخلاف و حکمت و موعظه؛ | ||
# زاد المسافرين؛ کتابی است در بیان حکمت الهی به نثر روان؛ | # زاد المسافرين؛ کتابی است در بیان حکمت الهی به نثر روان؛ | ||
# گشایش و رهایش؛ | # گشایش و رهایش؛ رسالهای است به نثر روان فارسی، شامل سی پرسش و پاسخ آنها؛ | ||
# وجه دین؛ | # وجه دین؛ رسالهای است به نثر در مسائل کلامی و باطن و عبادات و احکام شریعت؛ | ||
# بستان العقول و دليل المتحرين؛ که از آنها اثری در دست نیست؛ | # بستان العقول و دليل المتحرين؛ که از آنها اثری در دست نیست؛ | ||
# سفرنامه؛ این کتاب، مشتمل بر مشاهدات سفر هفتساله وی بوده و یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی بهحساب میآید؛ | # سفرنامه؛ این کتاب، مشتمل بر مشاهدات سفر هفتساله وی بوده و یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی بهحساب میآید؛ | ||
# سعادتنامه؛ | # سعادتنامه؛ رسالهای است منظوم شامل سیصد بیت؛ | ||
# روشنایینامه؛ این رساله نیز به نظم فارسی است<ref>همان، ص9- 10</ref>. | # روشنایینامه؛ این رساله نیز به نظم فارسی است<ref>همان، ص9- 10</ref>. | ||
رسالههای دیگری نیز به وی نسبت داده شده که بسیاری از خاورشناسان که راجع به احوال و آثار ایشان تحقیق | رسالههای دیگری نیز به وی نسبت داده شده که بسیاری از خاورشناسان که راجع به احوال و آثار ایشان تحقیق کردهاند، در وجود آنها تردید کردهاند. برخی از آنها بهمرورزمان از بین رفتهاند و یا شاید در مناطق کوهستانی بدخشان، در نزد اشخاص و افرادی محفوظ باشد<ref>همان، ص10</ref>. | ||
ویرایش