۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'هاى' به 'هاى') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
در این مجموعه سعى وافر به عمل آمد که بجاى برگزیدن متون عربى، از متون فارسى کهن استفاده شود تا فواید آن عامتر باشد و مبتدیان را به کار آید و مترسلان را بلاغت افزاید. همچنین اصطلاحات مربوط به ملل و نحل و فرق گوناگون کلامى هم با بانیان آنها آورده شده تا طالبان این علم به ریشه بسیارى عقاید کلامى واقف شوند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/1 ر.ک: همان، ص1-3]</ref>. | در این مجموعه سعى وافر به عمل آمد که بجاى برگزیدن متون عربى، از متون فارسى کهن استفاده شود تا فواید آن عامتر باشد و مبتدیان را به کار آید و مترسلان را بلاغت افزاید. همچنین اصطلاحات مربوط به ملل و نحل و فرق گوناگون کلامى هم با بانیان آنها آورده شده تا طالبان این علم به ریشه بسیارى عقاید کلامى واقف شوند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/1 ر.ک: همان، ص1-3]</ref>. | ||
در ادامه نگارنده به ذکر مقدمهای مهم و حیاتی میپردازد که شامل | در ادامه نگارنده به ذکر مقدمهای مهم و حیاتی میپردازد که شامل تاریخچهاى از فلسفه و نقل و سیر آن در تمدن اسلامى و همینطور کلام و منطق است. این مقدمه شامل سه بخش است: بخش اول تاریخچه فلسفه؛ بخش دوم تاریخچه منطق و بخش سوم تاریخچه کلام. | ||
در بخش اول که پیرامون سیرى اجمالى در اندیشههاى فلسفى (از دیرباز تا عصر قاجاریه در جهان اسلام) است، مؤلف بر این باور است که آنچه از علوم عقلى منظم شده به جهان اسلام و تمدن آن نقل مىشود عمدتاًً مربوط به فلاسفه یونان باستان و حوزه اسکندریه است. آنچه از علوم ریاضیات و فلکیات و نجوم و هیئت به تمدن اسلامى نقل مىشود، بخشى از یونان و بخشى از مصر و حوزه اسکندریه و بخشى از ایران است؛ بهاضافه قسمتى از طب و نجوم هندى؛ و عمدتاًً طب و علوم بهداشتى مربوط به یونان، روم و ایران باستان است. نوع افکار و فلسفه هندى هم قبلاً به ایرانزمین رسوخ کرده بود که با فلسفه خود ایران باستان درآمیخته بود. | در بخش اول که پیرامون سیرى اجمالى در اندیشههاى فلسفى (از دیرباز تا عصر قاجاریه در جهان اسلام) است، مؤلف بر این باور است که آنچه از علوم عقلى منظم شده به جهان اسلام و تمدن آن نقل مىشود عمدتاًً مربوط به فلاسفه یونان باستان و حوزه اسکندریه است. آنچه از علوم ریاضیات و فلکیات و نجوم و هیئت به تمدن اسلامى نقل مىشود، بخشى از یونان و بخشى از مصر و حوزه اسکندریه و بخشى از ایران است؛ بهاضافه قسمتى از طب و نجوم هندى؛ و عمدتاًً طب و علوم بهداشتى مربوط به یونان، روم و ایران باستان است. نوع افکار و فلسفه هندى هم قبلاً به ایرانزمین رسوخ کرده بود که با فلسفه خود ایران باستان درآمیخته بود. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
# تفکر و جریان فکرى نوع [[رازی، محمد بن زکریا|زکریاى رازى]] و [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونى]] و خوارزمى است که جریان فکرى را در مسیر علوم تجربى و مشاهده و استقراء سوق داده، استدلالات عقلى و در حقیقت عقل محض را تخطئه مىکنند و آن را در کشف حقایق عینى نارسا مىدانند. | # تفکر و جریان فکرى نوع [[رازی، محمد بن زکریا|زکریاى رازى]] و [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونى]] و خوارزمى است که جریان فکرى را در مسیر علوم تجربى و مشاهده و استقراء سوق داده، استدلالات عقلى و در حقیقت عقل محض را تخطئه مىکنند و آن را در کشف حقایق عینى نارسا مىدانند. | ||
# نمودار جریان فکرى دیگر، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] هستند که هردو نخست خود را کاملاً پیرو مکتبهای یونان، یعنى افلاطون و ارسطو مىدانند؛ البته [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] سعى مىکند کاملاً ارسطویى فکر کرده و مکتب استدلالى او را دنبال کند، هرچند خود ابتکاراتى دارد و کاملاً گام در جاى گام [[ارسطو]] نمىگذارد، اما [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] جمع بین هردو مکتب افلاطون و [[ارسطو]] مىکند و مدار فکرى او [[ارسطو]]<nowiki/>یى- افلاطونى است. در مسائل طبى و اخلاقى هم نظریات بدیعى دارد و در جامعهشناسى و نظریههای اجتماعى نیز نظریاتى دارد که مأخوذ از دو نظام سیاسى [[ارسطو]] و افلاطون است. | # نمودار جریان فکرى دیگر، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] هستند که هردو نخست خود را کاملاً پیرو مکتبهای یونان، یعنى افلاطون و ارسطو مىدانند؛ البته [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] سعى مىکند کاملاً ارسطویى فکر کرده و مکتب استدلالى او را دنبال کند، هرچند خود ابتکاراتى دارد و کاملاً گام در جاى گام [[ارسطو]] نمىگذارد، اما [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] جمع بین هردو مکتب افلاطون و [[ارسطو]] مىکند و مدار فکرى او [[ارسطو]]<nowiki/>یى- افلاطونى است. در مسائل طبى و اخلاقى هم نظریات بدیعى دارد و در جامعهشناسى و نظریههای اجتماعى نیز نظریاتى دارد که مأخوذ از دو نظام سیاسى [[ارسطو]] و افلاطون است. | ||
# مکتب فکرى و جریان فکرى سوم در «[[اخوان الصفا|اخوانالصفا و خلان الوفا]]» ممثل مىشود. این جریان فکرى را باید توجه به حکمت عملى دانست؛ چه اینکه تمام علوم و فنون عصر را در خدمت مدینه | # مکتب فکرى و جریان فکرى سوم در «[[اخوان الصفا|اخوانالصفا و خلان الوفا]]» ممثل مىشود. این جریان فکرى را باید توجه به حکمت عملى دانست؛ چه اینکه تمام علوم و فنون عصر را در خدمت مدینه فاضلهاى که خود در نظر دارند قرار مىدهند. در ادامه مؤلف به مراحل نقل و ترجمه در طول تاریخ اشاره میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/5 ر.ک: همان، ص5-43]</ref>. | ||
بخش دوم مقدمه، در مورد سیر منطق از دیرباز تا عصر شکوفایى مدنیت علمى اسلامى است. با اینکه از لحاظ تاریخى در تمدن اسلامى نخست مسائل کلامى مورد بحث و فحص دانشمندان اسلامى قرار گرفت و پس منطقیات و سرانجام فلسفه مورد توجه واقع شد؛ نگارنده به جنبههاى اهمیت موضوع توجه کرده، نخست تاریخچه علوم عقلى را بهطورکلی یادآور شده که قهراً شامل منطق و کلام هم مىشود و سپس از باب ذکر خاص بعد از عام، سیر منطق را مورد بررسى قرار داده و سرانجام به تاریخچه کلام مىپردازد. | بخش دوم مقدمه، در مورد سیر منطق از دیرباز تا عصر شکوفایى مدنیت علمى اسلامى است. با اینکه از لحاظ تاریخى در تمدن اسلامى نخست مسائل کلامى مورد بحث و فحص دانشمندان اسلامى قرار گرفت و پس منطقیات و سرانجام فلسفه مورد توجه واقع شد؛ نگارنده به جنبههاى اهمیت موضوع توجه کرده، نخست تاریخچه علوم عقلى را بهطورکلی یادآور شده که قهراً شامل منطق و کلام هم مىشود و سپس از باب ذکر خاص بعد از عام، سیر منطق را مورد بررسى قرار داده و سرانجام به تاریخچه کلام مىپردازد. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
کسانى مانند [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازى]] (متوفى 1050ق) که در مورد حرکت جوهریه و مسائل دیگر نظریات بدیعى آورد؛ مانند [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] که خود در جهان فلسفه و علوم عقلى از لحاظ سبک بیان و نگارش، استاد بود و در بعضى مسائل مانند حدوث دهرى و غیره نظریات بدیع داشت<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/44 ر.ک: همان، ص44-73]</ref>. | کسانى مانند [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازى]] (متوفى 1050ق) که در مورد حرکت جوهریه و مسائل دیگر نظریات بدیعى آورد؛ مانند [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] که خود در جهان فلسفه و علوم عقلى از لحاظ سبک بیان و نگارش، استاد بود و در بعضى مسائل مانند حدوث دهرى و غیره نظریات بدیع داشت<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/44 ر.ک: همان، ص44-73]</ref>. | ||
بخش سوم پیرامون سیر اجمالى در اندیشههاى کلامى است. مؤلف در ابتدا به ذکر وجهتسمیه این علم به کلام نظرات و اقوال متعددی را مطرح و بررسی میکند؛ سپس در مورد مخالفین علم کلام بیان میدارد که علم کلام بهطورکلی از نظر اصحاب حدیث مردود شناخته شده بود و آنان استدلالات عقلى را نارساى به مطلوب مىدانستند و | بخش سوم پیرامون سیر اجمالى در اندیشههاى کلامى است. مؤلف در ابتدا به ذکر وجهتسمیه این علم به کلام نظرات و اقوال متعددی را مطرح و بررسی میکند؛ سپس در مورد مخالفین علم کلام بیان میدارد که علم کلام بهطورکلی از نظر اصحاب حدیث مردود شناخته شده بود و آنان استدلالات عقلى را نارساى به مطلوب مىدانستند و پارهاى آن را بدعت و حرام و محرم بهحساب مىآوردند و بر آن بودند که مسائل شرعى تعبدى است و نباید با معیار عقل و علوم حکمى سنجیده شود. این امر در مذهب اهل سنت و جماعت بیشتر مورد توجه بود و در مذهب شیعه کمتر، اما بههرحال در مکتب و مذهب شیعه همگروههای خاص قشرى و اخباریون این امر را کاملاً مدنظر داشتند. | ||
نگارنده در ادامه به موضوع کلام در عصر خلفا پرداخته؛ در عصر اول خلافت عباسیان، مجالسى آشکارا در مورد اینگونه مسائل تشکیل مىشد و حتى بهتدریج از جمله مسائل رایج در محافل دربارى قرار گرفت و جزء افتخارات دربارها این بود که مجالس و محافل آنها از بحثها و جدالهای کلامى گرم و داغ است و خود خلفا هم احیاناً در این بحثها شرکت مىکردند و نزاع و جدال بین علما و اهل کلام را تیزتر مىکردند و از همین روى بود که فرقههاى گوناگون به وجود آمدند. پسازاینکه کلام مرحله ابتدائى خود را در تمدن اسلامى برآورد و به مرحله نضج رسید و کتب و رسائل بسیارى در این باب نوشته شده شد؛ از جمله: | نگارنده در ادامه به موضوع کلام در عصر خلفا پرداخته؛ در عصر اول خلافت عباسیان، مجالسى آشکارا در مورد اینگونه مسائل تشکیل مىشد و حتى بهتدریج از جمله مسائل رایج در محافل دربارى قرار گرفت و جزء افتخارات دربارها این بود که مجالس و محافل آنها از بحثها و جدالهای کلامى گرم و داغ است و خود خلفا هم احیاناً در این بحثها شرکت مىکردند و نزاع و جدال بین علما و اهل کلام را تیزتر مىکردند و از همین روى بود که فرقههاى گوناگون به وجود آمدند. پسازاینکه کلام مرحله ابتدائى خود را در تمدن اسلامى برآورد و به مرحله نضج رسید و کتب و رسائل بسیارى در این باب نوشته شده شد؛ از جمله: |
ویرایش