۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'تاجي' به 'تاجی') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =18953 | | کتابخانۀ دیجیتال نور =18953 | ||
| کتابخوان همراه نور =11409 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۴۲: | خط ۴۳: | ||
ژوبر در سفرش او با گذر از كردستان، خوى، تبريز، قزوين، شرح اتفاقات و حوادث مسير، با رسيدن به تهران به پيشگاه شاه بار مىيابد و مأموريت خود را انجام مىدهد. سرانجام همراه فتحعلى شاه به سلطانيه براى ديدن سان سپاه مىرود. | ژوبر در سفرش او با گذر از كردستان، خوى، تبريز، قزوين، شرح اتفاقات و حوادث مسير، با رسيدن به تهران به پيشگاه شاه بار مىيابد و مأموريت خود را انجام مىدهد. سرانجام همراه فتحعلى شاه به سلطانيه براى ديدن سان سپاه مىرود. | ||
از بخشهاى جالب توجه كتاب تصويرى است كه از شيوه زندگى مردم كشورمان در قرن هجدهم ارائه مىدهد. او شيوه رفتارى، خلق و خوى مردم ايران را با اعراب مقايسه مىكند كه همانند برخى موضعگيرىهاى ديگر مشتشرقين بيانگر واقعيت موضوع نبوده و جانبگرايانه است: «مردم ايران به دو دسته بخش مىشوند: يكى چادرنشينان هستند كه در كوهها مىباشند يا بيابانها را مىپيمايند؛ در حالى كه دسته ديگر به نام تات يا | از بخشهاى جالب توجه كتاب تصويرى است كه از شيوه زندگى مردم كشورمان در قرن هجدهم ارائه مىدهد. او شيوه رفتارى، خلق و خوى مردم ايران را با اعراب مقايسه مىكند كه همانند برخى موضعگيرىهاى ديگر مشتشرقين بيانگر واقعيت موضوع نبوده و جانبگرايانه است: «مردم ايران به دو دسته بخش مىشوند: يكى چادرنشينان هستند كه در كوهها مىباشند يا بيابانها را مىپيمايند؛ در حالى كه دسته ديگر به نام تات يا تاجیك هستند و در مزرعهها و محلهاى آبيارى شده يا در شهرها اقامت مىگزينند. | ||
در ايران هرگز مانند مصر نيست كه اگر عربى بيابانى دست دختر خود را بگيرد و به غير هم طراز خود به فلاحى بدهد، پيوند ناجورى كرده است، در آنجا مملوكى مىميرد و از او نژادى بجا نمىماند؛ در آنجا قبطى نسطورى از يك مارونيت بيزارى مىجويد و در آنجا همه طبقات مردم باهم دشمنند، چه فيروز، چه فرمانبردار، هيچ يك با هم نمىجوشند. در ايران برعكس است. باديهنشينان از اينكه شهرنشين بشوند بيزارى نمىجويند؛ كشاورزان اگر دلشان بخواهد نوع زندگى و رسوم گلهدارى ايلاتى را براى خود مىگزينند...». | در ايران هرگز مانند مصر نيست كه اگر عربى بيابانى دست دختر خود را بگيرد و به غير هم طراز خود به فلاحى بدهد، پيوند ناجورى كرده است، در آنجا مملوكى مىميرد و از او نژادى بجا نمىماند؛ در آنجا قبطى نسطورى از يك مارونيت بيزارى مىجويد و در آنجا همه طبقات مردم باهم دشمنند، چه فيروز، چه فرمانبردار، هيچ يك با هم نمىجوشند. در ايران برعكس است. باديهنشينان از اينكه شهرنشين بشوند بيزارى نمىجويند؛ كشاورزان اگر دلشان بخواهد نوع زندگى و رسوم گلهدارى ايلاتى را براى خود مىگزينند...». |
ویرایش