۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
در ابتداى كتاب، نویسنده، با اشاره به پيشينه علم جغرافيا در ميان اعراب جاهلى تأكيد مىكند كه نمىتوان انتظار داشت كه بدويان جاهليت نيروى دريافت جغرافيايى داشته باشند، ولى دقت ملاحظه آنان درباره پديدههاى طبيعى اطراف از طبيعت زندگیشان مايه مىگيرد. بدويان معمولاً مايه فراوانى از تجربيات مستقيم در مورد جغرافياى نجومى دارند. او شواهدى بر اين مطلب ارائه مىكند. | در ابتداى كتاب، نویسنده، با اشاره به پيشينه علم جغرافيا در ميان اعراب جاهلى تأكيد مىكند كه نمىتوان انتظار داشت كه بدويان جاهليت نيروى دريافت جغرافيايى داشته باشند، ولى دقت ملاحظه آنان درباره پديدههاى طبيعى اطراف از طبيعت زندگیشان مايه مىگيرد. بدويان معمولاً مايه فراوانى از تجربيات مستقيم در مورد جغرافياى نجومى دارند. او شواهدى بر اين مطلب ارائه مىكند. | ||
مستشرقان غير مسلمان در مواجهه با قرآن كريم و روايات، همواره با مشكلاتى روبهرو بودهاند كه آنها را به | مستشرقان غير مسلمان در مواجهه با قرآن كريم و روايات، همواره با مشكلاتى روبهرو بودهاند كه آنها را به برداشتهایى غير واقعى كشانده است. در صفحه 33 كتاب چنين مىخوانيم: «مسائل جغرافيايى در قرآن بهطور كلى كم است، بهعلاوه، هميشه نمودار مايه خالص عربى نيست و... و چيزى كه بهويژه تحليل مايههاى موجود را دشوار مىكند اين است كه معنى قصههاى قرآن حتى براى[حضرت] محمد[ص] هميشه روشن نبوده است، چنانكه در موارد مكرر از متن قرآن، به وضوح معلوم مىشود كه[حضرت] محمد[ص] به عبارتهاى پيچيده و سبک هاى مبهم سخن گفته است». | ||
مترجم كتاب، در توضيح عبارات فوق مىنويسد: «معلوم نيست مؤلف به كدام ابهام و روشن نبودن اشاره مىكند. آيات قرآن، در اين باره كاملاً روشن است. گويا اينگونه مؤلفان، چون زبان عربى زبان مادريشان نيست و آن را درست فرانمىگيرند، دچار ابهام و اشكال مىشوند.» | مترجم كتاب، در توضيح عبارات فوق مىنويسد: «معلوم نيست مؤلف به كدام ابهام و روشن نبودن اشاره مىكند. آيات قرآن، در اين باره كاملاً روشن است. گويا اينگونه مؤلفان، چون زبان عربى زبان مادريشان نيست و آن را درست فرانمىگيرند، دچار ابهام و اشكال مىشوند.» | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
#با وجود اينكه امويان به گهواره قديم تمدن يونانى؛ يعنى انطاكيه و اسكندريه كه در آنجا سريانيان نقش واسطه را داشتند، نزدیک تر بودند، چرا در آغاز كار حاملان جغرافياى علمى، غالباً ایرانى بودند؟ | #با وجود اينكه امويان به گهواره قديم تمدن يونانى؛ يعنى انطاكيه و اسكندريه كه در آنجا سريانيان نقش واسطه را داشتند، نزدیک تر بودند، چرا در آغاز كار حاملان جغرافياى علمى، غالباً ایرانى بودند؟ | ||
پيش از قرن سوم هجرى، مؤلفات جغرافيايى مستقل وجود نداشت، بلكه گاه و بىگاه به اطلاعات پراكنده جغرافيايى از آن دوران برمىخوريم كه در متون لغوى يا در سفرنامههاى خيالى به جا مانده است. قرن سوم هجرى بهحق دوران نوآورى بود، زيرا در اثناى آن از يك سو آشنايى با مؤلفات بطلميوس صورت گرفت و به دنبال آن | پيش از قرن سوم هجرى، مؤلفات جغرافيايى مستقل وجود نداشت، بلكه گاه و بىگاه به اطلاعات پراكنده جغرافيايى از آن دوران برمىخوريم كه در متون لغوى يا در سفرنامههاى خيالى به جا مانده است. قرن سوم هجرى بهحق دوران نوآورى بود، زيرا در اثناى آن از يك سو آشنايى با مؤلفات بطلميوس صورت گرفت و به دنبال آن ترجمههایى پديد آمد كه رشته جغرافياى علمى با آن آغاز مىشد و از سوى ديگر، نمونههاى گوناگون جغرافياى توصيفى به وجود آمد و نزدیک به پايان همين قرن مدخلهاى جغرافيايى پديد آمد كه بعضى براى نويسندگان ديوان و بعضى ديگر براى اهل ادب فراهم شده بود. نيز سفرنامهها، گوناگون شد كه بر برخى واقعگرايى چيره بود و بعضى ديگر رنگ افسانه داشت. | ||
در قرن چهارم با پيدايش مكتب جغرافياى اسلامى كه به توصيف «مسالك و ممالك» اهميت خاص مىداد و با اطلس اسلام؛ يعنى بهترين نمونههاى ترسيم نقشههاى جغرافيايى، ارتباط نزدیک داشت، نوشتههاى جغرافيايى به اوج رسيد. تأليف متون ساده و قابل فهم عامه رواج يافت و در عين حال براى جوابگويى به نيازهاى گروه روشنفكر، توجه به مسائل فنى بيشتر شد. سفرنامهها نيز رنگ ديگر گرفت و مطالب آنها متنوعتر شد. بهطور كلى مىتوان گفت كه در قرن دهم، نمونهها و رشتههاى مذكور در مؤلفات جغرافيايى رسوخ يافت. | در قرن چهارم با پيدايش مكتب جغرافياى اسلامى كه به توصيف «مسالك و ممالك» اهميت خاص مىداد و با اطلس اسلام؛ يعنى بهترين نمونههاى ترسيم نقشههاى جغرافيايى، ارتباط نزدیک داشت، نوشتههاى جغرافيايى به اوج رسيد. تأليف متون ساده و قابل فهم عامه رواج يافت و در عين حال براى جوابگويى به نيازهاى گروه روشنفكر، توجه به مسائل فنى بيشتر شد. سفرنامهها نيز رنگ ديگر گرفت و مطالب آنها متنوعتر شد. بهطور كلى مىتوان گفت كه در قرن دهم، نمونهها و رشتههاى مذكور در مؤلفات جغرافيايى رسوخ يافت. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
از قرن پنجم هجرى به بعد و بهخصوص در قرن ششم، منابعى ديگر به مؤلفات جغرافيايى افزوده شد؛ يعنى فرهنگهاى جغرافيايى و توصيف فراگير جهان از آسمان و زمين كه گونهاى از كيهاننگارى و در نوع خود منحصر به فرد است. | از قرن پنجم هجرى به بعد و بهخصوص در قرن ششم، منابعى ديگر به مؤلفات جغرافيايى افزوده شد؛ يعنى فرهنگهاى جغرافيايى و توصيف فراگير جهان از آسمان و زمين كه گونهاى از كيهاننگارى و در نوع خود منحصر به فرد است. | ||
در دايرةالمعارفها و | در دايرةالمعارفها و فرهنگنامههایى كه به دوران مماليك در مصر تأليف شده، جغرافيا مقامى خاص دارد؛ تا آنجا كه گاه اثر آن در همه كتاب نمودار است. بدينسان دوران نوآفرينى در ادبيات جغرافيايى اسلامى به سر مىرسد و پس از آن، دوران ركود است كه چيز تازهاى به وجود نيامده، بلكه به تقليد نمونههاى سابق بسنده كردهاند و گاه، براى همآهنگى با مقتضيات زمان، تغييراتى در آن دادهاند. با وجود اين، حتى به دوران تسلط تركان بر جهان اسلام، اينگونه نوشتهها از لحاظ مقدار نقصان نيافته است. | ||
دانش اروپايى، از آغاز كار، اهميت نوشتههاى جغرافيايى اسلامى را بازشناخت. اگر خاورشناسان، مانند همه متخصصان ديگر در معرض اين تهمت بودهاند كه در موضوع تحقيقات خود بىطرف نماندهاند، نظر دانشوران مغربزمين نسبت به مورخان اسلام كه غالبا جغرافىدان نيز بودهاند، در اين زمينه قابل توجه است. در قرن سيزدهم هجرى؛ يعنى هنگامى كه اينگونه نوشتهها هنوز به وسعت كنونى شناخته نبود، پروتس، مورخ جنگهاى صليبى، چنين نوشت: «نوشتههاى اروپايى آن روزگار نمونهاى برتر از مؤلفات آنان (مسلمانان) ندارد، كافى است كه آثار مؤلفان اسلام را با بهترين آثار تاريخنويسى اروپا برابر كنيم تا در اولين نظر و بىترديد معلوم شود كه درك و فهم تاريخى و شعور سياسى و سليقه قالبريزى و هنر عرضه كردن مطلب كجاست». | دانش اروپايى، از آغاز كار، اهميت نوشتههاى جغرافيايى اسلامى را بازشناخت. اگر خاورشناسان، مانند همه متخصصان ديگر در معرض اين تهمت بودهاند كه در موضوع تحقيقات خود بىطرف نماندهاند، نظر دانشوران مغربزمين نسبت به مورخان اسلام كه غالبا جغرافىدان نيز بودهاند، در اين زمينه قابل توجه است. در قرن سيزدهم هجرى؛ يعنى هنگامى كه اينگونه نوشتهها هنوز به وسعت كنونى شناخته نبود، پروتس، مورخ جنگهاى صليبى، چنين نوشت: «نوشتههاى اروپايى آن روزگار نمونهاى برتر از مؤلفات آنان (مسلمانان) ندارد، كافى است كه آثار مؤلفان اسلام را با بهترين آثار تاريخنويسى اروپا برابر كنيم تا در اولين نظر و بىترديد معلوم شود كه درك و فهم تاريخى و شعور سياسى و سليقه قالبريزى و هنر عرضه كردن مطلب كجاست». | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
اين كتاب، نخست، توسط صلاحالدين عثمان هاشم، سفير اسبق سودان در مسكو، از روسى به عربى ترجمه شد و [[تاريخ الادب الجغرافى العرب]] نام گرفت. نسخه حاضر ترجمه فارسی اثر مزبور، به قلم [[پاینده، ابوالقاسم|ابوالقاسم پاينده]] است. نامى كه بر ترجمه فارسی اين كتاب نهاده شده، هم به اصل روسى آن نزدیک تر است و هم از آنجا كه مطالب كتاب، بسيارى از آثار مورخان و جغرافىدانان مسلمان غير عرب و بهخصوص ایرانى را در بر مىگيرد، جامعتر و شاملتر است. | اين كتاب، نخست، توسط صلاحالدين عثمان هاشم، سفير اسبق سودان در مسكو، از روسى به عربى ترجمه شد و [[تاريخ الادب الجغرافى العرب]] نام گرفت. نسخه حاضر ترجمه فارسی اثر مزبور، به قلم [[پاینده، ابوالقاسم|ابوالقاسم پاينده]] است. نامى كه بر ترجمه فارسی اين كتاب نهاده شده، هم به اصل روسى آن نزدیک تر است و هم از آنجا كه مطالب كتاب، بسيارى از آثار مورخان و جغرافىدانان مسلمان غير عرب و بهخصوص ایرانى را در بر مىگيرد، جامعتر و شاملتر است. پاورقىهایى كه از مترجم عربى است با عنوان «مترجم عربى» از پاورقىهاى پاينده متمايز شده است. | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش