۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<references /> ' به '<references/> ') |
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
نویسنده به تقليد از ابن خطيب بغدادى (464ق) در «[[تاریخ بغداد|تاريخ بغداد]]»، به احترام پيامبر(ص)، تبرکا تراجم فرهنگنامه خود را با نام مبارک پيامبر اسلام، محمد(ص)، آغاز كرده و اسامى محمد، احمد و كسانى را كه نام پدرشان محمد بوده، مقدم دانسته است. تعداد اسامى محمد، حدود 2300 نفر است كه چهار جلد اول كتاب را در بر مىگيرد. وى پس از فارغ شدن از اسامى محمد، به ترتيب حروف معجم، به نامهاى ديگر پرداخته است.<ref>ر.ک: همان، ص43</ref> | نویسنده به تقليد از ابن خطيب بغدادى (464ق) در «[[تاریخ بغداد|تاريخ بغداد]]»، به احترام پيامبر(ص)، تبرکا تراجم فرهنگنامه خود را با نام مبارک پيامبر اسلام، محمد(ص)، آغاز كرده و اسامى محمد، احمد و كسانى را كه نام پدرشان محمد بوده، مقدم دانسته است. تعداد اسامى محمد، حدود 2300 نفر است كه چهار جلد اول كتاب را در بر مىگيرد. وى پس از فارغ شدن از اسامى محمد، به ترتيب حروف معجم، به نامهاى ديگر پرداخته است.<ref>ر.ک: همان، ص43</ref> | ||
روش صفدى در تاريخنگارى تراجم، روايى و تحليلى است. به اين معنا كه بعد از نقل ترجمه فرد، در غالب موارد، بهويژه درباره ادبا، شعرا و اشعار آنان نظر خود را با توجه به اينكه خود شاعر و اديبى توانمند بوده است، بيان مىكند. وى منزلت اجتماعى صاحب ترجمه را مورد توجه قرار داده، جايگاه او را بين معاصران، تبيين كرده است. او به آنجه صاحب ترجمه مىگويد، به ديد نقادى نگريسته و بدون تعقل و تحليل، آن گفتارها را نمىپذيرد. نقدهاى سودمند وى در مورد شاعران و اشعارشان از محسنات و ويژگىهاى كتاب اوست و چه بسيار بين او و مترجم صاحب شعر، مشاعره يا | روش صفدى در تاريخنگارى تراجم، روايى و تحليلى است. به اين معنا كه بعد از نقل ترجمه فرد، در غالب موارد، بهويژه درباره ادبا، شعرا و اشعار آنان نظر خود را با توجه به اينكه خود شاعر و اديبى توانمند بوده است، بيان مىكند. وى منزلت اجتماعى صاحب ترجمه را مورد توجه قرار داده، جايگاه او را بين معاصران، تبيين كرده است. او به آنجه صاحب ترجمه مىگويد، به ديد نقادى نگريسته و بدون تعقل و تحليل، آن گفتارها را نمىپذيرد. نقدهاى سودمند وى در مورد شاعران و اشعارشان از محسنات و ويژگىهاى كتاب اوست و چه بسيار بين او و مترجم صاحب شعر، مشاعره يا مخالفتهایى صورت گرفته باشد.<ref>ر.ک: همان، ص40</ref> | ||
وى براى تأليف اين اثر، بيش از سيصد كتاب را مورد استفاده قرار داده است. بعضى از منابع مكتوب وى، عبارتند از: «[[الأغاني]]» [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]]؛ «[[تاریخ بغداد|تاريخ بغداد]]» [[خطيب بغدادى]]؛ «[[تاریخ مدینة دمشق |تاريخ دمشق]]» [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]]؛ [[وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان|وفيات الأعيان]] [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]]؛ «[[تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام|تاريخ الإسلام]]» [[ذهبى]]؛ «معجم الشيوخ» القوصى و دهها كتاب ديگر.<ref>ر.ک: همان، ص43</ref> | وى براى تأليف اين اثر، بيش از سيصد كتاب را مورد استفاده قرار داده است. بعضى از منابع مكتوب وى، عبارتند از: «[[الأغاني]]» [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]]؛ «[[تاریخ بغداد|تاريخ بغداد]]» [[خطيب بغدادى]]؛ «[[تاریخ مدینة دمشق |تاريخ دمشق]]» [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]]؛ [[وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان|وفيات الأعيان]] [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]]؛ «[[تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام|تاريخ الإسلام]]» [[ذهبى]]؛ «معجم الشيوخ» القوصى و دهها كتاب ديگر.<ref>ر.ک: همان، ص43</ref> | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
مؤلف به سبب اهتمام به اين اثر و نيز دانش تراجم، در مقدمه فرهنگنامه ديگرش «أعيان العصر»، آن را «تاريخ كبير» خوانده است. هرچند از نگاه برخى «[[الوافي بالوفيات]]» ذيل و تكمله كتاب [[وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان|وفيات الأعيان]] [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] و از جهات بسيارى به آن شبيه است؛ اما اين سخن، درست به نظر نمىرسد و صفدى به چنين مسئلهاى اشاره نكرده و عنوان كتاب نيز بر اين موضوع دلالت ندارد. گويا مؤلف خواسته فرهنگنامه درازدامن خود را در مقابل فرهنگنامه مختصر [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] (با 850 ترجمه) قرار دهد و چون [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] فرهنگنامهاش را «تاريخ مختصر» خوانده، صفدى فرهنگنامه خود را «تاريخ كبير» نام نهاده است. البته شكى نيست كه صفدى در اين كار، كتاب [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] را سرمشق و الگو قرار داده است؛ بااينهمه قصد داشته، فرهنگنامهاى كامل و مستقل در وفيات اعيان بنگارد.<ref>همان</ref> | مؤلف به سبب اهتمام به اين اثر و نيز دانش تراجم، در مقدمه فرهنگنامه ديگرش «أعيان العصر»، آن را «تاريخ كبير» خوانده است. هرچند از نگاه برخى «[[الوافي بالوفيات]]» ذيل و تكمله كتاب [[وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان|وفيات الأعيان]] [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] و از جهات بسيارى به آن شبيه است؛ اما اين سخن، درست به نظر نمىرسد و صفدى به چنين مسئلهاى اشاره نكرده و عنوان كتاب نيز بر اين موضوع دلالت ندارد. گويا مؤلف خواسته فرهنگنامه درازدامن خود را در مقابل فرهنگنامه مختصر [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] (با 850 ترجمه) قرار دهد و چون [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] فرهنگنامهاش را «تاريخ مختصر» خوانده، صفدى فرهنگنامه خود را «تاريخ كبير» نام نهاده است. البته شكى نيست كه صفدى در اين كار، كتاب [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] را سرمشق و الگو قرار داده است؛ بااينهمه قصد داشته، فرهنگنامهاى كامل و مستقل در وفيات اعيان بنگارد.<ref>همان</ref> | ||
مؤلف در مقدمه طولانى كتاب كه در باب تاريخ است، در فصل نهم، در فوايد تاريخ، با ذكر | مؤلف در مقدمه طولانى كتاب كه در باب تاريخ است، در فصل نهم، در فوايد تاريخ، با ذكر نمونههایى، اهميت دانستن تاريخ وفيات را بر ما روشن مىسازد. وى معتقد است با معرفت به تاريخ وفات بزرگان، دروغ شيادان براى نفع بردن از جعل موضوعات تاريخى، آشكار مىشود. به همين دليل صفدى به ضبط تاريخ وفات اعيان در الوافي دقت زيادى مبذول داشته؛ بهطورىكه خود تصريح كرده است كه تاريخ وفاتى را جا نگذاشته، مگر عده كمى و دليل نياوردن تاريخ وفات آن عده اين بوده كه با وجود تحقيق، تاريخ وفات آنها بر وى روشن نشده است.<ref>همان، ص38</ref> | ||
صفدى «عبرت گرفتن» از اخبار گذشتگان را انگيزه اصلى تأليف خود بيان كرده و شايد بتوان گفت اين نوع نگاه صفدى به تراجم، در واقع تلفيق تاريخ با دين است؛ زيرا وى بر اساس آيه قرآنى: «'''لقد كان في قصصهم عبرة لأولي الألباب'''».<ref>يوسف: 111</ref>، معتقد است كه در حكايات مشاهير، | صفدى «عبرت گرفتن» از اخبار گذشتگان را انگيزه اصلى تأليف خود بيان كرده و شايد بتوان گفت اين نوع نگاه صفدى به تراجم، در واقع تلفيق تاريخ با دين است؛ زيرا وى بر اساس آيه قرآنى: «'''لقد كان في قصصهم عبرة لأولي الألباب'''».<ref>يوسف: 111</ref>، معتقد است كه در حكايات مشاهير، عبرتهایى براى اهل تفكر و انديشه است.<ref>ر.ک: همان، ص39</ref> | ||
از نظر صفدى با درك و فهم تراجم، مىتوان پلههاى صعود را طى كرد و در اخبار ايشان، تسلى و دلدارى است. در حقيقت در تراجم فرهنگنامه وى، تاريخى مفيد، دورانديشى، موعظه و عبرت و معرفت است. اما انگيزه فرعى وى، اختصار و محدود ساختن تراجم اعيان به معاصران خود وى است.<ref>همان، ص39-40</ref> | از نظر صفدى با درك و فهم تراجم، مىتوان پلههاى صعود را طى كرد و در اخبار ايشان، تسلى و دلدارى است. در حقيقت در تراجم فرهنگنامه وى، تاريخى مفيد، دورانديشى، موعظه و عبرت و معرفت است. اما انگيزه فرعى وى، اختصار و محدود ساختن تراجم اعيان به معاصران خود وى است.<ref>همان، ص39-40</ref> |
ویرایش