پرش به محتوا

أصول الشيعة لإستنباط أحکام الشريعة: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد'
جز (جایگزینی متن - '‌‌' به '‌')
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد')
خط ۴۷: خط ۴۷:
نویسنده در کلام شیخ مناقشه دارد. وی می‌نویسد: ممکن است در صدر کلام شیخ مناقشه کنیم که فرقی در آنچه از ثبوت احکام خمر ذکر کرد برای خمر نیست، نه برای «ما علم انه خمر بین القطع و الظن». پس حرمت صرفاً به خود خمر تعلق گرفته و به‌عنوان مظنون الخمریه متعلق نیست همان‌طور که به معلوم الخمریه نیز تعلق نمی‌گیرد. غایة الامر اینکه آنچه بر حجیت بینه دلالت دارد بر اینکه اگر بینه بر خمریت مایعی قائم شد، بر خمریت آن حکم می‌شود هم دلالت دارد؛ و این حرف کجا و اینکه بگوییم دلالت بر حرمت ما قامت البینة علی خمریته بکند کجا؟
نویسنده در کلام شیخ مناقشه دارد. وی می‌نویسد: ممکن است در صدر کلام شیخ مناقشه کنیم که فرقی در آنچه از ثبوت احکام خمر ذکر کرد برای خمر نیست، نه برای «ما علم انه خمر بین القطع و الظن». پس حرمت صرفاً به خود خمر تعلق گرفته و به‌عنوان مظنون الخمریه متعلق نیست همان‌طور که به معلوم الخمریه نیز تعلق نمی‌گیرد. غایة الامر اینکه آنچه بر حجیت بینه دلالت دارد بر اینکه اگر بینه بر خمریت مایعی قائم شد، بر خمریت آن حکم می‌شود هم دلالت دارد؛ و این حرف کجا و اینکه بگوییم دلالت بر حرمت ما قامت البینة علی خمریته بکند کجا؟


علاوه بر اشکال فوق، وی، از اساس این را که حجت را عبارت از حد وسطی بدانیم که به‌وسیله آن بر ثبوت اصغر برای اکبر احتجاج می‌شود، را نمی‌پذیرد. شیخ نیز چنین اعتقادی دارد. حجت عبارت است از چیزی که مولی بتواند به‌وسیله آن بر عبد احتجاج کند و بالعکس، و فرقی در این امر میان قطع و امارات نیست.
علاوه بر اشکال فوق، وی، از اساس این را که حجت را عبارت از حد وسطی بدانیم که به‌وسیله آن بر ثبوت اصغر برای اکبر احتجاج می‌شود، را نمی‌پذیرد. شیخ نیز چنین اعتقادی دارد. حجت عبارت است از چیزی که مولی بتواند به‌وسیله آن بر عبداحتجاج کند و بالعکس، و فرقی در این امر میان قطع و امارات نیست.


بله، آنچه در ذیل کلامش گفت که: «و الحاصل: أن کون القطع حجة غیرمعقول، لان الحجة ما یوجب القطع بالمطلوب، فلا یطلق علی نفس القطع»؛ «حاصل این حجت بودن قطع غیرمعقول است، زیرا حجت امری است که موجب قطع به مطلوب شود و ازاین‌رو به خود قطع نمی‌توان حجت گفت» را می‌توان وجه مستقلی برای خروج احکام قطع از مسائل اصولی برشمرد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/33181/1/7 ر.ک: متن کتاب، ج4، ص7-8]</ref>
بله، آنچه در ذیل کلامش گفت که: «و الحاصل: أن کون القطع حجة غیرمعقول، لان الحجة ما یوجب القطع بالمطلوب، فلا یطلق علی نفس القطع»؛ «حاصل این حجت بودن قطع غیرمعقول است، زیرا حجت امری است که موجب قطع به مطلوب شود و ازاین‌رو به خود قطع نمی‌توان حجت گفت» را می‌توان وجه مستقلی برای خروج احکام قطع از مسائل اصولی برشمرد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/33181/1/7 ر.ک: متن کتاب، ج4، ص7-8]</ref>
۶۱٬۱۸۹

ویرایش