۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شناسي' به 'شناسی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد') |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
مرحله سوم، توحید الوهی بوده و مراد از آن، این است که واجبی غیر از او نبوده و هر معبودی غیر از او، مضمحل است؛ چون او صرف الوجود و محض الحق بوده و صرف و محض شیء، تکرر و تکثرپذیر نیست و اگر شریکی در وجوب داشت، به دلیل امتناع تکرر آن، ممتنع بود که آنهم صرف الوجود باشد. به اعتقاد نویسنده، مشرکین در این سه مرحله، منکر توحید نمیباشند؛ بهعنوان مثال، ثنویهای که معتقد به تعدد واجب هستند (خالق خیر که یزدان نامیده شده و خالق شر که اهرمن نام گرفته است)، برای خداوند، شریکی در افعال قائلند و یا سایر فرق مشرکین که متعبد به پرسش اصنام، خورشید، ماه، آتش و... هستند، برای خداوند، شریک در عبادت قائل شدهاند، اما خداوند را بهعنوان خالق و رازق شناخته و شریکی برای او در این امور، قائل نیستند. نویسنده در تأیید این گفته خود، به دو آیه 61 سوره عنکبوت: '''وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يؤْفَكونَ''' (اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و آفتاب و ماه، را رام کرده است، خواهند گفت: خدای یکتا؛ پس از چه روی عقیدت دیگرگون میکنند) و آیه 63 همان سوره: '''وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَيقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكثَرُهُمْ لَا يعْقِلُونَ''' (اگر از آنها بپرسی چه کسی از آسمان باران فرستاد و زمین مرده را بدان زنده ساخت، خواهند گفت: خدای یکتا؛ بگو سپاس خدای راست، ولی بیشترینشان درنمییابند)، استناد کرده و به این نکته اشاره دارد که مقتضای اعتقاد ایشان، آن است که معبودهایی که میپرستند، شفعای آنان نزد خداوند بوده و خالق و رازق ایشان نیستند و توبیخ شدن ایشان توسط انبیا به این قول که: '''أ تعبدون ما تنحتون''' (الصافات: 95) (آیا چیزی که خود آن را ساختهاید را میپرستید) برای آن است که آنها این معبودها را، بدون اذن از طرف خداوند، بهعنوان شفعاء قرار دادهاند و به این دلیل که معبودهای خود را شریک و واسطه بین خود و خداوند قرار دادهاند، مشرک در طاعت و عبادت خداوند شدهاند<ref>ر.ک: همان، ص37-38</ref>. | مرحله سوم، توحید الوهی بوده و مراد از آن، این است که واجبی غیر از او نبوده و هر معبودی غیر از او، مضمحل است؛ چون او صرف الوجود و محض الحق بوده و صرف و محض شیء، تکرر و تکثرپذیر نیست و اگر شریکی در وجوب داشت، به دلیل امتناع تکرر آن، ممتنع بود که آنهم صرف الوجود باشد. به اعتقاد نویسنده، مشرکین در این سه مرحله، منکر توحید نمیباشند؛ بهعنوان مثال، ثنویهای که معتقد به تعدد واجب هستند (خالق خیر که یزدان نامیده شده و خالق شر که اهرمن نام گرفته است)، برای خداوند، شریکی در افعال قائلند و یا سایر فرق مشرکین که متعبد به پرسش اصنام، خورشید، ماه، آتش و... هستند، برای خداوند، شریک در عبادت قائل شدهاند، اما خداوند را بهعنوان خالق و رازق شناخته و شریکی برای او در این امور، قائل نیستند. نویسنده در تأیید این گفته خود، به دو آیه 61 سوره عنکبوت: '''وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يؤْفَكونَ''' (اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و آفتاب و ماه، را رام کرده است، خواهند گفت: خدای یکتا؛ پس از چه روی عقیدت دیگرگون میکنند) و آیه 63 همان سوره: '''وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَيقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكثَرُهُمْ لَا يعْقِلُونَ''' (اگر از آنها بپرسی چه کسی از آسمان باران فرستاد و زمین مرده را بدان زنده ساخت، خواهند گفت: خدای یکتا؛ بگو سپاس خدای راست، ولی بیشترینشان درنمییابند)، استناد کرده و به این نکته اشاره دارد که مقتضای اعتقاد ایشان، آن است که معبودهایی که میپرستند، شفعای آنان نزد خداوند بوده و خالق و رازق ایشان نیستند و توبیخ شدن ایشان توسط انبیا به این قول که: '''أ تعبدون ما تنحتون''' (الصافات: 95) (آیا چیزی که خود آن را ساختهاید را میپرستید) برای آن است که آنها این معبودها را، بدون اذن از طرف خداوند، بهعنوان شفعاء قرار دادهاند و به این دلیل که معبودهای خود را شریک و واسطه بین خود و خداوند قرار دادهاند، مشرک در طاعت و عبادت خداوند شدهاند<ref>ر.ک: همان، ص37-38</ref>. | ||
مرحله چهارم، توحید افعالی بوده و مراد از آن، این است که خداوند در صدور افعال خود، محتاج غیر نبوده و شریکی برای وی در افاضه وجود و اعدام موجود، وجود نداشته و هر فعلی، مستند به مشیت و ایجاد اوست و فعل هر فاعلی، در اراده و امداد، نیازمند به اوست. نویسنده در این خصوص، به انتقاد از مجبره پرداخته؛ زیرا معتقدند که تمامی افعال، از طرف خداوند بوده و | مرحله چهارم، توحید افعالی بوده و مراد از آن، این است که خداوند در صدور افعال خود، محتاج غیر نبوده و شریکی برای وی در افاضه وجود و اعدام موجود، وجود نداشته و هر فعلی، مستند به مشیت و ایجاد اوست و فعل هر فاعلی، در اراده و امداد، نیازمند به اوست. نویسنده در این خصوص، به انتقاد از مجبره پرداخته؛ زیرا معتقدند که تمامی افعال، از طرف خداوند بوده و عبدبهمنزله آلت میباشد؛ چراکه بنا بر این قول، تکالیف و فرستادن رسل، کاری باطل و عذاب عاصی و ثواب مطیع، قبیح خواهد بود. مفوضه نیز قائلند که تمامی افعال از طرف بندگان بوده و نسبت و استنادی به خداوند، ندارند. حاصل قول این دو گروه، آن است که خداوند، جهان هستی را خلق نموده و سپس امور آن را وانهاده است.<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>. | ||
نویسنده در پایان این بحث، به روایتی از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] که فرمودند: «لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين» اشاره نموده و آن را چنین معنا کرده است که فعل از | نویسنده در پایان این بحث، به روایتی از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] که فرمودند: «لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين» اشاره نموده و آن را چنین معنا کرده است که فعل از عبدو قدرت دادن از طرف خداوند بوده و در صورت امساک افاضه قدرت از طرف او، فعلی صورت نخواهد گرفت<ref>ر.ک: همان، ص41-42</ref>. | ||
در خاتمه، به اهمیت توحید و آثار مترتب بر آن، اشاره گردیده است.<ref>ر.ک: همان، ص43-46</ref>. | در خاتمه، به اهمیت توحید و آثار مترتب بر آن، اشاره گردیده است.<ref>ر.ک: همان، ص43-46</ref>. |
ویرایش