۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'عطار، محمد بن ابراهيم' به 'عطار، محمد بن ابراهیم') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
}} | }} | ||
'''فرهنگ نوادر و لغات و ترکیبات آثار عطار نیشابوری'''، اثر رضا | '''فرهنگ نوادر و لغات و ترکیبات آثار عطار نیشابوری'''، اثر [[اشرفزاده، رضا|رضا اشرفزاده]]، پژوهشی است در شرح لغات و امثال و حکم و تعبیرات و مآخذ قصص و حکایات [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار نیشابوری]]. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
در مقدمه، ضمن اشاره به انگیزه نگارش کتاب، به بیان برخی از ویژگیهای آن، پرداخته شده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص5-8</ref>. | در مقدمه، ضمن اشاره به انگیزه نگارش کتاب، به بیان برخی از ویژگیهای آن، پرداخته شده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص5-8</ref>. | ||
بدون شک آثار عطار، از مهمترین آثار صوفیانه قرن ششم و هفتم هجری است، اما آنچه در این آثار شایسته دقت نظر و توجه بسیار است، زبان شعری این شاعر وارسته و عارف است. نویسنده، معتقد است: زبان عطار، همان زبان سنایی است، جز اینکه زبان عطار در مثنویهایش، زبان همهفهمی است؛ زبانی است که میتوان گفت، صوفیان آن دوره - که سواد چندانی هم نداشتند - و مردم عادی، آن را کاملا میفهمیدند. این زبان از یک جهت زبانی ساده و عامیانه است، ولی زیبایی این زبان در همین عامیانه بودن و ساده بودنش است. همین زبان است که بهوسیله صوفیه و همانندان عطار، سد مقاومی در مقابل گسترش زبان عربی در قرن ششم و هفتم شد. بهوسیله سرودههای این بزرگواران بود که مردم عادی و کمسواد، آنچه را میبایست بفهمند، میفهمیدند و حتی راه خویش را میجستند. با حکایات ساده و زبان سادهتر کسانی چون سنایی و عطار و مولوی بود که یک رشته ادبیات - خصوصا نظم - به وجود آمد که امروزه به نام «شعر صوفیانه» مشهور است که خود شعبهای عظیم از آثار ادبی فارسی است<ref>ر.ک: همان، ص5</ref>. | بدون شک آثار [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]]، از مهمترین آثار صوفیانه قرن ششم و هفتم هجری است، اما آنچه در این آثار شایسته دقت نظر و توجه بسیار است، زبان شعری این شاعر وارسته و عارف است. نویسنده، معتقد است: زبان [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]]، همان زبان سنایی است، جز اینکه زبان [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] در مثنویهایش، زبان همهفهمی است؛ زبانی است که میتوان گفت، صوفیان آن دوره - که سواد چندانی هم نداشتند - و مردم عادی، آن را کاملا میفهمیدند. این زبان از یک جهت زبانی ساده و عامیانه است، ولی زیبایی این زبان در همین عامیانه بودن و ساده بودنش است. همین زبان است که بهوسیله صوفیه و همانندان [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]]، سد مقاومی در مقابل گسترش زبان عربی در قرن ششم و هفتم شد. بهوسیله سرودههای این بزرگواران بود که مردم عادی و کمسواد، آنچه را میبایست بفهمند، میفهمیدند و حتی راه خویش را میجستند. با حکایات ساده و زبان سادهتر کسانی چون سنایی و عطار و مولوی بود که یک رشته ادبیات - خصوصا نظم - به وجود آمد که امروزه به نام «شعر صوفیانه» مشهور است که خود شعبهای عظیم از آثار ادبی فارسی است<ref>ر.ک: همان، ص5</ref>. | ||
به باور نویسنده، به هر مقدار که زبان مثنویهای عطار ساده است، زبان عزلیات و رباعیات او، فاخر و استوار و متین و محکم است. عطار در غزلیات و رباعیات، شاعری است عارف و در مثنویها، عارفی است شاعر و در هر دو صورت، این زبان آکنده است از لغات زیبای فارسی و ترکیبات بدیع دلنشین که بعضی از آنها، مخصوص به خود عطار است و بس<ref>ر.ک: همان</ref>. | به باور نویسنده، به هر مقدار که زبان مثنویهای عطار ساده است، زبان عزلیات و رباعیات او، فاخر و استوار و متین و محکم است. عطار در غزلیات و رباعیات، شاعری است عارف و در مثنویها، عارفی است شاعر و در هر دو صورت، این زبان آکنده است از لغات زیبای فارسی و ترکیبات بدیع دلنشین که بعضی از آنها، مخصوص به خود [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] است و بس<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
به اعتقاد وی، این زبان وقتی پرمایهتر و رساتر میشود که از یک طرف، با استعارات و کنایات لطیف میآمیزد و از طرف دیگر، از معانی بلند قرآنی و غنای گفتار رسول خدا(ص) و اولیای دین و بزرگان شریعت و طریقت و تعبیرات زیبای عامیانه مایه میگیرد و ایهامی که لازمه آثار عرفانی است، بدان عمق میبخشد. در اینجاست که زبان عطار، تبدیل به تازیانه اهل سلوک میشود و گرمروان طریقت را شتابان به پیش میراند. به باور او، زبان عطار در هر صورت، زبان خراسانی و شعرای خراسان است، با تمام خصوصیات آن؛ بنابراین بعید نمینماید اگر به کلماتی چون انمودار، اشنوده، ایدر، اومید، جوامرد و جوامردی، چرشت، بل= بهل، دوتاه، رستخیز، بشولیدن، بیوسیدن، سکیزیدن، اشناب، شیناب و... و ترکیباتی زیبا چون آباندیش، آبباز، آبخواه، آبخیز، آویزکینی، آویزگاه و آه آتشپاش و... و کنایاتی چون دندان نمودن، دست در فریاد داشتن، جامه در چنگ گرفتن، بر نقره افتادن، از دست به دسته افتادن و... برخورد میکنیم که حکایت از غنای زبان شعری عطار میکند. حال این زبان فنی و زیبا و ساده، وقتی که آتش عرفان و عشق الهی، به آن گرمی و حرارت میبخشد، چنان آتشی در روح بهپا میکند که کمترین شعلهاش، تمام خودیها و خودبینیها و خودمحوریها را میسوزاند و دنیا را بر دل سرد میکند<ref>ر.ک: همان، ص5-6</ref>. | به اعتقاد وی، این زبان وقتی پرمایهتر و رساتر میشود که از یک طرف، با استعارات و کنایات لطیف میآمیزد و از طرف دیگر، از معانی بلند قرآنی و غنای گفتار رسول خدا(ص) و اولیای دین و بزرگان شریعت و طریقت و تعبیرات زیبای عامیانه مایه میگیرد و ایهامی که لازمه آثار عرفانی است، بدان عمق میبخشد. در اینجاست که زبان [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]]، تبدیل به تازیانه اهل سلوک میشود و گرمروان طریقت را شتابان به پیش میراند. به باور او، زبان [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] در هر صورت، زبان خراسانی و شعرای خراسان است، با تمام خصوصیات آن؛ بنابراین بعید نمینماید اگر به کلماتی چون انمودار، اشنوده، ایدر، اومید، جوامرد و جوامردی، چرشت، بل= بهل، دوتاه، رستخیز، بشولیدن، بیوسیدن، سکیزیدن، اشناب، شیناب و... و ترکیباتی زیبا چون آباندیش، آبباز، آبخواه، آبخیز، آویزکینی، آویزگاه و آه آتشپاش و... و کنایاتی چون دندان نمودن، دست در فریاد داشتن، جامه در چنگ گرفتن، بر نقره افتادن، از دست به دسته افتادن و... برخورد میکنیم که حکایت از غنای زبان شعری [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] میکند. حال این زبان فنی و زیبا و ساده، وقتی که آتش عرفان و عشق الهی، به آن گرمی و حرارت میبخشد، چنان آتشی در روح بهپا میکند که کمترین شعلهاش، تمام خودیها و خودبینیها و خودمحوریها را میسوزاند و دنیا را بر دل سرد میکند<ref>ر.ک: همان، ص5-6</ref>. | ||
===ویژگیهای کتاب=== | ===ویژگیهای کتاب=== | ||
برخی از ویژگیهای اثر حاضر را میتوان در امور زیر، خلاصه نمود: | برخی از ویژگیهای اثر حاضر را میتوان در امور زیر، خلاصه نمود: | ||
# آثاری که در مجموعه حاضر مورد تحقیق قرار گرفته، آثار شعری عطار | # آثاری که در مجموعه حاضر مورد تحقیق قرار گرفته، آثار شعری [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار نیشابوری]]، یعنی «[[منطق الطیر عطار|منطق الطير]]»، «[[مصيبتنامه|مصیبتنامه]]»، «[[الهی نامه|الهینامه]]»، «[[اسرار نامه|اسرارنامه]]»، «مختارنامه»، «دیوان قصاید و غزلیات» و «[[خسرونامه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری|خسرونامه]]» است. اگرچه نویسنده باور دارد که خسرونامه از [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار نیشابوری]] نیست، ولی به جهاتی که یکی از آن جهات، به معرض قضاوت قرار دادن این مثنوی از دیدگاه لغات و ترکیبات است، آن را جزو آثار شعری [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]]، منظور داشته است. | ||
# برای اینکه یافتن لغت و ترکیب، برای خواننده آسانتر باشد، تمام آنچه که در کتاب آورده شده، بهترتیب حروف الفبایی و با توجه به کل واژه و ترکیب است؛ ضمنا در تحریر کلمات و ترکیبات، شیوه رسمالخط امروز رعایت شده است و بدیهی است که ترتیب تنظیم نیز بر همین اساس است. | # برای اینکه یافتن لغت و ترکیب، برای خواننده آسانتر باشد، تمام آنچه که در کتاب آورده شده، بهترتیب حروف الفبایی و با توجه به کل واژه و ترکیب است؛ ضمنا در تحریر کلمات و ترکیبات، شیوه رسمالخط امروز رعایت شده است و بدیهی است که ترتیب تنظیم نیز بر همین اساس است. | ||
# این مجموعه، کلیه لغات و ترکیبات و کنایات آثار عطار نیشابوری را در بر ندارد، بلکه همچنان که از نامش پیداست، «نوادر لغات و ترکیبات و تعبیرات و کنایات» است، ولی آن ترکیب یا تعبیر بدیع، در هر اثر شعری از عطار که آمده است، مأخذ آن در زیر آن با ذکر نام کتاب و شماره صفحه آمده است و میتوان تا حدودی مطمئن بود که آن ترکیب یا تعبیر در هر جایی که از آثار عطار نیشابوری آمده است، نشانی آن داده شده است. | # این مجموعه، کلیه لغات و ترکیبات و کنایات آثار [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار نیشابوری]] را در بر ندارد، بلکه همچنان که از نامش پیداست، «نوادر لغات و ترکیبات و تعبیرات و کنایات» است، ولی آن ترکیب یا تعبیر بدیع، در هر اثر شعری از [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] که آمده است، مأخذ آن در زیر آن با ذکر نام کتاب و شماره صفحه آمده است و میتوان تا حدودی مطمئن بود که آن ترکیب یا تعبیر در هر جایی که از آثار [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار نیشابوری]] آمده است، نشانی آن داده شده است. | ||
# از واژه و ترکیب مذکور در این مجموعه، بیتی زیبا - که آن واژه در آن بهکار رفته است - بهعنوان شاهد مثال یا ذکر مأخذ آورده شده است و اگر در جایی دیگر از آثار عطار آن لغت یا ترکیب آمده است، به ذکر نشانی آن در ذیل بیت قناعت شده است. | # از واژه و ترکیب مذکور در این مجموعه، بیتی زیبا - که آن واژه در آن بهکار رفته است - بهعنوان شاهد مثال یا ذکر مأخذ آورده شده است و اگر در جایی دیگر از آثار [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] آن لغت یا ترکیب آمده است، به ذکر نشانی آن در ذیل بیت قناعت شده است. | ||
# برای هریک از لغات و ترکیبات و کنایات، معنیای از فرهنگهای متفاوت یافته شده و در جلو آن با ذکر مأخذ آورده شده است، اما بسیاری از این ترکیبات و کنایات، نه در فرهنگ لغتی دیده شده و نه در جایی دیگر و نویسنده معنیای متناسب با آن ترکیب و کنایه و با توجه به پس و پیش مطلب، با احتیاط و وسواس بسیار، ارائه کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | # برای هریک از لغات و ترکیبات و کنایات، معنیای از فرهنگهای متفاوت یافته شده و در جلو آن با ذکر مأخذ آورده شده است، اما بسیاری از این ترکیبات و کنایات، نه در فرهنگ لغتی دیده شده و نه در جایی دیگر و نویسنده معنیای متناسب با آن ترکیب و کنایه و با توجه به پس و پیش مطلب، با احتیاط و وسواس بسیار، ارائه کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
بهمنظور آشنایی با سبک و کار نویسنده، بهعنوان نمونه، به چند واژه و ترکیب، اشاره میشود: | بهمنظور آشنایی با سبک و کار نویسنده، بهعنوان نمونه، به چند واژه و ترکیب، اشاره میشود: | ||
# «آب» به زبان رومی، نام ماه یازدهم بود از سال ایشان و آن مدت بودن آفتاب است در برج اسد؛ قیل در برج عقرب (آنندراج): | # «آب» به زبان رومی، نام ماه یازدهم بود از سال ایشان و آن مدت بودن آفتاب است در برج اسد؛ قیل در برج عقرب (آنندراج): | ||
'''چو آب روی او خرچنگ بشناخت | '''چو آب روی او خرچنگ بشناخت''' | ||
دو اسبه خویشتن بر آب انداخت''' (الهینامه، 12). | دو اسبه خویشتن بر آب انداخت''' (الهینامه، 12).''' | ||
# «آب از بالای سر شدن»: بدبختی به منتهی رسیدن (امثال و حکم): | # «آب از بالای سر شدن»: بدبختی به منتهی رسیدن (امثال و حکم): | ||
'''آتش عشق تو نتوانم نشاند | '''آتش عشق تو نتوانم نشاند''' | ||
کآبم از بالای سر شد، چون کنم''' (دیوان، 466). | کآبم از بالای سر شد، چون کنم''' (دیوان، 466).''' | ||
# «آب از چاه به غربال کشیدن»: مانند آب با غربال پیمودن، کنایه از کاری عبث و بیهوده: | # «آب از چاه به غربال کشیدن»: مانند آب با غربال پیمودن، کنایه از کاری عبث و بیهوده: | ||
'''هرچند آن به دلیل روشنت باید کرد | '''هرچند آن به دلیل روشنت باید کرد''' | ||
آبی است که از چاه به غربال کشند''' (مختارنامه، 43) <ref>ر.ک: متن کتاب، ص9-10</ref>. | آبی است که از چاه به غربال کشند''' (مختارنامه، 43) <ref>ر.ک: متن کتاب، ص9-10</ref>.''' | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش